صبح قزوین ؛____نداحبیبی.
واژه هنرهای نمایشی که شنیده میشود، ناخودآگاه ذهن مخاطب به سمت تئاتر میرود و فراموش میشود که این واژه سنگین تر از آن است که فقط در یک بخش گنجانده شود؛ اما خوب میدانیم که هم اکنون تمام اتفاقاتی که روی صحنه میافتد، به نام تائتر نوشته میشود و مهم ترین بخش هنرهای نمایشی به تئاتر خلاصه میشود.
هنرهای نمایشی از قدیم الایام در این سرزمین نفس میکشند؛ از همان دورانی که با آغاز نوروز حاجی فیروز با همان کلاه قرمزش و صورت سیاهش برای کودکان میخواند و بزرگترها را نیز سر ذوق میآورد و نوید آغاز بهاری دوباره را میداد.
بعد از ورود اسلام به ایران هنرهای نمایشی رنگ و بوی مذهبی به خود گرفت، تعزیه یکی از همان نمایشهاست که برای بقایش در زمان پهلوی خونها ریخته شده است، هنری که امروزه کمتر از گذشته مورد اهمیت قرار میگیرد.
فلسفه هنرهای نمایشی در ایران با توجه به آداب و رسوم ایرانی و اسلامی هر دو وجه روحیات انسانی را درمیگیرد. انسان همانطور که نیاز به رشادتهای مردی آسمانی دارد و تراژدی غم انگیز شهادتش را دوست دارد، به همان صورت نیازمند هنری است که اشک شوق را بر چشمانش بنشاند.
اشک شوقی که شادی توام با حیا و نجابت را در بردارد و در نمایش ایرانیهای اصیل دیده میشود و در بیان مفاهیم انسانی و اسلامی نیز کوشاست.
با تمام محتواهای غنی که بخشی از آن در شاهنامه خوانی دیده میشود، عده ای با این شعار که "تئأتر مظلوم واقع شده است"، زمینه را برای ورد هنر نمایشی غرب پسند محیا کردند.
اپرا و رقص و آواز که بافرهنگ اصیل ایرانی اسلامی سازگاری آنچنانی ندارد، از جمله مواردی است که با ورودش جایگزین هنر نمایشی ایرانی و اسلامی شده است.
تئأتر این روزها برای آنهایی لذت بخش شده است که با اجرای غربیترین نمایشنامهها سعی دارند فرهنگ ایرانی را تغییر دهند. نمایشنامههایی که در آن به نام ساخت فرهنگ، تیشه بر ریشه اخلاق در این مرز و بوم زدهاند.
موج ساخت این نمایشها در چند سال اخیر رشد کرده است و تهیه کنندگان و کارگردانان غرب زده، با احساس تکلیف پا به میدان مبارزه با فرهنگ اصیل ایرانی گذاشتهاند و با دعوت از سلبریتیهای سینمایی مردم را از صندلیهای سینما به سالن تئأتر کشاندهاند.
مظلومیت نمایش ایرانی در آنجایی بیشتر میشود، که همین سلبریتیها با ظاهر غربی قصد دارند فرهنگ اصیل ایرانی را رشد دهند و فراتر از آن ضداخلاقها را جایگزین اخلاق کنند.
رشد ضداخلاقها با پوستین انسانیت از مکتبهای ایسمی آغاز شد و بعد از آنکه در ذهن مخاطب یک قبح اجتماعی تطهیر شد، این مکتبها از پوستین بره بیرون میآید و گرگ درون خود را آشکار میکند.
یکی از همین قبحها فرهنگ هم جنسبازی است که در چندین تئأتر سال گذشته در تهران با بازیگری سلبریتیها توانست به صورت میلیاردی فروش برود.
این نوع قبح شکنیها در ابتدا با شعار برابری حقوق زن و مرد شکل گرفت و حالا به احترام در برابر حقوق هم جنسبازان کشیده شده است. هم اکنون تئأترهایی بر روی صحنه میرود که محتوایشان بیغیرتی، عادی سازی تجاوز، هم جنس بازی است.
این تئأترها فقط در ریشه کنی اخلاق فعالیت نمیکند، بلکه در آثاری دیگری که در چند سال اخیر روی صحنه رفته است، رد پای آثار ضدجنگ مشاهده میشود، آثاری که با نام دفاع از صلح بر روی صحنه میرود و در نهایت تفکر سازش با دشمن و ضدغیرت را در ذهن مخاطب بوجود میآورد.
رشد اینگونه تئأترها از آنجایی آغاز شد که نمایشهای روحوضی با رقاصیها مضحک و شوخیهای جنسی به اصطلاح مخفی به نام تئأتر به روی صحنه رفت و عده ای مقابله با اینگونهها نمایشها را عقب افتادگی و نگرانی اهالی فرهنگ را ضد شادی دانستند.
همیشه رشد یک فرهنگ( بخوانیم ضد فرهنگ) از شهرهای بزرگ آغاز میشود و در نهایت به شهرهای کوچکی هم چون قزوین میرسد.
هم اکنون قزوین و شهرهای کوچک در مرحله ابتدایی این هجمه فرهنگی قرار دارد و اغلب باندبازیها منجر به رشد نمایشهای ضعیف و سخیف شده است. نمایشهایی که نه تنها ساختار قوی ندارد و به هیچکدام از بخشهای هنرهای نمایشی تعلق ندارد، بلکه اغلب با شوخیهای جنسی و رقصهای آنچنانی به فروش میلیونی میرسد.
این گونه نمایشها نه تنها ذائقه مخاطب را تغییر میدهد و ضدفرهنگها را رشد میدهد بلکه سطح توقع مخاطب را پایین میآورد.
در این حالت مخاطب ترجیح میدهد، بدون هیچ فکری با سطحیترین طنزها و کمدیها بخندد و به تغییر آرام فضا فکری خود برای ورود ضد ارزشهای دیگر اهمیت ندهد.
درست است که در شهرستانهایی مانند قزوین به تازگی افرادی با نام فرهنگ اسلامی نیز تولید آثار میکنند، اما مخاطب خاص خوب میفهمد که این آثار باکیفیت و ساختار مناسب بر روی صحنه نمیرود و نیازمند افرادی است که با نام کارگردان بتوانند آثاری در شان مخاطب ایرانی تولید کنند.
اینگونه نمایشها در حالی رشد میکند که نمایشهای اصیل ایرانی اسلامی، به فراموشی سپرده شده است و هیچ اهالی هنری نگران این ماجرا نیست. مرگ فرهنگ اصیل ایرانی از آنجایی آغاز شد که عده ای به نام دغدغه مندان تئأتر، هنری را گسترش دادند که هیچ تشابه ای با فرهنگ مردم کشورمان نداشت. حیاط خلوتی که بازیگران و دیگر اهالی تئأتر برای خود بوجود آورده اند نتیجه ورود فرهنگ اسلامی و ایرانی به سینماست.
عده ای نتوانسته اند بر روی پرده سینما پیروز شوند و به همین دلیل حربههای خود را بر تن بی دفاع هنر اصیل نمایش وارد کرده اند و از فرصتی که در چند سال اخیر بوجود آمده است بهترین استفاده را کرده اند.
خاموشی اهالی اصیل فرهنگ و عدم تولید آثار ماندگار در این عرصه موجب شده است نگاه مالکانه این دست افراد به تئأتر بیشتر شود. تصاحب نام هنر نمایش برای آنهایی که فکر میکنند هنر باید با فحشا عجین باشد روز به روز بیشتر میشود و لازم است هنرمندانی که دغدغه یک اثر با کیفیت با المانها ایرانی اسلام را دارند بیشتر از قبل حمایت شوند.
اتفاقی که در سینما و تلویزوین موجب شد بسیاری از اهالی هنر رویکرد مثبتی به جریان ایرانی اسلامی داشته باشند و تلاششان برای تولید آثار سینمایی و تلویزیون بیشتر شود.
بی تردید ورود سازمانهای حمایت کننده و رسانهها منتقد از آثار ایرانی اسلامی در سینما نگاه مخاطبان را نیز تغییر داده است. تغییر ذائقه کیفی و فرهنگی هنرمندان در عرصه سینما موجب فروش میلیاردی آثار ارزشی شد و این نوع نگاه را میتوان در تئأتر و آثار نمایشی دیگر نیز به کار برد.
انتهای پیام/2004
دیدگاه ها