۲۱/محرّم/۱۴۴۶

-

۱۴۰۳/۰۵/۰۶ شنبه

صبح قزوین خوشا به حال فرزندانم که شهید شدند و بی دینی های امروز را ندیدند
کد خبر: ۱۱۱۰۶ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

مادر شهیدان مصطفی و محسن حاج میری:

خوشا به حال فرزندانم که شهید شدند و بی دینی های امروز را ندیدند

مادر شهیدان حاج میری: پسرانم خیلی نسبت به رعایت حجاب و عقاید دینی در جامعه حساس بودند و خوشا به حال فرزندانم که شهید شدند و بی دینی های امروز را ندیدند!

خوشا به حال فرزندانم که شهید شدند و بی دینی های امروز را ندیدند

به گزارش صبح قزوین، در یک روز گرم تابستانی به سراغ خانواده شهیدی رفتیم که 2 تا از فرزندان مومن و فداکار خود را تقدیم کشور اسلامی شان کرده بودند.

خانواده ای که 5 فرزند داشت و شامل 3 پسر و 2 دختر هست که محسن فرزند اول و مصطفی فرزند چهارم این خانواده قزوینی بود که با همتی عالی جام شهادت را نوشیدند.

مادری که از 2  شهیدش می گوید:

IMG_0369

مادر شهیدان حاج میری در گفت و گو با خبرنگار صبح قزوین در خصوص پسر بزرگش محسن، اظهار کرد: محسن سپاهی بود و از ابتدای جنگ در جبهه حضورداشت.
مصطفی هم همراه برادرش در جبهه ها حضور یافت،  آقا محسن درفتح المبین شهید شد و آقا مصطفی والفجر4 به شهادت رسید.

 وی ادامه داد: یکی از ویژگی های این دو شهید این بود که درس خوان بودند، آقا محسن موقع امتحانات مشغول بازی بود  و درس هم می خواندند که موقع جنگ شد.
در طول 6 ماه می رفتند و می آمدند که حتی می خواستند دانشگاه هم شرکت داشته باشند که زمان جنگ دانشگاه ها تعطیل شد.

این مادر شهید افزود: هدف شان این بود اگر جنگ زود تمام شد، ادامه تحصیل می دهند؛ که هر دو برادر در مکان های فتح المبین  و کردستان و جنوب حضور داشتند؛ در آن سال ها پیش رو بودند و در منطقه میناب شناسایی و حمله می کردند که نزدیک غروب آفتاب بوده و در حال برگشت جلوی پایشان به یک مین برمی خورند و آقا محسن شهید می شود؛ آبان سال 62 تاریخ شهادتش است.

وی ادامه داد: فاصله شهید شدن  2  برادر یک سال و نیم بود و برادرش آقا مصطفی در سال 61 شهید شدند.
دو تا از پسرهایم می گفتند که وقت جنگ به گونه ای باید خانه را اداره کرد و پدر این دو شهید مغازه گل فروشی در پاساژ مهدیه قزوین داشت.

مادر شهیدان حاج میری خاطرنشان کرد: زمانی که فرزندانم در مناطق جنگی بودند سایت هایی که در دست عراق بودند خرمشهر را بمباران کردند؛ که رزمنده ها جلو رفتند و پیروز شدند.
بعد از مدتی سایت ها در دست رزمندها افتادند که تمام رزمنده ها جشن گرفتند.

این مادر شهید تصریح کرد: خبر شهید شدن آقا مصطفی را در فروردین ماه سال 1360 شنیدیم که ما در مشهد به سر می بردیم.
البته من یک روز قبل از به شهادت آقا مصطفی خوابش را دیده بودم.
آقا مصطفی 16 ساله و محسن آقا19 ساله بودند که شهید شدند و هردو مجرد بودند.
از نظراخلاقی خیلی خوب بودند که البته همه شهیدان همین گونه هستند.
که آقا مصطفی قبلا به من می گفت که اصلا نباید گریه کنید چون شهیدان گریه ندارند.

خاطرات آقا مصطفی:

مادر شهید مصطفی حاج میری می گوید: در سن 9سالگی که روزه گرفتن براش واجب نبود کل ماه رمضان را روزه می گرفت.
یک شب که حال خوبی نداشت، او را برای سحری بیدار نکردم فردای آن روز برایش غذا درست کردم.
وقت ناهار پسرم گفت من روزه بدون سحری گرفتم که شما از این به بعد مرا برای سحری بیدارکنید.
آقا مصطفی در جهاد سازندگی شرکت داشت و به روستاها برای عدس چینی می رفتند.

IMG_0373

 

خاطرات محسن آقا:

مادر شهید محسن حاج میری در خصوص اخلاقیات پسرش گفت: با وجودی که جنگ بود، درس هم می خواند و در جنگ حضور داشت.
در بسیج  و جهاد سازندگی هم می رفت؛که بعد از شهید شدنش آقا محسن در دانشگاه قبول شد.
از لحاظ ایمانی خیلی قوی بودند که در آن زمان وضیعت جامعه طوری بود که دخترها حجاب را رعایت می کردند مثل وضعیت حال حاضر جامعه نبود.

وی تصریح کرد: آقا محسن و آقا مصطفی خیلی به حجاب خواهرشان تاکید می کردند که چادر نشانه حفظ حجاب است.
این دو شهید سر به زیر بودند اصلا کاری به دیگران نداشتند.
حتی اگر کسی به این ها متلک می انداختند و حزب الهی به اینها می گفتند جواب آنها را نمی دادند.

این مادر شهید ادامه داد: پسرانم تجمل گرا نبودند و ساده پوش بودند؛ در خانواده ی ما مقرراتی بود که سر ساعت باید خانه  باشند؛ یک روز آقا محسن چند گروه منافق را شناسایی کرده بود وبه سپاه گفته بود که با سن کمش در سپاه حضور داشت.

دغدغه مادر شهید:

مادر شهیدان حاج میری با گلایه از وضع نابهنجار جامعه اظهار کرد: نگرانی ام از وضع امروز این است که حیا و عفت کم رنگ شده است و هر وقت به بیرون می روم وضعیت بی حجابی را در جامعه مشاهده می کنم به شدت ناراحت می شوم که خانم ها اصلا حجاب را رعایت نمی کنند که خون شهیدان ما را پایمال می کنند.

وی ادامه داد: حتی شخصا به یک خانم بی حجاب اعتراض کردم که به من توهین کردند و حتی اگر شرایط اتوبوس اجازه می داد با پدر و مادرش کتکم می زدند.

این مادر شهید تصریح کرد: در منزل ما روضه ای برقرارمی شد که از وقتی همسایه ها به صدای بلند روضه اعتراض کردند، دیگر آن را تعطیل کردیم.
مردم مثل گذشته ها مراعات حال خانواده شهدا را نمی کنند.
در حال حاضر حتی به عروسی هایی که در آن گناه می شوند نمی رویم مورد انتقاد اطرافیان قرار می گیریم.

IMG_0364

رضایت مندی مادر شهید:

مادر شهیدان می گوید: بنیاد شهید به خانواده های بی سرپرست از نظر مالی به آنها خوب رسیدگی می کند و برای خانواده های شهیدان انواع کلاس ها عبارت از: کلاس نهج البلاغه و قرآن و احکام را می گذارند.

در پایان نامه ای را که این شهیدان برای پدر و مادر بزرگوارشان نوشته اند می خوانید:

بسمه تعالی

"صحبتی باپدرمادرمهربانم"

سلام بر تو ای مادر و ای پدر و ای معلمین،

سلام بر شما همگی ای عزیزان، ای پرورش دهندگان روح وجسم عقل وفکر، ای دلاوران ای پرورش دهندگان همچون پیامبر و علی و دیگر امامان، کسانی که اگر شما به ما تعلیم و تربیت اسلامی بدهید دیگر ظلم و جوری در جهان باقی نمی ماند و اگر شما بی قید نسبت به مسائل اسلامی باشید، دنیا رو ظلم می گیرد.

 شما پی به اهمیت خودتان ببرید پی به عظمت خدایی خودتان ببرید و همانگونه که پیغمبراکرم (ص) گفته بهشت زیرپای مادران است و می دانید که بهای بهشت بسیارسنگین است و بهشت رافقط به کسانی می دهند که دنیا رو مزرعه آخرت بدانند و دنیارا عرصه وجود قرار دهند تا در قیامت وجودشان به بهای بهشت خریداری شود.

 و آن هم از طرف خداوند متعال و ما هم که ایمان و اعتقادقلبی راسخ به قیامت داریم پس باید کوشش کنیم تا انشالله در قیامت در مقابل خداوند و پیغمبران و ائمه معصومین سربلند و سرافراز باشیم و در مقابل زهرای مرضیه (س) این وارث پیامبر(ص)و مادر امامانی چون حسین (ع) و حسن (ع) با تربیت صحیح فرزندان خوداین رسالت عظیم را با توان هر چه بیشتر و با تکیه به خدا به انجام برسانیم.

و تو ای مادر، خدا می داند که اغراق نمی گویم، تمام وجودم عشق  و علاقه و علاقه نسبت به توست.
مادر تو در حد توان خود همیشه و در همه حال سعی بر این داشتی که ما فقط و فقط مسلمان باشیم و به گفته های قرآن و پیامبران و امامان رفتارکنیم و مادر و پدر عزیز خدا انشالله از شماراضی باشد.

 زیرا همیشه مرا در راه خدا تشویق می کردید، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب.

خدا رو شکرمی کنم که شما از پدران و مادرانی نبودید که جلوی رشد و تکامل من را در راه اسلام بگیرید در قبل از انقلاب تشویقم می کردید تا به جلسه ها و سخنرانی ها بروم و نسبت به مسائل روز آگاه شوم .

بعد از انقلاب نیز خود شما تشویقم می کردید تا در ارگان های مختلف به این انقلاب اسلامی خدمت کنم و لذا من سپاه را انتخاب کردم و باز هم خدا رو شکرمی کنم و از شما تشکر که برای ماموریت هایی که می خواستم بروم شما جلوگیری نکردید و همیشه در ماموریت ها که بنا می شد من هم بروم تنها سفارشتان این بود که محسن در همه حال بیاد خدا باش و خدا را فراموش نکن.

 و براستی که بهترین و بزرگترین راهنمایی است برای یک انسان اگر انسان خدا را فراموش نکند براستی که هیچگاه به گناه نمی افتد.
پدر مادر عزیز به خاطر این بزرگترین راهنمائیتان و یاد آوریتان به جاست که از شما تشکر کنم و موفقعیت هر چه بیشترتان رابرای خدمت به اسلام و مسلمین ازخداوند متعال بخواهم و همواره مادر وپدر در نمازها اگر مورد قبول خداوند واقع شود شما را دعاکرده ام و درضمن اینکه دعاکرده ام از خداوند متعال خواسته ام که ازشما راضی باشد و خودم عاجزانه از شما می خواهم که شما از من که به شماخیلی زحمت داده ام راضی باشید و برای من از درگاه خدا طلب مغفرت کنید ازخدا بخواهید که من را ببخشد و ما را بیامرزد براستی اگر شماها از فرزندانتان راضی نباشید چه عذابی از این بالاتر.

 مادر و پدر عزیز، دعای کمیل و نمازجمعه  همانگونه که خودتان می دانید مظهر وحدت بین امت اسلام است و خداوند در سوره ی جمعه سفارش دعا را کرده است، پس این دو مورد محل استجابت دعا و رفع مشکل مسلمین می باشد پس شما برای تمام مسلمانان جهان دعاکنید و بخصوص برای امام عزیزمان که سرنوشت جهان را تغییرداده است دعاکنید تا پیروز شویم و پرچم لا الا الا الله برفراز آسمان تمام کشورها ی جهان با اهتراز  درآید.

IMG_0368

اما هر چه می نویسیم مسئله ی تازه ای به یادم می آید.

شما پدر مهربان به راستی که برای من به عنوان یک رهبر بوده اید یادم نمی رود گفته هایت را که می گفتی نمی شود نیمه وقت در سپاه استخدام شوم و وقتی من به شما می گفتم که فعلا شما باید به خانه و خانواده برسید چهره شما عوض می شد و یادم نمی رود که شما از اول جنگ تاکنون جدا کوشش کرده ای و به حرف های امام گوش کرده اید که ملت باید پشت جبهه راحفظ کند.

 تا رزمندگان با خیال راحت با دشمن روبه رو شوند گاهی در بسیج یا سپاه یا ستاد امنیت و دیگرجاها صبحا مغازه و شب ها گشت نگهبانی خدا انشالله قبول کند جدی که خسته نباشید و همواره برای پیروزی اسلام کوشش کنید که برای اسلام کارکردن خستگی ندارد.

 خدا انشالله توفیق عنایت بفرماید که ما همیشه و در همه حال بیاد خدا باشیم و در آخر از تمامی فامیل به خصوص عزیز برای من حلالیت بطلبید و از آنها هم بخواهید اگرناراحتی ازمن دیده اند به روح بزرگ خودشان ببخشند که گذشت ازصفات خداست.

 خواهرم، توخواهرخوبی بودی و امیدوارم که تو هم بتوانی فرزندانی پرورش دهی که اسلام به آنان محتاج است و مادرسفارش می کنم به تربیت درست مریم، که مریم ها باید این انقلاب راحفظ کنند و به مسعود و مصطفی هم سفارش می کنم که خط امام را بشناسند و در راه رسیدن به هدف والای انسانی که همانا اسلام باشند ازجان مال دریغ نداشته باشند.

 خداوند انشالله پیروزمان گرداند.

انتهای پیام/2002

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان