پارکی که قرار بود حامی تولید علم و تجاریسازی دانش باشد، تبدیل به صاحبخانهای شدهبود که زیرپلهاش را هم برای درآمد بیشتر اجاره میداد.
صبح قزوین؛____ محمدحسین فائزی.
در دولت یازده و دوازده، مدیران ضعیف و ناکارآمد و فاقد استعداد، زیادتر از سایر دورهها منصوب شدند، این موضوع را از خود هیئت دولت بگیرید بیایید پایین تا برسید به انتصابات استانها.
قزوین بیچاره ما هم که از ستم شیخِ قدرتطلبی رنجها میبرد، بیش از سایر استانها درمانده شده است. چراکه فضای سیاسی کنونی حاکم بر کشور، باب دندان گرگها و خانهاست که گوشت مردم را در خلوت کباب کنند و در آشکارا، ادای دایههای دلسوز را درآورند.
یکی از ناکارآمدیهای تلخ این دوره، انتصاب رییس پارک علم وفناوری بود که پس از چند سال، هفته گذشته خبر عجیب استعفایش منتشر شد.
استعفا برای آقای دکتر گرجی، خبری واقعا عجیب بود. وصلهای که به این سادگیها به او نمیچسبید، چراکه وی از جمله افرادی است که تاریخ انقضای سیاسی ندارد. در دولت قبل، احمدینژادی بود و همراه آن دولت، بعد از آن هم ناگهان اهل اعتدال شد و همراه این دولت، و شاید دو سال بعد نظرش از اساس عوض شود و به سمت جریان جدیدی مایل گردد.
ما به اینها «مدیرانی برای تمام فصول» میگوییم، البته اینگونه زیستن، خود هنری است!
تلخی حضور دکتر گرجی عمدتا آنجا بود که به قول برخی از اطرافیانش، وی فقط قرار بود رییس جایی باشد و چون علیالعجاله جایی گیر نیامده بود، پارک علم و فناوری استان را حواله زدند بحسابش. تجربه این چند سال حضورش هم بزرگترین شاهدی است که اثبات میکند او درک صحیحی از فناوری، تجاریسازی، تولید علم و شرکتهای دانشبنیان ندارد.
گماردن فردی بهعنوان نفر دوم پارک که شرکتها مسایل خلاف شئون را به او منسوب میکردند و دفاع رییس پارک از او، از سیئات نابخشودنی گرجی است. البته چندی بعد باهم اختلاف کردند و علنی هم اختلاف کردند و عذر او را هم مانند خیلیهای دیگر خواست.
دکتر فریدونی، همان نفر دوم پارک، در یک جلسه رسمی و البته دوستانه خطاب به خود من گفت که اگر به او اجازه میدادند، گروههای رقص را هم در پارک پذیرش میکرد!
همین نگاه سخیف فرهنگی و صدالبته غیرعلمی بود که ناگهان تعداد مجموعههای پذیرفته شده در مراکز رشد و پارک را چندبرابر کرد، تا جاییکه ساخت زیورآلات زنانه، فروشگاه لوازم خوشنویسی و مهدکودک هم به عنوان موضوعاتی دانشبنیان در آن مجموعه وزین که دیگر وزنی نداشت، پذیرفته شدند.
پارکی که قرار بود حامی تولید علم و تجاریسازی دانش باشد، تبدیل به صاحبخانهای شدهبود که زیرپلهاش را هم برای درآمد بیشتر اجاره میداد.
چون دانش تولید ثروت از علم نزد آقای گرجی و دوستانش نبود، تمرکز تولید ثروت از «تجاریسازی دانش» به سمت «اجارهدادن اتاقها» چرخش کرد، اینها همه درد است! آن هم در شرایط تحریم کهکشور باید استعدادعای جوانش را به سمت تولید علم و حل مسایل اساسی کشور سوق دهد.
جدای این مسایل، شخصا دکتر گرجی را طی سالهایی که با او کار کردم، فردی دیدم که به صداقتش نمیتوانم اعتماد کنم. شاید ابتدائا بعنوان یک رفیق، قابل انتخاب باشد. اما هیجانات بالای او، ممکن است بر عقلش غالب شود و همو که تا دیروز ادعا میکرده بزرگترین طرفدار توست، ممکن است در چرخشی یکروزه به دشمن درجه یک تو تبدیل شود و این هم به نوبه خود از هنرهای دیگر اوست! اگر ذکر مصداق کنم -که عذری در بیان آن ندارم-، بدلیل کودکانه بودن هیجانات و غیرطبیعی بودن رفتار وی، ممکن است در صدق نگارنده تردید کنید.
اخیرا شنیدم به رسته استاد تمامی دستیافته، همو که وقتی آخرین کتابهایش در انتشارات جهاد دانشگاهی منتشر شد، بهواسطه ضعف محتوا، ناشر را زیرسوال بردند.
واقعا چقدر اوضاع گل و بلبل است! این همه خسارت یکطرفه به نظام و نفع یکطرفه به زیان زننده!! کجای دنیا چنین معاملهای میکنند؟ درهرحال، هرچه که بود، گذشت و اگر عدالتخانههای دنیایی ظرفیت بازستادن این همه حق ضایع شده را نداشته باشد، باید روزی در پیشگاه خداوند پاسخ دهد...
خیلی چیزها را باید پاسخ دهد...
«لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها»
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها