به گزارش خبرنگار سیاسی صبح قزوین؛ _____علی تقوایی.
چرا انقلاب اسلامی پس از ظهور اسلام و مذهب حقه تشیع مهمترین و سازندهترین رویداد تاریخی و سازنده ایران است؟ سوالی که پاسخ آن در میان بخشی از آحاد جامعه - با تبلیغ کارتلهای رسانهای حامی پهلوی- در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
به ویژه تبلیغاتی که وارد فاز جدیدی شده است. فازی که به مخاطب القا میکند: از آنجایی که شاه در حال ساخت ایرانی مقتدر و پیشرفته و ایستادن در برابر غرب بود، دشمنان زیادی پیدا کرد. دشمنانی در غرب و شرق عالم. تا در نهایت اینها همگی دست به دست هم برای سرنگونی شاه متحد شدند و انقلاب 57 را به راه انداختند.
مستند «تهران- قاهره» پخش شده از شبکه VOA را به خاطر بیاروید، آنجا که فرح دیبا مدعی میشود هنگامی که شاه در کوران حوادث انقلاب در جلسهای با سران و متنفذان مملکت، ایده خروج خود از کشور را به شور میگذارد و با مخالفت قاطع همه شخصیتهای متنفذ حاضر در جلسه مواجه میشود الا سُفرای دو کشور امریکا و انگلستان که تاکید خاصی داشتند شاه از ایران برود. آنگاه فرح مدعی میشود که این انگلستان و امریکای استعمارگر بودند که از ترس ظهورِ ایرانی مقتدر و شاهی مقتدرتر «ایدۀ خروج اعلی حضرت از کشور و سرنگونی پهلوی را اجرایی کردند».
اکنون بماند که فرح دیبا خود در رسانهای سراسر امریکایی و در میزبانی طویل المدتِ امریکاییها از خود، از شاه ستیزی امریکا میگوید! و بماند این سئوال که چگونه به فرمودۀ خانم فرح دیبا، شاهی مقتدر و مستقل در محفل خصوصی خود با سران و شخصیتهای متنفذ کشور، سفرای امریکا و انگلستان را هم وارد میکند و باز هم داعیه استقلال خواهی دارد! مگر سفرای امریکا و انگستان هم میتوانند جزو سران و متنفذانِ ایرانی مستقل و شاهی مستقلتر بوده باشند؟ آیا همین ادعا نشان از عمقِ فاجعۀ وابستگی ایران و شاه به غرب نداشت؟
اما گذشته از این موارد، سخن بر سر فاز جدید تبلیغات کارتلهای رسانهای علیه انقلاب با داعیههایی چون ملی گرایی پهلوی، استقلال شاهنشاهی و البته نادیده گرفتن دستاوردهای انقلاب در تاریخ ایران است.
فازی که با محوریتهای گوناگون و اشکال متنوع، دائما در حال تبلیغ از رسانههای غربی است. رسانههایی چون بی بی سی فارسی، رادیو فردا، صدای امریکا، VOA و نیز دهها سایت و کتابهایی در تاریخ معاصر ایران – مانند در دامگه حادثه؛ مجموعه مصاحبههای پرویز ثابتی مرد شماره دوی ساواک- پیگیری میشود.
اما میشود همۀ این تبلیغاتِ به لحاظ تاریخی صددرصد بی پایه و اساس را یکسر نقش برآب کرد اگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی سخن گفت. دستاوردهایی که در برق رسانی به روستاها و یا ارسال پزشک به نواحی محروم خلاصه نمیشود بلکه در سطحی کلانتر در ساخت روحِ مجد و عظمت ایرانیان موثر و حیاتی افتاد.
با این پیش فرض که مهمترین و اصلیترین دستاورد انقلاب برای ایران، استقرار حاکمیت مقتدر، عقلانی، اخلاقی، شیعی و ایرانی ولایت فقیه است به بررسی سایر دستاوردهای انقلاب در مقایسه با داعیههای حامیان پهلوی میپردازیم.
شاه خاک ایران را تجزیه کرد؛ انقلاب تمامیت ارضی ایران را تضمین ساخت
«آسوده بخواب کوروش ما بیداریم» آن جمله معروفی که شاه مدام به تکرارش افتخار میکرد و خود را آریامهر و میراث بر کسانی میدانستند که روزی حاکم بر امپراتوری مقتدر ایران بودند. شاه اعراب – و حتی اعراب ایرانی را- مورد تحقیر تاریخی و توهین غیراخلاقی قرار میداد و تمام سعی و اهتمام دستگاه پهلوی این بود که نشان دهد حامی اول و آخر سرزمین ایران است.
اما همین شاه آریامهر زمانی که براحتی آب خوردن یکی از استانهای لاینفک ایران یعنی بحرین را از دست میدهد، نه تنها هیچ واکنشی در برابر تجزیه خاک ایران از خود نشان نمیدهد بلکه تاریخ نشان داد که خود یکی از عوامل غیرمستقیم این تجزیه بود.
چه اینکه زمانی که در خاک بحرین همهپرسی تجزیه از خاک ایران برگزار میشود مردم شیعه و ایرانی تبار بحرین تحت تاثیر عرب ستیزیهای شاه دچار نوعی «حسِ تجزیه طلبی معکوس» یا همان احساس «بیزاری از مرکز» و تفرقه شدند در نتیجه آنها نیز هیچ مقاومتی در برابر خواسته انگلیس و ضعف وطن فروشانه شاه برای تجزیه، نشان ندادند.
این در حالی بود که تهدید بحرین میتوانست برای مناطقی چون بلوچستان، ترکمن صحرا، خوزستان و کردستان نیز تکرار شود، کمااینکه تاریخ نیز نشان داد که این تهدید برای این مناطق تکرار شد و دوباره همان تاریخ نیز ثابت کرد که فرزندان روح الله، فرزندانی چون چمران و زین الدین در این مناطق چه کردند و چگونه خون پاک آنها ریخته شد تا خاک ایران هرگز اسیر تجزیه نگردد.
اکنون سئوال اینجاست شاهی که در برابر تجزیه مهمترین جزیره خلیج فارس یعنی جزیره که تملکش ما را مالک 70 درصد خلیج فارس میکرد، اینچنین سکوت کرد در برابر سایر تهدیدات وحشتناکی از این دست چه میکرد؟
شاه ژاندارم منطقه نبود، اما انقلاب اسلامی قدرت اول خاورمیانه است
شاه ژاندارم خاورمیانه بود؟ آیا براستی این حکم صحت دارد؟ در حالی که او پیشتر یکی از مهمترین و استراتژیکترین نقاط کشورش را به انگلستان واگذار کرده بود. تجزیه بحرین تنها تجزیه یک جزیره نبود بلکه تجزیه دستکم 10 قسمت از سرزمین ایران و کاهش حوزه دریایی ایران در خلیج فارس بود. اکنون جای این سئوال است که این چه ژاندارم و این چه قدرت سیاسی بود که هرگز نتوانست خاک و سرزمین خود را تجزیهای ننگین رهایی بخشد؟ آیا میتوان این شاه و نظامش را ژاندارم منطقه دانست و یا خیر، باید او را ژاندارم امریکا در منطقه دانست. مخصوصاً در موسم جنگ اکتبر میان اعراب و اسرائیل که او رسما با اشاره امریکا در حالی که فروش نفت به غرب از سوی اعراب تحریم شده بود منجی نه اعراب و نه غرب که منجی اسرائیل شد و این رژیم را از فروپاشی رهایی بخشید.
ما قدرت اقتصادی نبودیم اما انقلاب دغدغه مستضعفین را دارد
«ایرانیان مصرف کنندهترین ملت خاورمیانه هستند» این را نشریه اکونومیست در سال 1970 مینویسد و ادامه میدهد: «صنایع فعال در ایران همگی نمایندگیهای برندها و شرکتهای چندملیتی هستند و این یعنی شما در ظاهر ایرانی لوکس و زیبا را شاهدید اما در باطن، همه این لوکسی و زیبایی میتوانند مانند برفِ شب ِکریسمس تنها تا چند روز دوام داشته باشد چرا که ایرانیها هیچ فکری برای صنعت و اقتصاد ملی خود نکردهاند».
شاهد این ماجرا هم وقوع انقلاب و کوچ این برندها و شرکتهای چندملیتی به سرزمینهای اصلیشان بود در حالی که انقلاب تلاش کرد علیرغم همه بحرانهای وحشتناکی که بر این ملت تحمیل شد صنعت ملی را پایه گذاری و تثبیت کند. یعنی همان کاری که در عصر میجی در ژاپن انجام شد و مشابه آن نیز در مالزی و کره جنوبی اجرا و نتایج بیبدیل آن در صنعت و اقتصاد آن کشورها مشاهده شد.
هر چند در این مسیر با ظهور جریانهایی چون سرمایه داری موسوم به اسلامی یا همان لیبرالیسمی که در میان برخی از نیروهای انقلاب شایع شد، صنعت و اقتصاد ملی بشدت آسیب دید؛ اما باید توجه داشت که سرمایهداری و کارگزارانی، مشی برخواسته از انقلاب اسلامی نبود بلکه نتیجه نوعی برداشت تحریفگونه و از قضا ضدانقلاب از امر توسعه بود.
شاه شیعه ستیز بود نه سکولار، اما انقلاب حامی مذهب ایرانیان است
شاه در اندیشه تغییر مذهب در ایران بود و تغییر مذهب تفاوتهای زیادی با اصلاح مذهب و یا اصلاح سنتها و باورهای مردم دارد – که از قضا این دومی نیز میتواند بجای خود فاجعه آفرین باشد- شاهد این مسئله نیز توهین و تحقیری بود که از سوی وی به مراجع و فقها صورت میگرفت. توهین و تحقیری که حتی روحانیت آرام و غیرسیاسی نیز از آن بیبهره نمانده بودند.
شاهد تاریخی این ماجرا وفات آیت الله بروجردی و صدور پیام تسلیت شاه نه به قم یا مشهد که با نجف بود و این یعنی رسماًٌ اعلام این موضوع که مذهب شیعه نه مذهب ایرانیان که همان مذهب اعراب عراقی است و آنها صاحبان و بانیان این مذهباند.
رادیو، تلویزیون و سینمای کلاه مخملیها نیز هر کدام در کنار ارائه الگوهایی که سرشار از ابتذالی پوچ در جامعه بودند –چاقوکشهای فیلم فارسی را بخاطر بیاورید- اهتمام خاصی بر تحقیر و توهین مذهب داشتند و این یعنی برنامهای طویل المدت برای ریشه کنی مذهب شیعه از جامعه که خود البته نه سکولار بودن که لائیک و دیکتاتور بودن شاه و پهلوی را نشان میداد. در حالی که روح انقلاب اسلامی ایستاده براساس روح تشیع در جامعه ایرانی و بیش از 13 قرن سابق شیوع و ریشه دوانی این مذهب در ایران بود.
ما هیچ اندیشهای نداشتیم، انقلاب روح آرمانخواهی را در جهان زنده کرد
صاحبان تفکر در کدام جایگاه در دستگاه رژیم شاه قرار داشتند؟ پهلوی دورهای بود که رفتارهای همجنس گرایانه فریدون فرخ زاد نوعی روشنفکری محسوب میشد، چپها به شنیعترین شکل ممکن قلع و قمع میشدند و هر نوع تفکر اسلام خواهانه ولو اندیشه مکتب حجتیه هم با شدیدترین سرکوبها مواجه میشد.
اوضاع به حدی وخیم بود که حتی برخی چهرههای دانشگاهی متمایل به دستگاه پهلوی نیز نمیتوانستند مدت مدیدی با دربار دمخور باشند. نمونه این امر سید حسین نصر و احسان نراقی که هر دو بریده دربار و رفتارهای ارتجاعی آنها بودند.
اما پس از انقلاب جنب و جوشی در فضای فکری ایرانیان در همه طیفهای فکری روی میدهد که بدون اغراق در تاریخ ایران نظیری برای آن یافت نمیشود. بحثها و تنوعهای فکری و علمی مطرح میشود که نمیتوان ظهور فضایی ولو مشابه این فضا را در دیگر کشورهای اسلامی پیش بینی کرد.
پهلویها در آروزی محال
هرچند تعالی و اتحاد ایران با اندیشه ولایت فقیه مهمترین و اصلیترین دستاورد انقلاب است با این حال باید دانست که دشمن در فاز جدید حمله به انقلاب هرگز نمیتواند به این اصل مهم و اساسی حمله کند؛ بلکه میگوید به لطایف حیل به حواشی این اصل بزند و آنگاه بدیلی برای آن که همانا سلطنت پهلوی باشد معرفی کند.
بازگشت رضاپهلوی آن آرزوی خام پوچی است که سالهاست تبدیل به ابزار دست انداختن تلویزیونهای لس آنجلسی شده است اما باید دانست که با ظهور شبکههای حرفهای و کاربلدی چون voa، بی بی سی فارسی و من و تو دیگر شاهد آن بلاهتها و فضاحتهای تلویزیونهای لس آنجلسی نیستم هرچند اینجا نیز دشمن عملاً نمیتواند هیچ دستاوردی داشته باشد اما تحریف تاریخ و بهره برداری از این تحریف امری است که این رسانههای حرفهای و مغرض در آن تبحر دارند برای همین هم باید بیش از پیش مراقب آن بود.
در این سوی میدان ممکن است امروز اقتصاد و یا خیانت برخی از مدیران از جمله تهدیدات آشکار برای انقلاب باشند- همانگونه که امام راحل نیز پیشبینی این تهدیدات را کرده بود- با این حال روح ایرانِ پیش از انقلاب و روح ایرانِ پس از انقلاب تفاوتی مشابهِ تفاوت َبردۀ در بند و انسانی آزاده و رها از بند است و تاریخ و عقلانیت ثابت کرده است که رهایی و آزادگی نه سرمنشا هر سعادت که خود اصلِ هر سعادت است.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها