به گزارش سرویس فرهنگ و هنر
صبح قزوین ؛ علی رحمانی فرماندار آبیک به همراه حسن نظافتی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان آبیک، غلامرضا اخلاقی بخشدار بخش مرکزی و مشاور امور جوانان و رسانه فرمانداری این شهرستان با پرویز دشتی رزمنده بسیجی دیدار کرد.
رزمنده بسیجی شهرستان آبیک که هشت سال در جبهههای نبرد حق علیه باطل حضور داشته است، در این دیدار اظهار داشت: سه سال در جنوب کشور و عملیاتهای مختلف مانند فتحالمبین، چزابه و سوسنگرد حضور داشتم که به همراه شهید زینالدین به غرب کشور رفتیم و پس از عبور از سردشت به بانه دشمن در یک محل کمین زده و با آر پی جی، این فرمانده جنگ و برادر عزیزش را به شهادت رساند.
پرویز دشتی با بیان اینکه تا پایان جنگ تحمیلی در کردستان حضور داشته، افزود: دموکرات پیام داده بودند که اگر مرد هستید بیایید ارتفاعات دوسینه را بگیرید.
این در حالی بود که مرخصی رزمندگان از گردان جندالله و برخی از گروهان ارتش، ژاندارمری، تیپ ایثار شعبانی، نیروهای مردمی پاسدار و پیش مرگ را نوشته بودند که اعلام کردم بیایند و پایانیها را بگیرند و بروند.
وی ادامه داد: مهدی اسدی که دانشجو بود جزوه خود را پاره کرد و گفت که نه تنها اجازه نمیدهیم به ارتفاعات بروید؛ همچین اجازه نمیدهیم دشمن پایش را در جایی بگذارد که شهدا شهید شدند. 13 ساعت به همراه دیگر رزمندگان ارتفاعات را بالا رفتیم و به سه قسمت تقسیم شدیم؛ کمینها و دیدهبانهای دشمن بالای ارتفاعات بودند که متوجه شدم ضد انقلاب آنجا هستند.
این رزمنده بسیجی با بیان اینکه درگیری با ضد انقلاب از ساعت پنج صبح آغاز شد، اضافه کرد: درگیری شدیدی صورت گرفت که یک دفعه مشاهده کردم مارش روشن شد و دشمن احساس کرد حمله شده اما ماجرا این بود که یکی از رزمندگان با خودش ضبط آورده بود که مارش را پخش کرده بود. خمپاره به همان نقطههایی که مد نظر ما بود، خورده بود حتی بر روی سر ما سنگ انداختند که میتوان گفت جنگ بی سابقهای بود. در این هنگام مهدی اسدی از رزمندگان جنگ تحمیلی در جنگ با کومله با اصابت ترکش دستش قطع شده بود و آرام آرام اشهد خود را میخواند. با تلاش بچههای پیش مرگ و رزمندگان دیگر توانستیم ارتفاعات دوسینه را فتح کنیم که باید گفت رشادت رزمندگان بینظیر بود.
وی از عدم حضورش در دفاع از حرم حضرت زینب(س) در سوریه ابراز ناراحتی کرد و گفت: توفیق نداشتم که نتوانستم به سوریه بروم؛ نمیدانم چه سرنوشتی دارم که تا کنون نتوانستم به مدافعان حرم بپیوندم. خداوند متعال شهدای مدافع حرم را رحمت کند؛ کار و ایثاری که آنها کردند ما نکردیم.
این رزمنده بسیجی به تعریف کشته شدن محمود کتابی یکی از تروریستها پرداخت و گفت: نیروهای جهاد سازندگی برای لولهکشی آب به منزل پدر این تروریست رفته بودند که بچهها را تحویل عراق داده و آنان را فروخته بود که این موضوع برای ما درد بود.
دشتی افزود: پس از یافتن مکان کتابی تروریست، وی را دستگیر و تحویل دادستان دادیم که به پادگان سقز منتقل شد ولی به دلیل بمباران از آنجا فرار کرد و سرانجام اعدام و به درک واصل شد که واقعا جنایت کرده بود.
*
یک بار در زندگی همسرم را ضربه فنی کردم
فاطمه تندرست همسر این رزمنده بسیجی با بیان اینکه یکبار در زندگی همسرش را ضربه فنی کرده است، اظهار داشت: همسرم برای استراحت به منزل آمده بود و با حمایل و تفنگ به دست در حیاط قصد خوابیدن داشت که عنوان کردم جایش را تغییر دهد.
وی افزود: در این هنگام از پشت دروازه میلهای، صدای رگبار منافقان به گوش رسید که همسرم در تیررس آنان قرار داشت و هراسان بلند شد که در آن لحظه وی را به زمین کوبیدم و گرنه در آن لحظه، اگر غفلت میشد قفسه سینهاش محلهای تیرهای دشمن میشد.
اسلحه را برداشتم و پشت سر همسرم حرکت کردم؛ دلم خوش بود که هر کس ایشان را بزند من میتوانم او را با اسلحه بزنم که در این هنگام رزمندگان که واقعا از جانشان مایه گذاشته بودند، آمدند و اسلحه را از من گرفتند.
این همسر رزمنده بسیجی با بیان اینکه خداوند هیچ مادری را با فرزندش امتحان نکند، تصریح کرد: در شب حمله کومله و دموکرات هوایی و زمینی همسرم به من گفت که نمیگذاری دخترمان به دست آنها بیفتد. لحظهای کوملهها پشت درِ منزل ما رسیدند که مطمئن بودم وارد خانه میشوند.
همسرم به من دستور داده بود که اجازه ندهم دخترم دست کومله بیفتد و زمانی هم که آنها وارد منزل میشوند نخست با اسلحه دخترمان را بزنم و سپس خودت را بزنم که در این هنگام اسلحه را روی قلب دخترمان گذاشتم.
دخترم در این لحظه به من گفت که اگر میخواهی ناراحت بشوی، چشمهایم را میبندم؛ این درحالی بود که دو پسرم در خواب بودند که در این هنگام از پشت در صدای الله اکبر رزمندگان به گوش رسید.
رزمنده بسیجی هشت سال و همسرش 4 سال در جنگ تحمیلی حضوری فعال و نقشآفرین داشتهاند.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها