۱۵/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۵ چهارشنبه

صبح قزوین ۱۰۱ اعتراف یک گناهکار!!!
کد خبر: ۲۹۵۰ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

قسمت اول؛

۱۰۱ اعتراف یک گناهکار!!!

سرم سوت کشید حال کسی را داشتم که گنگ و سردرگم شده، مي خوام يه مطلبی را بنويسم كه از خوندنش شوكه شدم و از حال و روزم خجالت كشيدم ..

۱۰۱ اعتراف یک گناهکار!!!

به گزارش صبح قزوین: خيلي در حق خودمون كم لطفي مي كنيم.
مي گم در حق خودمون چون ياد خدا چيزي نيست كه ما درموردش بخواهيم كم لطفي كنیم چرا كه اين خداوند تعالي است كه به ما اين افتخار رو مي ده تا از هدايت شدگان درگاهش باشيم و بس.

وقتی دفترچه ی محاسبات نفس شهید علی بلورچی را خوندم از خودم و افکار و اعمالم خجالت کشیدم، بیشتر از همه از خدا که چقدر صبوره و چیزی را به رومون نمی یاره.
.
.

حالا این آدم کیه؟ و چرا شد سوژه متن من: زندگی پر فراز ونشیب شخصی و خانوادگی، جوان 21 ساله براي خودش دفترچه محاسبه نفس درست كرده بود، شاگرد خاص آیت الله حق شناس و گمنام بودن عمده ی علی آقای بلورچی برای انتخابش کافی بود.
شناسنامه اش می گفت اسمش مهران، اما وقتی رفت جبهه گفت صدایم کنید علی.
نامه هایش را این طور امضاء می کرد: الاحقر علی بلور چی .
در برخی نامه ها هم نوشته علی رضا .
اون هم با خط زیبایی که میشه اون را قاب کرد.

كسي كه از اول زبان باز كردنش و از همون بچه گی با ادب بودن خودش رو به همه ثابت كرد و مادرش رو "مامان جان" صدا مي زده! (البته با توجه به اينكه اين لفظ رو از كسي نشنيده بوده).

از كسي كه با رتبه 5كنكور سراسري در رشته الكترونيك دانشگاه صنعتي شريف پذيرفته شده بود ولي .
.
.
مي رفت دبيرستاني كه درس خوانده بود و به گفته مديرشان مخ بچه ها رو مي زد و مي بردشون جبهه !!

هر چی خوندم بر عزت شهید و شرمندگی من اضافه شد، ديدم بابا ما كجاييم و شهدا كجا و در چه عوالمي هستند.
همش در اين فكر هستم كه " آخه بنده خدا اول ببين شهدا چطور بودند و به چه درجه اي رسيده بودند ، بعد بيا بگو اللهم الرزقنا شهادة في سبيلك .
.
.
!!"

به گمانم بهتره برم سر اصل مطلب.
آنچه در ادامه مي خواني 50 تا از 101 مورد دفترچه محاسبات نفس علي بلورچی است.
جواني كه وقتي شهيد شد 21 سال بيشتر نداشت.
راستی اگر قرار باشه ما هم دفترچه اي براي محاسبه خودمان.
.
.
بگذريم!

حالا اين شما و اين رازي به نام علي بلورچي و ليستي از گناهان، قصور و لغزشهايش!

1.
نماز صبح را بی حال خواندم و اصولاً حال نداشتم و خیلی بی حال زیارت عاشورا خواندم .

2.
خواب بر من غلبه کرد.

3.
یاد امام زمان (علیه السلام) کم بودم و هستم.

4.
الفاظ زائد زیاد به کار بردم .

5.
مشارطه نکردم.

6.
زود عصبانی می شوم .

7.
شهوت شکم داشتم.

8.
ریا کردم.

9.
حب دنیا داشتم.

10.
حضور قلب در سر نماز خیلی کم بود.

11.
خود را بهتر آن چه هستم به دیگران نمایاندم .

12.
نفس را در رفاه قرار دادم ودر مضیقه نبود.

13.
دروغ گفتم.

14.
برای غیر خدا کار کردم.

15.
یاد دنیا بودم.

16.
تقوا نداشتم.

17.
وقت را زیاد تلف کردم.

18.
امروز تماما معصیت و غفلت بود.

19.
نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با حال نخواندم.

20.
ذکر را با توجه زیاد نمیگفتم.

21.
شاید غیبت کردم.

22.
نفس در آرامش بود.

23.
خدا را ناظر بر اعمالم ندیدم.

24.
غیبت شنیدم.

25.
کنترل زبان کم بود.

26.
تندخویی کردم.

27.
کم فکر کردم.

28.
به آنچه علم داشتم عمل نکردم.

29.
درسم را خوب نخواندم.

30.
خیلی صحبت بیخودی کردم وهمین سبب شد که حالت غفلت از خدا داشته باشم.

31.
یاد مرگ و قیامت و روز جزا نبودم.

32.
خود را بزرگ جلوه دادم.

33.
دخالت در امور معصیت آلود کردم.

34.
مراقبت از چشم خیلی کم بود.

35.
بی وضو خوابیدم.

36.
میل زیادی به ریا داشتم و امور را آنگونه جلوه می دادم که حقیقت نداشت تا سببی برای خوشحالی نفس شود.

37.
حب مقام داشتم و آن را نیز ارضا، کردم.

38.
معاشرت با افراد غیر لازم کردم.

39.
خود بزرگ بینی و عجب داشتم.

40.
از فرصت هایم  خیلی کم بهره بردم و استفاده ی خوبی نکردم.

41.
به طور جدی یاد مرگ نبود.

42.
زیاد به یاد امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا نبودم.

43.
با نفس درگیر نبودم.

44.
کبر داشتم و به خود مغرور شدم.

45.
ذکر درونی و برونی خیلی کم بود و اگر هم بود خیلی کم بود.

46.
دقت در اعمال و فکر قبل از آن ها کم بود ویا اصلا نبود.

47.
زخم زبان زدم.

48.
قرآن کم خواندم.

49.
در مهلکه سقوط قرار گرفتم.

50.
خواطر نفسانی کنترل نشد.

  قصد دارم ان شاء ا.
.
.
تمامي 101 گناه رو بنويسم تا بخونيد ولي نه در اين پست .

با ما همراه باشيد.

انتهای پیام/2004/خ

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان