به موازات اهدای جایزه اسکار به فیلم فرهادی، عدهای از کارشناسان این موضوع را امری کاملا سیاسی تلقی کرده و به دلیل اینکه این فیلم حاوی پیامها و نمادهای خاصی علیه ایران است، مستحق دریافت اسکار، آن هم از یکی از سیاسیترین دستگاههای رسانهای ایالات متحده دانستند.
در مقابل عدهای دیگر از صاحبنظران، سیاسی بودن اسکار را برخاسته از توهم توطئه ایرانیان دانسته و با ردّ این مسأله، دلیل دریافت اسکار فرهادی را به واسطه استحقاق فیلم «جدایی…» در ساخت یک فیلم بینقص و خوب به لحاظ فنی و تکنیکی تلقی کردند. جالب آنکه موضع دولت محترم نیز همین بود و مسئولین سینمایی دولت، برای تبریک گفتن به اصغر فرهادی، از یکدیگر سبقت میگرفتند. حالا بماند اینکه چند روز پیش جناب شمقدری در اظهارنظری مضحکانه، دریافت اسکار توسط فرهادی را هم ناشی از لابیگری دولت محترم در دستگاه آکادمی اسکار بیان کرد!
اما نمایشی که در مراسم اسکار امسال و در جریان اهدای جایزه بهترین فیلم به فیلم سیاسی «آرگو» اتفاق افتاد، مشخص کرد که اتفاقا تحلیل دسته اول کارشناسان و صاحبنظران در مورد سیاسی بودن جایزه اسکار درست است. این همان موضوعی است که در روزهای اخیر تقریبا اکثر کارشناسان و سینماگران بر آن اتفاق نظر داشته و آن را پذیرفتند.
در این میان جالب آن است که جناب اصغر فرهادی نیز بر سیاسی بودن اسکار صحه گذاشت. فرهادی در مصاحبهای که در روزنامه بهار دیروز (۸ بهمن ماه ۱۳۹۱) منتشر شد اگر چه در ابتدا چنین گفت که:
«تصور اینکه همه سینماگران آمریکا چه آنها که در هالیوود و استودیوها مشغولند، چه آن گروه که بهطور مستقل کار میکنند و همینطور در مورد چندهزار اعضای آکادمی اسکار که بخش اکثریت آنها در ایالتهای مختلف آمریکا و عده دیگری نیز در نقاط مختلف دنیا ساکنند یک پیکر واحدند و تحت کنترل یک اتاق فکر مخوف که همه هم و غمش برنامهریزی برای تخریب ادیان و فرهنگهای ملل دیگر و ترویج یک تفکر یا یک شیوه زندگی است، همان توهمی است که سالها است در بسیاری زمینهها گریبان ما را گرفته»، اما بلافاصله به این موضوع اشاره می کند که:
«این بدان معنا نیست که همه چندهزار اعضای آکادمی دغدغهشان تنهاوتنها هنر و سینماست و بیهیچ پیشداوری، بیواسطه از منظر سینما با فیلمها روبهرو میشوند. قطعا بین این چندهزار نفر مثل هرکجای دنیا تعدادی هم هستند که در داوریهایشان تعصبات ایدئولوژیک، سلیقههای سیاسی یا منافع گروهی خود را دخیل میکنند.»
او سپس در مورد فیلم آرگو چنین میگوید: «فیلم متوسطی است که از نظر سینمایی بهزودی فراموش خواهد شد اما تصویری که فیلم از مردم ایران میدهد در ذهنها میماند و این نکتهای است تلخ و تاسفانگیز. علت مورد توجه قرار گرفتنش در بعضی رویدادهای سینمایی پیش از اسکار و همچنین کاندیدا شدندش در برخی رشتهها چند دلیل روشن دارد. مهمتر از همه اینکه فیلم بسیار پرفروش بوده و به لحاظ صنعتی یک تولید سودآور و موفق به حساب میآید. اغلب در انتخاب بهترین فیلم این ویژگی از سوی رایدهندگان که بخش قابل توجهی از آنها تهیهکنندگان هستند امتیاز بزرگی به حساب میآید و در داوریشان تاثیرگذار است.»
فرهادی سپس به صراحت به این موضوع اشاره می کند که آرگو به لحاظ محتوایی، فیلم سطح پایینی محسوب می شود:
«علت پرفروش بودن آن هم ساده است. روایت قهرمانپردازانه، استفاده از کلیشههای امتحان پس داده، به کار بستن تعلیقهای سطحی، ارائه تصویر تکبعدی، سایهگونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمانها باعث شده تماشاگر سادهپسند که حوصله بهکارانداختن چرخدندههای ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجانزده شود. هرچند فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروههای نخبهتر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنادار است؛ پیداست کسانی که در بخش بهترین کارگردان رای میدهند (که رایدهندگان اغلب کارگردان هستند) اقبال مخاطب عام و پرفروش بودن آن یک امتیاز موثر در رایهایشان نبوده است. اما نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، اگر از دید برخی تماشاگران غیرایرانی فیلم جذاب و سرگرمکننده به نظر میآید نه بهخاطر ویژگیهای سینمایی آن، بلکه به خاطر ایده جالبی است که فیلم براساس آن ساخته شده؛ ایده فراری دادن چند کارمند سفارت آمریکا در بحبوحه آن روزگار در پوشش یک گروه فیلمسازی.»
فرهادی البته به این موضوع هم اشاره می کند که این سوژه فیلم بوده که موجب توجه اهالی سینما و سیاست به آن شده است:
«آنها که فیلم مورد توجهشان قرار گرفته، بیش از آنکه خود اثر برایشان جذاب باشد، طراحی اینگونه نقشه فرار برایشان تازه و هیجانانگیز است، در واقع رایها را به همان طراح نقشه فرار باید بدهند تا سازنده این اثر و نکته آخر اینکه از کمپین تبلیغاتی بیسابقهای که کمپانی سازنده برای این فیلم شکل داده هم نمیتوان گذشت. رقابت تبلیغاتی که بین کمپین این فیلم و فیلم «لینکلن» به راه افتاده در تاریخ اسکار بیسابقه است. بهنظر میآید یک جنگ تبلیغاتی پرهزینه بین دو کمپانی رقیب شکل گرفته، خوششانسی این فیلم در آن است که سازنده فیلم رقیبش به دفعات در این رقابت حضور داشته و موفقیت کسب کرده است. حضور اسپیلبرگ روی صحنه و دریافت جایزه بهترین فیلم برای برخی رایدهندگان اتفاقی تکراری است و به اندازه حضور یک ستاره بهعنوان تهیهکننده بهترین فیلم روی صحنه هیجانانگیز نیست.»
با توصیفاتی که جناب فرهادی اشاره داشتند کاملا مشخص می شود که اساسا جایزه اسکار عاری از پیشفرضها و جهتگیریهای سیاسی نیست. در حقیقت هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمی گیرد. اسکار جایزه ای است که در راستای «منافع ملی» ایالت متحده تعریف شده و هر کدام از فیلمها (چه امریکایی و چه غیر امریکایی) در راستای منافع ایالات متحده باشد، اسکار می گیرند. حتی اگر این فیلم، فیلم سطح پایینی چون آرگو باشد. حتی اگر این فیلم، جدایی نادر از سیمین باشد.
به نقل از وبلاگ سایبر3505
دیدگاه ها