صبح قزوین ؛___ندا حبیبی.
خلاصه داستان:
داستان با عاشقی دختری به نام ملی آغاز میشود و با درگیر شدن در انتخاب اشتباهتش به اوج خود میرسد. ملی راهی را برای زندگی آینده اش انتخاب کرده است که در نهایت با عدم حمایت خانواده اش به بیراهه کشیده میشود.
بی تردید زنان در هر جامعه ای جز آسیب پذیرترین اقشار هستند و توجه به مشکلاتی که آنها را درگیر درگیر میکند، رسالت هر جامعه شناس و اهل فرهنگی است و ملی و راههای نرفته اش جزو فیلمهایی است که بدون حاشیه توانسته علیه خشونت خانگی زنان سخن بگوید و تلنگری برای جامعه شناسان و دلسوزان باشد.
"تهمینه میلانی" نویسنده و کارگردان" ملی و راههای نرفته اش" جزو افرادی است که مسائل اجتماعی را به خوبی میشناسد؛ اما اغلب در نوع بیان آن دچار افراط شده و در ارائه راه حل یک طرفه به قاضی میرود.
مخاطبان علاقمند به حوزه زنان، میلانی را با فیلمهای زنانه اش به خوبی میشناسند، فیلمهایی از قبیل "تسویه حساب"، "یکی از ما دو نفر" از جمله آثاری بود که به مشکلات زنان پرداخته است.
این مخاطبان آشنا به آثار میلانی به خوبی درک میکنند که کارگردان گاهی نمیتواند، احساسات خود را کنترل کند و تمام تقصیرها را برگردن شخصیت منفی اش میاندازد. شخصیت منفی که خود قربانی رفتار نادرست جامعه قرار گرفته است.
(سیامک) همسر ملی در فیلم جدید میلانی نیز جز همین گروه آسیب دیده قرار میگیرد و فیلم نامه نویس نمیتواند برای حل مشکل اش راه حل درست و بجایی را به مخاطب ارائه دهد.
این شخصیت خود نیز درگیر جنون آنی است که باید تحت درمان قرار گیرد و نقاب تاریکی را از چهره اش بکند.
سیامک در حالی که میداند اشتباه میکند به دنبال منجی خود نمیرود؛ زیرا همانطور که در اغلب افراد جامعه مشاهده میکنیم، هیچکس نمیخواهد مشکلات روحی و روانی خود را بپذیرد و به روانپزشک مراجعه کند.
هنگامی که این شخصیت به گذشته تلخ خود اشاره کرده و مخاطب را احساساتی میکند، طبق منطق روایی توقع میرود نویسنده داستان راه حلی برای باز شدن این گره به مخاطب عرضه کند. اما در پایان داستان میبینم سیامک نیز مانند تمام شخصیتها میان زمین و هوا معلق میماند و نویسنده تنها به ملی و مشکلش اهمیت میدهد.
گاهی در یک فیلم، فیلم ساز این جرات را به خود نمیدهد که راه حلی را جلوی پای مخاطب بگذارد و تنها به ارائه مشکل بسنده میکند تا خواص جامعه به خود بیایند و به راه حلی برای آن معضل اجتماعی ارائه دهند.
اما در فیلم "ملی و راههای نرفته اش" نویسنده که خود در قالب یک جامعه شناس نشان میدهد، سعی میکند راه حلی هرچند نصف و نیمه ارائه دهد و به نوعی مسئولیت را از دوش خود بردارد.
راه حلی که در نهایت موجب نجات ملی از غولی به نام سیامک میشود و به عنوان نتیجه گیری داستان به مخاطب عرضه میشود.
این راه حل نکته مثبت فیلم است و با توجه به جامعه ای ارائه شده که نمیدانند خیلی از هنجارشکنیهای جامعه جرم محسوب میشوند و در صورت شکایت افراد میتوانند با آن مبارزه کنند.
هرچند راه حلهایی که توسط مشاور ارائه میشود به تنهایی نمی تواند مشکل مِلی را حل کند و عدم حمایت خانواده اش از او موجب اضافه شدن مشکلات میشود.
مِلی خانواده ای دارد که تنها دغدغه شان حرف مردم است و با رفتار تحقیر کننده خود به مشکلات ملی دامن میزنند.
برادری که علیرغم تمام نصیحتهای پدر حرف اول را در خانواده میزند و مادری که به فیلم های ترکیه ای ماهواره دل بسته است، نمونه ای از خانوادههای آسیب دیده جامعه است که در نهایت درگیر بحرانهای فرآوانی میشوند.
در اواسط داستان تغییر ناگهانی و بی دلیل همسر ملی را میبینم که به اصول شخصیت پردازی داستان ضربه میزند.
سیامک از ترس شکایت دوباره ملی، بر روی او دست بلند نمیکند و این تغییر رفتار درحالی اتفاق میافتد که در طی داستان همسر ملی عنوان میکند رفتارهای خشونت آمیز وی غیرارادی است و مخاطب نمیتواند درک کند رفتار غیر ارادی یک انسان چگونه میتواند ناگهانی و بدون هیچ درمانی کنار گذاشته شود.
این عدم ناآگاهی کارگردان از مشکلات روانی کار دستش میدهد و در تفسیر شخصیتهایش مشکل ساز میشود.
در ادامه داستان با مادر سیامک مواجه میشویم که یکی از ویژگیهای متفاوت داستان "ملی و راههای نرفته اش" با دیگر فیلمهای میلانی است.
ورود شخصیتهای منفی زن به داستان که البته بیشتر از شخصیت، به تیپ شباهت بیشتری دارند نشان میدهد که زنان آسیب دیده گاهی خطرناک تر از مردان میشوند و بیماری روحی مادر، تمام افراد خانواده را بیمار کرده است؛ هرچند اینشخصیت در طول داستان مانند تمام کاراکترهای دیگر نمیتواند به خوبی به مخاطب معرفی شود.
کاراکترهای سیاه و سفیدی که به صورت صفر و یکی رفتار میکنند و نمیتوانند مثل یک شخصیت رِئال در دل مخاطب جا باز کند و بیننده را به صورت اغراق آمیز، درگیر نفرتی بی پایان میکند.
در طول داستان میبینیم که شخصیتهای اصلی داستان نه میتوانند در مقابل تغییرات واکنشهای مناسبی نشان دهند و نه دلیل قانع کننده ای برای تغییرات خود پیدا میکنند.
میلانی همچنان مردگریزی خاصی را در داستان دنبال میکند و فرصت قضاوت را از مخاطب میگیرد و تنها سعی میکند مخاطب را وادار به دلسوزی نسبت به شخصیت زن داستان کند.
تنها مردهای خوب داستان آنهایی هستند که زنانه رفتار میکنند و ویژگی ظاهری مردانه ندارند. در واقع میلانی تمام تلاش خود را میکند که فیلمهایش رنگ بوی مردزدگی را ندهد، اما در نهایت نمیتواند حد تعادل را نگه دارد و نگاه جامعه شناسانه ای به مسائلی مانند خشونت خانگی علیه زنان داشته باشد.
در کنار این شخصیتپردازیهای نصفه و نیمه، تنها شخصیتی که میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند، خواهر سیامک است.
خواهر سیامک برای ملی یک قهرمان است که در تمام مشکلاتش او را یاری میکند، اما در انتهای فیلم میبینیم که شخصیت کاملا سفیدی نیست و اشتباهاتش در نهایت موجب ویرانی زندگی ملی میشود.
این شخصیت خود نیز آسیب دیده وضعیت موجود در خانواده اش است که توانسته با راه حلی نه چندان درست خود را از آن وضعیت نجات دهد.
این شخصیت به خوبی میتواند سیاه و سفیدی خود را حفظ کند و در اواسط فیلم دلیل خیانت خود را چالشی بررسی کند و به مخاطب عرضه دهد.
اما نگاه یک مخاطب عام به این مسئله نمیتواند چالش برانگیز باشد، زیرا فقط دلایل خیانت را عنوان میکند و راه حلی برای آن معرفی نمیکند و همین مسئله تاثیر منفی برروی مخاطب میگذارد و در واقع خیانت را حق هر مرد و زنی که همسر خود را دوست ندارد میداند.
به طور کلی فیلم"ملی و راههای نرفته اش" با بازی نه چندان خوب بازیگران و نگاه سطحی به مسئله خشونت خانگی زنان، نتوانسته است راه حل درست و بجایی برای حل این مشکل ارائه دهد و با آرامبخشی موقت سعی در پاک کردن صورت مسئله دارد.
انتهای پیام/2004
دیدگاه ها