به گزارش سرویس اجتماعی
صبح قزوین ، دخالت در تصمیمگیری مدیران بهویژه از سوی افرادی که هیچ مسئولیت رسمی ندارند و مسائلی از این قبیل همواره در استان قزوین مطرح بوده و بسیاری از دلسوزان همواره نسبت به آن هشدار دادهاند.
در برخی برههها رخدادهایی باعث شده تا این موضوع دوباره در عرصه سیاسی استان مطرح شود و مورد بررسی قرارگیرد. پس از سفر معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه و حواشی آن دوباره این بحث بر سر زبانها افتاد. در همین رابطه با «محمدحسین شفیعیها» دبیر حزب مؤتلفه در استان قزوین، مدیرکل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و فعال سیاسی و فرهنگی به گفتوگو نشستیم.
به نظر شما دخالت بیرونی در تصمیمگیری مدیران از کجا شروع میشود؟
مقولهی دخالت افراد غیرمسئول در مدیریت استانها و به ویژه در استان ما که متأسفانه از آن رنج میبریم، یکی از آفتها و آسیبهای سیستم اداری کشور ماست و شاید میتواند یکی از عوامل تأثیرگذار در برخی عقب ماندگیها باشد، به این دلیل که وقتی عناصر غیرمسئول تعیین کننده و تاثیرگذار در تصدیها و مسئولیتها شدند به طور طبیعی به خاطر منافعشان است، چون اگر برای این افراد منافعی نداشته باشد انگیزهای برای دخالت دارند. وقتی این جلب منافع طرح شد و فرد قدرت این را پیدا کرد یا این زمینهی برایش فراهم شد که در گزینش کارگزار و مسئول دخالت کند، یقیناً به ضرر مردم خواهد بود.
طبیعتاً نمیتوان باور کرد که افراد یا طیفهای غیرمسئول به هر طریقی در عرصهی تعیین مدیریتها برای خدمت به مردم ورود داشته باشند. چون اگر قرار بر چنین چیزی باشد قانون گزار باید این را تعیین کند که علاوه بر مسئولین، این گونه افراد هم یک جایگاهی داشته باشند و دخالت کنند.
کار وقتی غیرقانونی شد به طور مسلم و قطعی این است که منافع افراد و جریانات را تأمین میکند و این طبیعتاً ضد منافع مردم است. از این جهت میگویم ما آسیبهای زیادی را از این ناحیه در عرصهی مدیریتی خوردهایم و عوارض و نتایج منفی این آسیب در عرصهی مدیریت یقیناً برای مردم بوده و مردم در نهایت بازندهی این قضیه بودهاند.
افراد خارج از سیستم مدیریتی چقدر در تصمیم گیریها و تصمیمسازیهای مسئولین و مدیران استان ما نقش دارند؟
متأسفانه در استان ما این قضیه از گذشتهها شکل گرفته و اگر نگوییم مدل کار در قزوین مدل ارباب رعیتی شد، باید بگوییم یک آدمهایی در استان ما به خودشان این اجازه را دادند که به واسطهی وصل بودن به مقامات و قدرت کارهایی را کنند که خلاف قانون بود و این چنین ترسیم کردند که فعال ما یشاء هستند و در هر آنچه که به ذهن و خاطرشان بیاید میتوانند دخالت کنند.
البته منکر این هم نمیتوانیم بشویم که به نوعی ما این ضعف و اشکال را در مقامات کشوری داریم که مقامات کشوری به هر دلیلی به برخی از افراد غیرمسئول باج میدهند تا بتوانند در منطقهی خودشان مانور بدهند و فعالیتهایی خارج از سیستم قانونی کشور را عهدهدار باشند.
البته این موضوع فراز و نشیب داشته، گاهی وقتها کم شده، گاهی وقتها هم زیاد شده، و در شرایط حاضر متاسفانه در دورهی اخیر این قصه افزایش یافته است.
چطور این حق و این زمینهی دخالت را پیدا کردند؟
همانگونه که اشاره کردم این گونه افراد از ابتدای کار برای خودشان حق ویژهای قائل شدند و این ظلمی در حق مردم بود، اینها اکنون دوباره میدان فعالیت پیدا کردهاند و به خودشان اجازه دادهاند که بعد از گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب، دوباره همان رسم و رسومات و همان شیوههای جاهلی را راه بیندازند.
اینها مردم را جاهل و قانون را ناقص تلقی کردند و خودشان را ذی حق در این دانستند و میدانند که در هر امری دخالت کنند.
من در اخبار و رسانهها هم این را دیده و هم شنیدهام که مردم از این قصه ناراحت هستند که آیا ما بعد از چهل سال هنوز به این بلوغ نرسیدهایم که مسئولانمان پایبند به قانون باشند؟ چه مسئول کلان و بلندپایهی کشوری، چه مسئول در سطح استان.
یعنی این ماجرا در استان قزوین هماکنون جریان دارد؟
متأسفانه با رفتارها و شواهد آشکاری که ما مشاهده میکنیم این قصه در استان ما دوباره دارد تکرار می شود.
البته الآن که دیگر پنج سال از عمر این دولت میگذرد، اما بنده به صراحت عرض میکنم این جفایی بود که در حق استان ما شد که دولت یک فرد غیربومی را آورد در استان ما گذاشت، فقط بخاطر اینکه اغراض و مقاصد خودشان را پیاده کنند. یعنی همین جنس آدمها به وسیلهی آن فرد که مثلاً اسمش نمایندهی آقای دولت بود، بیاید در استان گمارده شود؛
وی دقیقاً با همین مأموریت آمد و کارش را انجام داد و رفت. این جای بسیار تأسف دارد که انقلاب ما دچار چنین بلایی است و استان ما متأسفانه از این قضیه بسیار رنج برده و بسیار آسیب دیده است.
یعنی فردی را بهعنوان استاندار در استان منصوب کردند و در جیبش لیست آدمها را گذاشتند که تو باید بروی و این آدمها باید سر کار بیایند. آن آقا هم آمد و سمعأ و طاعتا عمل کرد، در پایان که ماموریتش تمام شد گذاشت و رفت.
ماجرای بودجه قزوین هم در همین مسیر بود!
من اخیرا چنین معنایی را شنیدم که در سفر یکی از مقامات عالی به استان، در یک منطقهای آن مقام عالی خواسته یک بودجه ای اختصاص بدهد، شنیدم که توصیه کرده که این بودجه را با نظر فلان آقا مصرف کنید. عجالتا به صحت و سقم این جریان کاری ندارم، چون بعضیها میگویند گفته و بعضیها آمدهاند تکذیب کردهاند.
این چیزها متأسفانه در مملکت ما باب است و خیلی هم جای تعجب نیست، اما وقتی من نفس این حرف را شنیدم با توجه به همهی سوابقی که در این استان داریم حرف غیر قابل باوری نبود که از یک چنین شخصی چنین حرفی صادر شده باشد و این زیاد دور از ذهن نیست که ما بگوییم مگر میشود یک مقام عالی دولت بیاید چنین حرف سبکی را بزند؟ بله، سوابق اینگونه نشان داده است که برخی مسئولان ما ظرفیتشان در همین حد است، حتی بعضیهایشان با همین شیوهها و همین رفتارها در قدرتها باقی ماندهاند.
چه کسی باید پاسخگو باشد؟ از چه کسانی باید مطالبه کرد؟
خب مسئله این است که چه کسی باید پاسخگوی این فجایع باشد؟ اصلا به چه دلیلی این گزینشها صورت گرفت؟ بنده این صحبتها را در یک مصاحبه یا مقالهای در دورهی قبل در رسانهها هم اعلام کردم.
متأسفانه باید عرض کنم که دامن زننده و میدان دهنده به چنین آدمهایی مقامات بالا هستند. مقامات بالا وقتی ادب این معنا را ندارند که بفهمند ادارهی مملکت باید بر اساس ضابطه و قانون باشد، امروز دیگر نمیتوانیم بگوییم مصلحتمان این بود یا اقتضا میکرد چنین کاری را کنیم، امروز پس از گذشت چهل سال باید به این بلوغ و فهم و درایت رسیده باشیم که قانون را حاکم کنیم.
خب استاندار غیر بومی که شناخت دقیقی هم ندارد چطور باید عمل میکرد؟
اگر کسی بهعنوان استاندار و مقام عالی دولت میآید و در استان منصوب میشود، اگر غیربومی هم هست اشکال ندارد، اما این شأن و شخصیت را به او بدهیم که وقتی میروی آنجا و میخواهی گزینش کنی و در مسئولیتهای مختلف مدیر و مسئول بگذاری، بنشین و فکر کن، باید برای انتصاب خودت استدلال داشته باشی، نه این که هرکسی به خودش جرأت دهد که به تو حکم کند که تو موظفی بروی این آدمها را در استان بنشانی تا مقاصد و اغراض من پیاده شود. این متأسفانه واقعیت تلخی است که ما به شدت از آن رنج میبریم.
اثرات این دخالتها و این نوع انتصابها و توصیهپذیریها چیست؟
علائم و نشانههایش را هم به راحتی میتوانیم در عملکرد و وضعیت استان ببینیم. آدمها وقتی اینگونه تعیین و منصوب شدهاند دیگر از این به اصطلاح مدیران منصوب شده نمیتوان انتظار کار خلاقانه و ارزشمند و کاری که در سطح و اندازهی خدمت به مردم باشد، داشته باشیم.
کاری که از این مدیر انجام میگیرد در راستای خدمت رسانی به کسی است که او را منصوب کرده است، یعنی این آدم شایسته نبوده اما یک فرد زیادهخواه برای اینکه به اغراض آلودهی خود برسد گفته است که آقای الف را بیاور اینجا بگذار و آقای ب را ببر آنجا بگذار، خب اینها هم یقیناً به جای اینکه در خدمت مردم باشند، در خدمت او خواهند بود.
متأسفانه اینها وجود دارند و در استانمان داریم کسانی را که هیچ مسئولیتی ندارند اما آنقدر جسورانه برخورد کردهاند که حتی در نزدیکان آنها هم بسیار شهرت پیدا کرده که اگر در استان میخواهی کسی را گزینش کنی باید سراغ فلان آقا بروی. این برای استان ما فاجعه و واقعاً باعث شرمندگی است و متأسفانه چوبش را مردم دارند میخورند.
آسیب نفوذ این گونه افراد در تصمیم گیریها چیست؟
آسیب های این موضوع اظهر من الشمس است. بدیهی ترین مسئلهاش این است که با این اوصاف قانون به درستی در جامعه اجرا نمیشود.
من میخواهم بگویم اگر ما در جامعهمان میبینیم که نظم آسیب دارد یا نظافت مشکل دارد و اگر میبینیم یک فردی مثلاً به خودش اجازه میدهد آشغال و زباله را از ماشینش بیرون بیندازد، نباید الزاما بگوییم تربیت این آدم خراب است.
وقتی در جامعهمان میبینیم که بیمبالاتیها و بیقانونیهای کلانتر و زشتتری توسط کسانی که مدعی هستند صورت میگیرد، این فرد هم از آن مسئول و مدیر یاد گرفته است.
یعنی وقتی یک کسی به خودش اجازه میدهد هر کاری دلش خواست بکند و هیچ کس هم نه تنها مانعش نمیشود و با او اظهار مخالفت نمیکند، بلکه تأییدش هم می کنند، خب در چنین جامعهای افراد عادی میگویند چرا من بیایم همه چیز را رعایت کنم؟ البته این حرف غلطی است، ولی وقتی در عامهی مردم بخواهی وارد شوی این طور نگاه میکنند.
یعنی مردم به بزرگانشان و به مسئولانشان نگاه میکنند تا ببینند آنها چطور هستند و اینها هم همان گونه عمل خواهند کرد.
در مدیران چطور؟
یکی دیگر از آسیب های این جریان این است که باعث میشود سطح توانایی و خلاقیت مدیران پایین بیاید.
شما وقتی بر اساس ارادهی یک آدم آمدید مدیر نصب کردید، باید مطمئن باشید که این مدیر دیگر نمیتواند مدیری مطلوب و گزینه و انتخاب درستی باشد، یعنی شما معیار انتخابت را پایین و پایینتر آوردهای که آدمی را بیاورم که مورد تأیید فلان آقا باشد.
طبیعتاً مدیری که مورد تأیید فلان آقا باشد برای آن آقا کار میکند و برای مردم کار نمیکند.
راه اصلاح وضعیت چیست؟
راه اصلاح این مسئله بیداری مردم، مطالبهگری مردم، اعتراض منطقی و درست مردم نسبت به شیوههای غلط است. ما در جامعه هر کجا که در سیستم مدیریتیمان اشکال دیدیم باید فریاد بزنیم.
امروز روزی است که پس از گذشت 4 دهه از عمر انقلاب ، نظام به یک اقتدار و قدرتی رسیده است که مردم باید در مقابل انحراف بایستند، فریاد بزنند، داد بکشند، هشدار بدهند. نه تنها انقلاب و حکومت آسیب نمی بینید، بلکه این باعث قوت نظام و حکومت خواهد شد. یعنی نشان میدهد که مردم جامعه زنده و پویا هستند.
نسبت به چه چیزی باید آگاه شوند؟
مردم باید بدانند کسی که میآید مسئولیت میپذیرد و نام آقای رئیس یا آقای مدیر را یدک میکشد باید در مقابل مردم پاسخگو باشد، باید در مقابل قانون متواضع باشد و تمکین قانون را بکند.
اما وقتی حرف نزدی و اعتراض نکردی، همین قصه میشود که الان هست. مردم و به خصوص نخبگان از هر جناح فکری و هر جریان فکری اگر واقعاً دلسوز کشور و جامعه هستند و دلشان برای خدمت به مردم میتپد، باید خدا را در نظر بگیرند و نگاه به این نکنند که این آدمهای فاسد، زیاده خواه و بدطینت متعلق به جناح من است، پس من حرفی نزنم، یا متعلق به جناح مقابل است پس من او را بکوبم؛ نه، این درست نیست.
بلکه باید به این مسئله بهعنوان فاجعه و درد بیدرمان برای جامعه نگاه کنیم فلذا باید با آن مقابله کنیم. نخبگان جامعه تکلیف ویژهای نسبت به این انحراف بزرگ دارند که ساکت ننشینند و حرفشان را بزنند، مردم هم در حد و اندازهای که توانشان است و میتوانند وقتی میدانند که یک اشتباهی صورت گرفته اعتراضشان را بهصورت قانونی مطرح کنند.
فلذا امروز در آستانهی بزرگداشت چهل سالگی انقلاب یکی از کارها این است که با هرگونه بی قانونی و رفتارهای جاهلی ارباب رعیتی مقابله کنیم که امروز دیگر این رفتارها هرگز نمیتواند در جوامع فعلی جایی داشته باشد.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها