چشمهایی که دست عابرین را میپایند / دستفروشی بیراههای برای تاب دادن چرخ زندگی
دستفروشی را نوزاد نارس زندگی مدرن میدانند که خود قربانی برخی ناهنجاریهاست. گروهی از دستفروشان افرادی هستند که چارهای جز امرار معاش از این طریق ندارند.
به گزارش صبح قزوین به نقل از فارس، دستفروشی حکایت بیپایان کوچه و بازار دیار من است از دیروز تا امروز و این قصه فردا نیز ادامه خواهد داشت، سالهاست از مسیرهای اصلی سنندج گذر میکنم و هر روز چهرههای جدید میبینم که در مسیر گذرم بساط کسب و کارشان را در پیادهروها پهن کردهاند، جوان و پیر، تحصیلکرده و بیسواد و...
آنانی که مسیر عابرین را به امید بردن لقمه نانی بر سر سفره خانوادههایشان تنگ کردهاند در شهر من زیاد هستند و این را به راحتی با عبور در خیابانهای سنندج میتوان دید، حکایت دستفروشانی که درمان درد بیکاری را در چیدن بساط جستجو میکنند.
حضور دستفروشان در خیابانهای انقلاب، طالقانی، فردوسی و میدان انقلاب سنندج از سر ناچاری است که بساط خود را در پیادهروهای باریک و کمعرض خیابانها پهن میکنند تا جایی که فضا برای عبور و مرور عابرین پیاده محدود میشود.
حکایت دستفروشی سابقهای دیرینه دارد هر روز با عبور از این مسیرها افرادی از پیر و جوان، تحصیلکرده و بیسواد و حتی کودکانی را میبینیم که برای کسب روزی حلال در این خیابان سفره گسترانده و چشمهایشان قدمهای عابرین را دنبال میکند.
بار خستگی بر دستان پینه بستهاش سنگینی میکرد، چند سالی است هر روز شاهد حضورش در خیابان انقلاب هستم، پیرمردی با دستان پینهبسته که به دنبال فروش چند بسته گوش پاککن و کبریت برای کسب روزی حلال برای خانوادهاش است.
آقا رحیم را میگویم، پیرمردی با 64 سال سن که هر روز ساعتها در گرمای 30 و چند درجه تابستان و سردی هوای زمستان بر روی صندلی چوبیش چشم به دست عابرین میدوزد تا شاید از سر دلسوزی و یا نیاز دست در جیبشان برده و با خرید یک بسته گوشپاکن و یا یک بسته کبریت روزی خانوادهاش را بدست آورد.
آقا رحیمهای زیادی در سنندج وجود دارند که هر روز صبح تا شبهنگام با هدف کسب درآمد اندکی از دستفروشی و تامین مخارج زندگیاش در خیابانهای شهر با سرما و گرما دست و پنجه نرم میکند.
کامحمدامین نیز 47 سال دارد که به قول خودش با 6 سر عائله، سالهاست به دنبال کار خود را آواره شهر کرده و پس از سرگردانی چندین ساله خسته و ناامید، دستفروشی را آخرین راه چاره برای مقابله با بدبختی و نداری میبیند و به همین دلیل در گوشهای از خیابان بساط پهن کرده و وسائل دست دوم میفروشد.
به گزارش فارس؛ هر چیزی را در بساطش میتوانی پیدا کنی به قول خودش از شیر مرغ تا جون آدمیزاد در بساطش پیدا میشود از ابزارآلات گرفته تا چسب قطرهای و خرده وسایل دیگر.
در این بازار گرم دستفروشی نوجوانان نیز به چشم میخورند آنهایی که به قول خودشان میخواهند نان بازوی خود را بخورند و برای خودداری از دراز کردن دست نیاز به سوی دیگران، دستفروشی را به عنوان شغل انتخاب کردهاند چرا که چنین افرادی نمیتوانند کارهای سنگین انجام دهند و دیگران بکارگیری چنین افرادی را قبول نمیکنند.
ئاکو 12 ساله در بین دستفروشان نظرم را به خود جلب میکند، سلام میکنم نگاهش را برای لحظهای از دستکشها و جورابهایی که بر روی سفرهای پهن کرده است بر میدارد.
خانم خیلی ارزان است تو را خدا از صبح کاسبی نکردهام یک جفت دستکش یا جوراب بخرید، تند تند حرف میزند و با اصرار یک جفت دستکشی را که در دست دارد به سمت من میگیرد.
دستکشها را از دستش میگیرم راستش دلم برایش میسوزد، همانطور که به دستکشها نگاه میکنم از او میپرسم، مدرسه میروی نگاه سردش را به من میدوزد و با خندهای سردتر از نگاهش میگوید، مدرسه؟ و بعد سکوت...
مدرسه جای افرادی چون من نیست، مایی که برای نان شب محتاجیم، مادر بیچارهام بعد از مرگ پدرم تنها نانآور خانواده 6 نفره ما بود که امروز به خاطر مریضی در بستر افتاده است.
خواهرانم که نمیتوانند کار کنند من و برادرم هم قید مدرسه را زدیم و با همین بساط کوچک چرخ زندگی را میچرخانیم.
برادرش هم میرسد و با دیدن من که هنوز دستکشها را دست به دست میکنم میگوید خانم بردارید بخدا جنسش خوب است، تخفیف هم میدهیم..
چند سال داری میگوید؛ خانم خریدارید یا بازرس ..
دستکشها را از دستم میکشد، ببخشید خانم اگر خریدار نیستید، مزاحم نشوید، گفتم: خریدارم، اما چند سوالی هم برای پرسیدن که اگر موافق باشی...
اجازه نداد حرفم را تمام کنم با تندی وسط حرفم پرید و گفت: مامور هستی..
خوب بپرسید؛ برادرتان میگوید: نانآور خانه هستید و بخاطر مادر و خواهرانتان قید مدرسه و ادامه تحصیل را زدهاید.
گفت: درس خواندن پول میخواهد که ما نداریم، تنها دارایی ما در زندگی مادری مریض و سه خواهر است پدرم سالهاست که فوت شده و مادرم هم به دلیل مشقت روزگار مریض و در بستر افتاده است.
برای سیرکردن شکم خانواده و تامین داروهای مادرم قید مدرسه را زدم و نانآور خانه شدم، دوست داشتم برادرم درس بخواند که حداقل او به جایی برسد، اما سختی شرایط زندگی برادرم را هم برای کشیدن وزنه زندگی به گود خیابانها کشاند.
تلاش من و برادرم در سرمای زمستان و گرمای تابستان به سختی پاسخگوی تامین نیازهایمان است، اما همین که محتاج کسی نیستیم خدا را شاکریم...
عابران میگذرند و دست فروشها به فکر چرخاندن چرخهای زندگی با همین سفرههای نایلونی هستند.
مدیرکل امور جتماعی استانداری کردستان اعتقاد دارد برخورد قهرآمیز با پدیده دستفروشی امری مقطعی بوده و در درازمدت کارساز نخواهد بود.
محمدعطا رحمانیآبیدر، ضمن اذعان به بالابودن آمار دستفروشان در استانهای غربی نسبت به سایر استانها میگوید: پدیده دستفروشی مختص استان کردستان نیست ولی آمار این افراد در کردستان نسبت به سایر استانها مرکزی و جنوبی بالاتر است.
وی میافزاید: در استانهای مرکزی و جنوبی کشور به علت وجود مراکز و کارگاههای فعال صنعتی تعداد دستفروشان به مراتب کمتر است.
رحمانیآبیدر بیتوجهی به استان کردستان در رژیم گذشته، ناامنیهای استان در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب و سالهای جنگ را از عوامل مهم عدم توسعه صنعتی کردستان و رشد پدیدههایی چون دستفروشی میداند.
وی معتقد است؛ آنچه واقعیت است اینکه معیشت برخی از خانوادهها از طریق دستفروشی سرپرست خانوار تامین میشود بنابراین مسئولین تا زمانی که برای این افراد اشتغال پایدار ایجاد نشود نمیتوانند این شیوه کسب درآمد را نادیده گرفته و با آن برخورد کنند.
رحمانیآبیدر در خصوص شیوه برخورد شهرداری با دستفروشان میگوید: تلاش عوامل شهرداری بر این است تا با کمترین درگیری به گونهای دستفروشان را ساماندهی کنند که کمترین مزاحمت را برای شهروندان در پیادهروها بوجود آورند.
مدیرکل امور اجتماعی استانداری کردستان خاطرنشان میکند؛ دولت برنامههای خوبی برای اشتغالزایی و توانمندسازی افراد در دستور کار دارد که امیدواریم اجرای این برنامهها آمار بیکاری و اشتغال کاذب در استان را کاهش دهد.
وی برخی از این برنامهها را فعال کردن کارگاههای صنعتی، تقویت مشاغل کوچک و ایجاد محلهای کسب و کار عنوان کرد.
شهردار سنندج نیز رفع مشکل دستفروشی در سنندج را نیازمند عزم جدی و اجرای یک برنامه منسجم و قاطع میداند و میگوید: باید با پدیده دستفروشی در این شهر همچون استانهای بزرگ برخورد کرد.
به گفته حسام شریعتی، آموزشهای فنی و حرفهای و ایجاد اشتغال برای دستفروشان از جمله مؤلفههایی است که میتواند موجب کاهش آمار این افراد در سطح شهر شود.
اما حکایت دستفروشان سنندج تنها در قالب فروش چند جفت جوراب، دستمال کاغذی، وسایل دست دوم خلاصه نمیشود بلکه حکایت تلخ فروشندگان موادمخدر است که در قالب دستفروشی جوانان و نوجوانان را به یغما میبرند.
=============
گزارش از شیرین مرادی
=============
انتهای پیام
دیدگاه ها