۱۶/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۶ پنجشنبه

صبح قزوین چرا انتخابات یازدهم برای اصلاح طلبان مهم است!
کد خبر: ۳۱۱۸ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

چرا انتخابات یازدهم برای اصلاح طلبان مهم است!

بدون تردید در هماوردی دسته های سیاسی در انتخابات سال۹۲ جریان تجدیدنظرطلب همانند ۴دوره گذشته ی انتخابات ریاست جمهوری ، یکی از پاهای ثابت رقابت است و تدارک بسیاری برای جبران ناکامی های گذشته خود دیده و درطول یک سال اخیر هم با تشکیل جلسات مکرر و منظم میان تمام گروههای معتقد به این گفتمان راهکارهای لازم جهت «متقاعد نمودن نظام برای بازگشت شان به عرصه انتخابات» و «اقناع ذهنی افکارعمومی جامعه درهمین جهت» را بارها مرور ومورد واکاوای قرار داده اند.

چرا انتخابات یازدهم برای اصلاح طلبان مهم است!

به گزارش صبح قزوین به نقل از مشرق،‌ اکثر فعالان عرصه سیاسی هم تاکید دارند که رفرمیسم داخلی (اصلاح طلبان) پس از غائله آفرینی در سال۸۸ همواره بااقدامات مهندسی شده جمعی و پروپاگاندای رسانه ای در پی تلطیف فضای سیاسی کشور با هدف گذاری برگشت به درون حاکمیت و صحنه های انتخاباتی بوده وتلاش داشته اند که به هرشکل ممکن از رخوت سیاسی که امروز به آن دست به گریبان اند رهایی یابند.

اما درشرایطی که شاید هیچ دلیل عقلانی مبنی بر حضور نیافتن این جریان درانتخابات پیش رو وجود ندارد، برخی از تئوریسین های این طیف اصرار دارند که با عملیات مخفی اهداف انتخاباتی خود را دنبال کرده و موقتا از حضور آشکار در پیکارهای انتخاباتی پرهیز کنند و این امروز بعنوان یکی از استراتژی های مهم و اولیه ی این گروه سیاسی است.

به این معنا که اصلاح طلبان کاندیدای مشخصی تا هفته های پایانی انتخابات ریاست جمهوری معرفی نکرده و اینگونه القاء کنند که تمرکز خود را بر روی انتخابات شورا گذاشته وبه جریان های رقیب و افکارعمومی این را جهت دهی کند که راهبرد خاص و برنامه‌ ای ویژه‌ای برای شرکت در آوردگاه ۹۲ ندارد.

معرفی چهره های متعدد وپراکنده معتقدبه گفتمان اصلاحات از سوی برخی رسانه های منسوب به این طیف، پرهیز از اعلان رسمی شرکت در انتخابات از سوی رهبران و تظاهر به اینکه شاید به نتیجه لازم برای معرفی کاندیدا مستقل نرسند همه از جمله دلایلی است که گزاره ی فوق را تایید می کند.

پیاده سازی این طرح واجرای مناسب آن به مقدماتی اساسی نیاز دارد که بخشی از آن را اتاق فکر این جریان به کمک رسانه های خود وارد مرحله عملیاتی کرده و تا روز انتخابات دیگر مولفه ها را بصورت کاملا زیرپوستی دنبال خواهند کرد.
به این ترتیب استراتژی نخست اصلاح طلبان ریاست جمهوری یازدهم است و انتخابات شوراها استراتژی دوم آنها به شمار می‌اید.

در ادامه ضمن پرداختن به چرایی اهمیت انتخابات یازدهم ریاست جمهوری از نگاه این طیف ، سناریوی هوشمند چند مرحله ای شان را مورد واکاوی قرار می دهیم وبه پرسش هایی نظیر:

- چرا رهبران اصلی این طیف علی رغم اهمیت حیاتی انتخابات آتی ریاست جمهوری هنوز هم ائتلافی راتشکیل نداده و فردخاصی را بعنوان گزینه ی نهایی خود در رسانه ای نکرده اند؟

- چرا پدربزرگ های مجمع روحانیون بعنوان نیرو محرکه اصلی تحرکات جریان دوم خرداد هنوز هم مواضع متناقض و گمراه کننده درباره چگونگی حضور جریان متبوعشان در میدان انتخابات اتخاذ می کنند؟

- به چه دلیل شخصیت های برجسته ی این جریان از یک سو تمام توان خود را برای گرفتن مجوز از سوی رهبری و نهادهای نظارتی وتصمیم گیر گذاشته اند و از سوی دیگر اکراه فراوان دارند که راهبرد یا برنامه های انتخاباتی خود را در نشستی خبری و نظیر آن به افکارعمومی گزارش دهند؟

- چرا هر چند هفته ای یک بار گزینه ی نو درمحافل رسانه ای این جریان آنهم به شکلی هدفمند مطرح می شود به گونه ای که حدود۱۵کاندیدا تابه امروز از سوی شخصیت ها و رسانه های مختلف شان مطرح شده است؟

پاسخ خواهیم داد.

چرایی اهمیت انتخابات یازدهم برای تجدیدنظرطلبان

رفرمیسم داخلی-طیف دوم خرداد- از سال۷۶ تا غائله۸۸ در پیاده سازی ایده های مختلف استحاله و براندازی ناکام مانده و در دو دوره ی چهارساله از قدرت دور بوده و نمی خواهد این هشت سال را به دوازده سال تجدید کند چرا که ادامه ی این روند ضربات جبران ناپذیری را برای آنها به همراه خواهد داشت؛ از یک طرف اهداف براندازانه شان عقیم می ماند و از طرف دیگر افزایش زمان دور ماندن آنها از قدرت ،حذف شدن همیشگی آنها ازدنیای سیاست و به تبع آن فراموشی از سوی مردم را بدنبال خواهد داشت.

بر همین اساس آنها از سال ۸۹ تاکنون آهسته و پیوسته سعی داشته اند با نادیده انگاری رویدادهای گزنده سال۸۸ در افکار عمومی برگشتی به قبل داشته و آرام آرام خود را برای انتخابات ۹۲ آماده کنند تا بلکه این آوردگاه پایانی باشد بر ناکامی های شان.

برهمین مبنا عدول ازاصول واعتراف ضمنی برخی ازچهره های مطرح این نحله ی سیاسی به اشتباهات وتحرکات گسترده خود در فتنه۸۸ – درطول ماههای اخیر- تنها برای شرکت درانتخابات شوراها نیست چرا که این جریان با مهره های سفید و دسته چندم هم می تواند در انتخابات شرکت کند وفعالیت انتخاباتی خود را به مرحله ی اجرا بگذارد و نیازی به این حجم از عقب نشینی های سیاسی نیست.

موضع گیری ها ومصاحبه های پرتعداد چهره های برجسته – نظیر موسوی خوئینی ها، محمدخاتمی، موسوی لاری ومجید انصاری که بعد از برگزاری انتخابات دهم درسکوت مطلق خبری بودند – و فعالیت های گسترده ی رسانه های جریان دوم خرداد حداقل در۶ماه اخیر بلاشک هدفی غیر از آنچه عنوان می شود را نشان می دهد.

اصلاح طلبان بخوبی می دانند که انتخابات ریاست جمهوری راه اصلی برای برگشتن به عرصه حاکمیت بوده و درمقابل انتخابات شوراها حرکتی تدریجی، زمان بر و راه فرعی برای بازگشت به اریکه قدرت است ؛ در کنار آن ، پیروزی درانتخابات شوراها تضمینی برای موفقیت در دوره های بعدی انتخابات ریاست جمهوری نیست ونمی تواند این جریان را از شرایط ناامید کننده ی که امروز به آن مبتلا هستند نجات دهد پس چرا باید تمرکز خود را روی انتخاباتی بگذارند که انتظار به قدرت رسیدن آنها را به ۱۲سال افزایش می دهد ومنجر به حذف کامل انها از عرصه سیاست می شود.

این راهم باید عنوان کرد که اهداف غایی جریان تجدیدنظرطلب که همان استحاله وبراندازی است تنها از طریق کسب کرسی ریاست جمهوری قابل اجرا است و نشیمن گاه های شوراها نمی تواند دردی از آنها دوا کند.

به بیان دیگر ، به دست آوردن قدرت – درمقیاس ریاست جمهوری_ به گردانندگان دو غائله ی۷۸و۸۸ این توانایی را می بخشد که با استفاده از نرم افزار رفرمیسم(اصلاحات)، پروژه استحاله و تغییر حاکمیت را به بعد رسمی وقانونی منتقل کنند وبدون شک این تنها با ورود اصلاحات به مراکز اجرایی و قانون گذاری کشور عینیت می بخشد.

هانتینگتون در کتاب موج دموکراسی با تاکید براین موضوع می آورد:«اصلاح طلبان دموکراتیک نه تنها لازم بود در رژیم اقتدار گرا وجود داشته باشند بلکه می باید درآن رژیم صاحب قدرت هم باشند… انتخابات درموج سوم طریقی برای تضعیف وپایان دادن به رژیم های اقتدارگرا است».

سه فاز طرح انتخاباتی

پایلوت یا پیش نویس سناریوی انتخاباتی هواخواهان داخلی لیبرالیسم در سه فاز عملیاتی تدوین شده است.

- روانی

- تبلیغاتی

- رقابتی

فاز روانی از هفته های قبل بصورت جدی در دستور کار لایه های مختلف انسانی-رسانه ای، این جریان قرار گرفته و دو فاز دیگر هم به فراخور زمان و در هفته های نزدیک به زمان برگزاری انتخابات وارد مرحله ی عملیاتی خواهد شد که نیازمند تحلیلی جداگانه است.

بعد عملیات روانی

۱- در فازنخست «جلوگیری از مشارکت حداکثری» مهمترین هدف است.
به این معنا که اصلاح طلبان با معرفی نکردن نامزدهای انتخاباتی خود در شرایط کنونی این پیام را به جامعه انتقال دهند که انتخابات۹۲ تک قطبی است وآنها قصد شرکت دراین عرصه را ندارند تا از رشد فزاینده ی حضور مردم درجهت «مشارکت حداکثری در انتخابات» جلوگیری کنند.

این طیف سیاسی هنوز هم به نظریه ی معروف خود مبنی بر «عدم حضور اصلاح طلبان در انتخابات مساوی با کاهش مشارکت مردمی است» قائل هستند و درپی آن هستند با معرفی نامزد خود درروزهای پایانی – برخلاف سیاست های کلان نظام – تنور انتخابات را سرد نگه داشته و قدرت چانه زنی نظام را در عرصه های داخلی وبین المللی کاهش دهند.
هرچند که تجربه ی انتخابات مجلس نهم خلاف این فرضیه را نشان می دهد.

۲- دربعد روانی تئوریسین های این جریان تضعیف ، بی اعتبارسازی وازبین بردن پایگاه ومقبولیت اجتماعی مخالفان خود ؛ ایجاد جو ارعاب در جامعه نسبت به آینده ی کشور ومنزوی نشان دادن نظام درعرصه ی بین الملل با هدف مجذوب ساختن خود راکلید زده اند و همه ی این گزاره ها با ناتوان نشان دادن اصولگراها از مدیریت کشور در حوزه های مختلف قابل تحقق است .

به همین دلیل است که بخش قابل توجهی از اظهارات سیاسیون این جریان ورسانه هایشان متمرکز بر روی ضعف های مدیریتی دوره ی سکان داری اصولگرایان است که با برجسته سازی بسیاری هم همراه است.

۳- علم به اینکه بازی خوانی اصولگرایان از مهره چینی های رقیب ، می تواند چندمین شکست را هم برای دوم خرداد به ارمغان بیاورد آنها ازمعرفی نامزدهای نهایی خود بشدت پرهیز می کنند و سعی دارند با بازهای فریبنده ی«میام نمیام خاتمی»،«معرفی افراد متعدد وپرشمار بعنوان کاندیداهای احتمالی »و یا«شرط گذاری برای شرکت فعال دراین عرصه » تمرکز جناح مقابل را برهم زده و آنها را به صف کشی و زدوخورد های داخلی بکشانند.

درکنار این اصولگرایان فرصتی برای نقد وبه چالش کشیدن گزینه ی نهایی و مورد نظر جریان رقیب پیدا نمی کند و آنها می توانند ضمن تقویت مقبولیت نامزد پنهانی خود به تکثر کاندیدا در طیف اصولگرایان هم امیدوار باشند.
فرصت سوزی اصولگرایان وفرصت سازی برای خود یکی از کارکردهای این بخش از طرح است.

اتفاقی که امروز هم در طیف اصولگرایان قابل مشاهده است نشان می دهد که این جریان در دام عملیات روانی دوم خردادی ها گرفتار آمده به گونه ای که هرکدام از گروهها ودسته های جریان اصولگرا احساس تکلیفی خاص درقبال انقلاب ومردم می کند و گزینه ی مقبول خود را معرفی می کند واین درشرایطی است که دوم خرداد با انسجام ، طراحی های پیچیده خود را پیاده سازی می کند و قطعا گزینه ی واحدی به صحنه می آورند.

درجهت دیگر ،ایجاد پرسش های وشبه های بی اساس دراذهان جامعه‌ – با محوریت مشکلات اقتصادی ومعیشتی مردم درهفته های اخیر –برمبنای شکل دهی به افکارعمومی مطابق اهداف ومقاصد مورد نظر و سپس مدیریت آن ،صورت پذیرفته است.

فاز تبلیغاتی-رقابتی

انتظار این است که طراحان این پروژه ی انتخاباتی دربهارسال آینده ابتدا بصورت زیرپوستی و پس ازآن در هفته های پایانی اردیبهشت ماه (پس از نام نویسی کاندیدا در وزارت کشور) حرکت های تبلیغی خود را با شدت بیشتری درجهت حمایت و دفاع از کارنامه ی یکی از گزینه های مقبول خودشکل دهند و تمرکز رسانه های جمعی خود را به شکلی ظریف و غیرمحسوس برای وی به راه بیندازند ، تا بلکه از گرداب آشفتگی سیاسی موجود نجات یابند.

همانطور که اشاره شد، نا مشخص ماندن نامزد نهایی این جریان تا هفته های پایانی (حتی بعد از بررسی صلاحیت ها توسط شورای نگهبان) نه تنها ازفشار نقدهای جدی شخصیت ها ورسانه های اصولگرا علیه گزینه ی نهایی جلوگیری می کند بلکه می تواند به میزان قابل توجهی مقبولیت وی راهم افزایش دهد.

تئوری سازان دوم خرداد ،این را هم محتمل می دانند که تا اواخر اردیبهشت ماه شیب بی اخلاقی های سیاسی و زدوخوردهای درونی اصولگراها آنقدر تند شده که نامزدهای این جریان با توجه به دلخوری های بوجود آمده ،رفاقت ها را کنار گذاشته – یکدیگررا به چشم رقیب نگاه کرده – وحاضرنخواهند بود به خاطر دیگری صحنه را ترک کنند ؛ این هم یک قدم اساسی در جهت تکثر نامزدهای اصولگرا و قدمی روبه جلو برای دوم خرداد به حساب می آید.

پس ازاین مرحله دوم (فاز تبلیغاتی) نامزد نهایی جبهه ی اصلاحات – که مورد حمایت تکنوکرات ها و دوم خرداد وحتی اپوزسیون خارج نشین قرار میگیرد – رونمایی می شود و درشرایطی پابه میدان رقابت می گذارد که اصولگرا دچار تفرق آرا و تکثر کاندیدا هستند.

تجدیدنظر طلبان یقین دارند که شروع رقابت های انتخاباتی به شکل دوقطبی ،در شرایط کنونی آنها را با توجه به عملکرد پرابهامشان در ۸سال مدیریت قوه مجریه و غائله های دست ساز علیه حاکمیت بشدت در موضع ضعف ونابودی قرار می دهد وباید در شرایطی صحنه را اصولگرا-اصلاح طلب کنند که احتمال پیروزی شان ( باتوجه به تکثر وتفرق اصولگراها و همچنین فضای ملتهب و پراسترس کشور در آستانه ی انتخابات) پنجاه پنجاه باشد.

«فقدان مقبولیت نامزدهای اصلاح طلب» دلیل دیگری است که رهبران تئوریک این جناح را بر آن داشته تا رقابت با اصولگراها را در فضای دیگری (که مولفه های مانند آنچه ذکر شد را داشته باشد ) بکشانند تا بلکه تعدد گزینه های رقیب میزان مقبولیت نامزد نهایی شان را به نسبت افزایش دهند.

***

گروهی که کثرت گرایی فرهنگی ، پلورالیسم دینی ، سکولاریسم را از ملزومات ایجاد دموکراسی می دانستند ، امروز بدون دلیل دست از تئوریزه کردن مباحث رفرمیسی وتجدیدنظرطلبانه از دین برنداشته اند بلکه با طراحی های پیچیده دربستر انتخابات۹۲ سعی دارند تا به محض به قدرت رسیدن جنبه های دینی نظام را با میل خود رقیق تر از گذشته کند.

باید تاکید کرد که تنها انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است که می تواند دوم خردادی را – که بواسطه ی عملکرد ناصوابشان در طول نزدیک به پانزده سال مورد قهر مردم قرارگرفته اند – از مهلکه ی که امروز در آن دست وپا می زنند نجات دهد وهرچند گوشه چشمی هم به انتخابات شوراها دارند اما با شناختی که از قدرت دوستی آنها می توان جستجو کرد به کمتر از کرسی قوه مجریه قانع نخواهند بود.

جریان سیال اصولگرا هم بهتر است بجای برخی بداخلاقی های سیاسی وهمچنین تمرکز بر روی نقاط ضعف برخی از نامزدهای مطرح خود وبرجسته کردن آن توجه خود را متوجه سناریوهای پیچیده و هوشمندانه گروه رقیب کند که با تمام غائله آفرینی ها علیه نظام توانسته خود را بازسازی کند و حتی بعنوان یک رقیب انتخاباتی به مانند ادوار گذشته مطرح کند.

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان