۱۴/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۴ سه شنبه

صبح قزوین كوتاه آمدن از مسائلی همچون صدور انقلاب و پرداختن به مسائل کم اهمیت ريشه در عقبه فكري و تئوريك اين دولت دارد
کد خبر: ۹۳۹۸۱ تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۶/۲۱ ساعت: ۲۱:۴۵ ↗ لینک کوتاه

تشكل هاي دانشجويي دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) قزوين در بیانیه ای تصریح کردند؛

كوتاه آمدن از مسائلی همچون صدور انقلاب و پرداختن به مسائل کم اهمیت ريشه در عقبه فكري و تئوريك اين دولت دارد

تشکل های دانشجویی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) در بیانیه ای تصریح کردند: كوتاه آمدن از مطالبات ايدئولوژيك (صدور انقلاب) و پرداختن به مسائل استراتژيك (تعداد سانتريفيوژها !!! ) ريشه در عقبه فكري و تئوريك اين دولت دارد.

كوتاه آمدن از مسائلی همچون صدور انقلاب و پرداختن به مسائل کم اهمیت ريشه در عقبه فكري و تئوريك اين دولت دارد
به گزارش سرویس دانشگاه صبح قزوین ، جمعی از تشکل های دانشجویی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) در بیانیه ای تحلیلی با انتقاد از مواضع و عملکرد دولت یازدهم به تشریح نقطه نظرات خود پرداختند.
این بیانیه به شرح زیر است.


بسم الله الرحمن الرحیم
حدوداً پانزده سال پيش ، در تاريخ 19 تير ماه 1379 رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با مسئولين و كارگزاران نظام ، سخناني را ايراد فرمودند كه آن سخنان حاوي نكات بسيار ارزشمندي است و بازخواني چند باره آن خالي از لطف نيست. بخش قابل توجهي از بيانات آن روز معظم له اشاره بر خطر نفوذ فرهنگي دشمن و يا به عبارت بهتر شبيخون فرهنگي بود. رهبر انقلاب در آن سخنراني به صورت خاص علل فروپاشي نظام كمونيستي شوروي را تبيين فرموده و براي اولين بار مسائلي را مطرح نمودند كه پيش از پرداختن به آن اشاره به نكاتي چند حائز اهميت است.
اندكي پس از توافق هسته اي وين يكي از مسئولين دولت آمريكا در جلسه استماع كنگره در توجيه مزيت هاي برجام براي ايالات متحده آمريكا چنين اظهار كرد كه ما همانگونه كه به نيروهاي معتدل درون حاكميت شوروي كمك كرديم تا شوروي را از درون فروبپاشانند، در فرآيند اين توافق نيز به نيروهاي معتدل در جمهوري اسلامي كمك مي كنيم تا جمهوري اسلامي نيز از درون دچار فروپاشي شود.
پس از انقلاب اكتبر 1917 و در اوايل حكوت شوروي ، لنين در سخناني با اين مضمون ابراز داشت: "سوسياليسم و كمونيسمِ شوروي با كاپيتاليسم و ليبراليسمِ آمريكايي ، سرِ جنگ دارد و حتما يكي از آنها ديگري را نابود خواهد كرد." اين نظريه لنين تا پايان حكومت سي ساله استالين نيز همچنان پابرجا بود تا اينكه نيكيتا خروشچف در سال 1953 با مرگ استالين ، رهبري حزب كمونيست شوروي را بر عهده گرفت و طي سالهاي 1958 تا 1964 نخست وزير شوروي نيز بود. خروشچف در دوران نخست وزيري ، تئوري همزيستي مسالمت آميز با آمريكا را براي اولين بار وارد ادبيات سياسي جهان نمود و با كوتاه آمدن ازمواضع ايدئولوژيك شوروي ، سياست مذاكره با آمريكا را _ نه در حوزه مسائل ايدئولوژيك كه در حوزه مسائل استراتژيك به عنوان مثال موشك هاي بالستيك _ سرلوحه كار خود قرار داد و به تعبير آمريكايي ها وضعيت شوروي از حالت آلفا (α اولين حرف الفباي يوناني) كه در تقابل كامل و 90 درجه اي با سياست هاي آمريكا بود وارد وضعيت ميو (μ حرف مياني جدول الفباي يوناني) شد كه در زاويه صفر درجه و موازي با سياست هاي آمريكا بود. سياست همزيستي مسالمت آميز با آمريكا حدودا سه دهه ديگر نيز ادامه پيدا كرد تا اينكه در دوران گورباچف عملا اين دو خط موازي فاصله خود را كم كرده و بر هم منطبق شدند اما اين انطباق به معناي اين نبود كه آمريكايي ها هم از مواضع خود كوتاه آمده باشند بلكه در اصل آمريكايي ها همچنان بر سر مواضع خود طي چند دهه گذشته ثابت ماندند و اين شوروي ها بودند كه قدم به قدم از مواضع ايدئولوژيك خود كوتاه آمده و به مواضع استراتژيك رسيدند و سپس از همين مواضع استراتژيك هم كوتاه آمدند تا اينكه نهايتاً در دوران گورباچف اساساً ديگر مشكلي با آمريكايي ها نداشتند و آن زمان بود كه يكي از مقامات آمريكايي اينگونه ابراز داشت كه وضعيت شوروي در حالت اُمگا (ω آخرين حرف الفباي يوناني) قرارگرفت. در آن زمان كمتر كسي در دنيا پيدا مي شد كه معناي اين حرف مقام آمريكايي را متوجه شده باشد تا اينكه مدتي بعد در سال 1991 اتحاد جماهير شوروي به طور كامل از هم پاشيد.
بنابراين يكي از ده ها علل اصلي فروپاشي شوروي را مي توان كوتاه آمدن سران حكومت از مواضع انقلابي و ايدئولوژيك خود در برابر نظام سرمايه داري (كاپيتاليسم) و ليبراليسم آمريكايي در نظر گرفت.
امروزه برخي دولتمردان جمهوري اسلامي و شخصيت هاي وابسته به دولت اگرچه در اظهار نظرهاي خود با صراحت ابراز نمي كنند اما عملكرد آنان طي دو سال اخير در حوزه سياست خارجي و كرنش هاي بيشمار آنان در برابر زياده خواهي هاي غرب و در رأس آن آمريكا حاكي از تلاش آنان براي كشاندن ايران اسلامي از وضعيت آلفا (α) به وضعيت ميو (μ) و در نهايت رسيدن به وضعيت اُمگا (ω) در برابر آمريكا است. اين تئوري زماني در ذهن تحليلگران تقويت مي شود كه رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام چندي پيش اينگونه ابراز داشتند: " تابوي مذاكره با آمريكا شكست." به راستي معني اين حرفِ پدر معنوي دولت يازدهم چه مي تواند باشد؟!! آيا اينگونه اظهار نظرها نمي تواند به معناي تلاش براي مذاكره در زمينه هاي غير هسته اي با آمريكا پس از برجام باشد؟!! آيا نهايت شكستن تابوي مذاكره با آمريكا رسيدن به وضعيت اُمگا (ω) در برابر آمريكا نيست؟!! آيا نهايت شكستن تابوي مذاكره با آمريكا ، بازگشايي سفارت آمريكا در تهران نيست؟!! آيا جز اين است كه اتحاد جماهير شوروي پس از رسيدن به اين وضعيت از درون دچار فروپاشي شد؟!!
مشهور است جان نگرو پونته مسئول سابق هدایت جامعه اطلاعاتی و امنیتی آمریکا (شامل 16 نهاد اطلاعاتي و امنيتي از جمله NSA ، CIA ، FBI و ...) و نخستین فرمانده و سیاستگذار آمریکا در عراق از یکی از رهبران سیاسی عراق پرسیده بود: "می‌دانی چرا در آمریکا هیچوقت کودتا نمی‌شود؟!! " مقام عراقی دلایل زیادی از توزیع قدرت تا دموکراسی و … را برشمرده بود اما نگرو پونته در یک جمله به او گفته بود: " زیرا آمریکا در واشنگتن سفارتخانه ندارد" !!!
فراموش نكرده ايم كه عمليات آژاكس (كودتاي 28 مرداد 1332) و سرنگوني دولت دكتر محمد مصدق و شكست نهضت ملي شدن صنعت نفت را يك سياستمدار جوان آمريكايي به نام كرميت روزولت (Kermit Roosevelt) از زيرزمين ساختمان سفارت آمريكا در تهران _ آنگونه كه خود آمريكايي ها مي گويند _ هدايت كرد.
اگرچه دولتمردان جمهوري اسلامي كليد حسرت رابرت مك فارلين را پس از سه دهه اين بار از جيب خود بيرون آورده و در صدد خروشچفيزه كردن ايران مي باشند ولي بايد بدانند كه در محاسبات خود دچار اشتباه شده و با اين اشتباه خود ، آمريكايي ها را نيز دچار خطاي محاسباتي كرده اند. چرا كه اساساً ايران شوروي نيست و شرايط سياسي ، اجتماعي و به ويژه اقتصادي ايران با وضعيت آن روز شوروي تفاوت هاي چشمگير دارد. اشتباه اول آمريكايي ها اين است که اساساً اسلام، کمونيسم نيست. اشتباه دومشان اين است که نظام مردمي جمهوري اسلامي همچون حكومت شوروي نظام ديکتاتوري پرولتاريا نيست. اشتباه سومشان اين است که ايرانِ يکپارچه ، شوروي متشکل از سرزمينهاي به هم سنجاق شده به زور شلاق نيست چرا كه عامل اصلي وحدت ميان اقوام ايراني همانا اعتقاد قلبي به اسلام و ارادت قلبي به اصل ولايت فقيه مي باشد. اشتباه چهارمشان اين است که نقش بي بديل رهبري ديني و معنوي در ايران ، شوخي نيست.
همانطور كه پيشتر اشاره شد رهبر انقلاب در سخنراني 19 تير 1379 به مجموعه اي از علل داخلي و خارجي كه منجر به فروپاشي شوروي شد اشاره فرمودند كه در زمره علل داخلي آن ، عواملي همچون فقر شديد اقتصادي ، فشار بر مردم ، اختناق شديد ، فساد اداري و بوروکراسي و همچنين انگيزه هاي قومي را در نظر گرفتند. اما معظم له در همين سخنراني به طرح هوشمندانه آمريكا اشاره كرده و فرمودند:
" اين طرح آمريکايي يا غربي - به هر تعبيري که مي گوييم - يک طرح نظامي نبود. در درجه اوّل يک طرح رسانه اي بود که عمدتاً به وسيله تابلو ، پلاکارد ، روزنامه ، فيلم و غيره اجرا شد. اگر کسي محاسبه کند ، مي بيند که حدود پنجاه ، شصت درصدِ آن مربوط به تأثير رسانه ها و ابزارهاي فرهنگي بود. عزيزان من! مسأله تهاجم فرهنگي را _ که من هفت ، هشت سال پيش مطرح کردم _ جدّي بگيريد. شبيخون فرهنگي ، شوخي نيست. بعد از عامل رسانه اي و تبليغي، در درجه دوم، عامل سياسي و اقتصادي بود. عامل نظامي هيچ نبود ... سيل تبليغات غربي و فرهنگ غربي و نمادهاي غربي _ سمبل هاي لباس و مک دونالدز و از اين چيزهايي که در واقع جزء سمبل هاي آمريکايي است _ در شوروي راه پيدا کرد. اين که من مي گويم ، تفکر يک طلبه گوشه نشين نيست ؛ در همان روزها بنده در خود مجلات آمريکايي _ تايم و نيوزويک _ خواندم که از اين که رستوران هاي مک دونالدز در مسکو رواج پيدا کرده ، اينها به عنوان يک خبر مهم و به عنوان پيشاهنگ فرهنگ غربي و فرهنگ آمريکايي در کشور شوروي ياد کرده بودند".
اما آنچه كه ما را برآن داشت تا نسبت به نگارش اين بيانيه اقدام نماييم ، اظهار نظر يكي از مسئولين استان قزوين پيرامون برگزاري كنسرت هاي موسيقي مختلط و حواشي آن بود. پيش از هر چيز اشاره به اين نكته ضروريست كه هيچ كس با اصل موسيقي مخالف نيست و از دهه هاي گذشته تاكنون كم نبوده و نيستند نماهنگ ها و موسيقي هاي فاخري كه منادي ارزشهاي انساني و اخلاقي و در حد اعلاي آن ، پيام رسان اسلام و انقلاب مي باشند. اين مسئول استاني در توجيه اختلاط زن و مرد در كنسرت ها ، مواردي را مطرح فرمودند كه بسيار سطحي و خنده آور است تا جايي كه پرداختن به آن ، دور از شأن اين بيانيه مي باشد. اما روي صحبت ما با آن قسمت از صحبت هاي ايشان است كه فرمودند: "در سیاست گذاری هم ضمن رعایت تعامل با مسئولان استانی ، مشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را اجرا خواهم کرد. لذا وزیر محترم با برگزاری کنسرت های فاخر و هدایت شده موافق است و بنده هم به عنوان مدیر اجرایی باید سیاست های ایشان را در استان اجرا کنم."
همانطور كه از مدت ها قبل كاملا آشكار بود ايشان به شدت دچار ضعف تئوريك هستند و به عنوان يك عنصر فرهنگي اساساً در حوزه فرهنگ حرفي براي گفتن ندارند و با اين اظهار نظر اخير خود بدون اينكه متوجه باشند ، خود نيز بر اين حقيقت صحه گذاشتند ، آنجايي كه فرمودند مجري سياست هاي وزير ارشاد هستند و با اين سخن ، ناخواسته ماهيت مصلوب وزارت ارشاد دولت يازدهم را برملا نموده كه همه چيز بايد به صورت سلسله مراتبي از بالا به پايين ابلاغ شود و زير دستاني هم بايد انتخاب شوند كه اساساً فاقد هرگونه قدرت تحليل و توليد محتوا باشند چرا كه بايد ملزم به اجراي دستورات باشند.
اما ماهيت مطلوب وزارت ارشاد دولت يازدهم ، يك روي سكه است و روي ديگر آن را بايد به گونه اي ديگر تحليل نمود. در برخي اظهار نظرها اينگونه بيان مي شود كه جوانان جامعه ما افسرده هستند و نياز به شادي با برگزاري كنسرت دارند كه رهبر انقلاب در ديدار اخير با دانشجويان به زيبايي پاسخ آنان را اينگونه دادند كه فرمودند:
"بعضی از مراکز مغرض آماری و غالباً با منشأ خارجی یا اساساً خارجی اعلام میکنند. آنها میگویند جوان ایرانی افسرده است؛ یک طبقه‌بندی هم میکنند و میگویند جوان ایرانی در فلان درجه‌ی از افسردگی _ یک درجه‌ی خیلی بالایی _ قرار دارد. این یک دروغ محض و خباثت‌آمیزی است که دارد امروز انجام میگیرد و بهانه‌ی یک سلسله کارهای خلاف دیگر است؛ جوان ایرانی افسرده است، پس بایستی برایش محیط نشاط درست کنیم؛ چه‌جوری؟ با کنسرت موسیقی، با جلسات و اردوهای مختلط جنسی، و آزادی‌هایی از این قبیل؛ این دنباله‌ی آن حرف است. نخیر، بعکس، جوان ایرانی امروز جزو بانشاط‌ترین و فعّال‌ترین و سرزنده‌ترین جوانها است. شما نگاه کنید در دنیای غرب، جوان اروپایی افسرده است؛ این‌قدر آمار خودکشی‌ها در آنجا بالا است. افسردگی آنجایی است که یک جوانی بر اثر فشارهای روحی، تفنگ دست میگیرد، میرود در یک ساحل امن و بظاهر آرام و حدود هشتاد کودک را با رگبار میکشد؛ اتّفاقی که دو سه سال پیش در یکی از کشورهای اروپا اتّفاق افتاد که همه مطّلع شدند و در دنیا منعکس شد؛ افسردگی این است. افسردگی عبارت است از اینکه جوان اروپایی برای خودکشی کردن می‌آید در سِلک داعش. گزارشهایی که ما داریم نشان میدهد که تعداد بالایی از عناصر انتحاری داعش، جوانهای اروپایی‌اند؛ میخواهد خودکشی کند، فکر میکند این خودکشی یک هیجانی دارد و بهتر از غرق کردن خود مثلاً در رودخانه‌ی فلان کشور اروپایی است، [پس] می‌آید اینجا؛ بر اثر افسردگی کامل دنبال هیجان میگردند؛ افسرده آنها هستند. جوان ایرانی که روز بیست‌وسوّم ماه رمضان که شب قبل را با احیاء گذرانده، با دهان روزه، در گرمای شدید تابستان، می‌آید در خیابان راه‌پیمایی میکند، بعد می‌نشیند زیر آفتاب و نمازجمعه را برگزار میکند، او فرسنگها از افسردگی دور است، او سرزنده است، او بانشاط است."
بنابراين چنين اظهار نظرهايي از اساس باطل است و كساني كه به اينگونه تئوري ها دامن مي زنند خواسته يا ناخواسته در زمين دشمن بازي مي كنند اما سخنان اخير اين مسئول استاني را بايد تكه اي كوچك از يك پازل بزرگ در نظر بگيريم و آن اين كه دولت تدبير!!! و اميد!!! به دليل آنكه در دو سال اخير به جاي آنكه در صدد تلاش براي بهبود وضعيت معيشتي مردم باشد و در راستاي رفع اساسي مشكلات ساختاري و بهبود اقتصاد كشور قدمي بردارد ، با ساده لوحي تمام ، بهبود همه مسائل كشور و حتي آب خوردن مردم را هم به رفع تحريم ها گره زده بود ، اكنون كه ديگر دست غربي ها براي خود اين دولت هم رو شده و مي دانند كه خبري از رفع مؤثر تحريم هاي اقتصادي و مالي و بانكي نيست ، به تكاپو افتاده اند تا بلكه بتوانند اعتبار از دست رفته خود را نزد افكار عمومي بار ديگر به دست آورند اما همانطور كه پيش بيني مي شد در اين جاي كار هم براي هزارمين بار دچار خطاي محاسباتي شده و راه چاره را به جاي پرداختن به كار و تلاش براي بهبود وضعيت معيشتي مردم در اين دوسال پاياني ، در برگزاري كنسرت هاي مختلط مي دانند و اين درحالي است كه قيمت بليط چنين كنسرت هايي آنقدر بالاست كه كمتر كسي توان پرداخت آن را دارد و توده هاي مردم آنقدر غرق در مشكلات معيشتي شده اند كه كمتر كسي به فكر هزينه ميانگين 55000 توماني چنين كنسرت هايي مي افتد ، بنابراين ، اين تئوري كه ما از طريق اين كنسرت ها براي جوانانمان شادي و نشاط را به ارمغان مي آوريم دروغي بيش نيست چرا كه تنها آن قشري از جامعه كه توان پرداخت چنين هزينه هايي را دارند در اين كنسرت ها شركت مي كنند و آنقدر تعدادشان كم است كه نمي توان شادي چند ساعته اين جمع محدود را به آحاد جامعه تسري داد.
دولت يازدهم با برگزاري چنين كنسرت هايي در صدد همراه كردن قشر محدودي از جامعه است تا بتواند همان رأي 0/07 درصدي از دست رفته خود را بازيابد در حالي كه مشاوران بالاشهر نشين و بي خبر از واقعيات جامعه اين دولت خبر ندارند كه تا همان سطح رأي هم فاصله بسيار دارند و اگر در حوزه مسائل معيشتي بخواهد همان روند دو سال گذشته را طي كند ، ديگر نبايد روي رياست جمهوري دوره آينده حساب كند.
همانطور كه پيشتر اشاره شد برگزاري كنسرت هاي مختلط قطعه اي كوچك از يك پازل خيلي بزرگ است. از روزهاي پس از توافق وين برخي مقامات آمريكايي در اظهاراتي تأمل برانگيز از امكان نفوذ در عرصه هاي سياسي ، امنيتي ، اقتصادي و فرهنگي در داخل كشور به واسطه برجام خبر مي دهند كه به عنوان يكي از علائم تلاش مستقيم دشمن براي نفوذ فرهنگي مي توان به فرم هاي اعطاي نمايندگي رستوران هاي زنجيره اي مك دونالدز كه در شهر هاي مختلف توزيع شد اشاره نمود كه در خلال اين نوشتار به اندازه كافي به خطرات آن اشاره گرديد. اما دشمن تلاش هاي غير مستقيم ديگري نيز براي رخنه فرهنگي دارد كه مي توان به تلاش براي برگزاري همين كنسرت هاي مختلط و هنجارشكن اشاره نمود و اين حقيقت زماني آشكار مي گردد كه بدانيم اساساً عقبه فكري و تئوريك اين دولت يك عقبه لبراليستي است و رد پاي اين تفكر را در برخي اقدامات و اظهارات دولت در زمينه هاي سياسي ، اقتصادي و فرهنگي مي بينيم و اساساً اين دولت در اين حوزه ها نه تنها مشكلي با غربِ ليبرال ندارد بلكه به واسطه اشتراك ايدئولوژيك ، در همسويي با آن نيز مي باشد كه از اين ميان تنها به دو نمونه از اظهارات و آثار شخص آقاي رئيس جمهور اشاره مي كنيم: كتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران نوشته دكتر حسن روحاني (1389) و از همه مهمتر اظهارات ايشان در صفحات 7 تا 16 فصلنامه راهبرد (بهار 1385 _ مدير مسئول: دكتر حسن روحاني).
بنابراين كشاندن وضعيت كشور از وضعيت α به وضعيت μ و كوتاه آمدن از مطالبات ايدئولوژيك (صدور انقلاب) و پرداختن به مسائل استراتژيك (تعداد سانتريفيوژها !!! ) ريشه در عقبه فكري و تئوريك اين دولت دارد اما دولتمردان بدانند كه به واسطه عملكرد ضعيف آنان در سياست خارجي ، اعطاي امتيازات گسترده به طرف غربي در برابر ستانده هاي ناچيز و كم ارزش ، به تعطيلي كشاندن بسياري از بخش هاي صنعت هسته اي ، نقض آشكار و غير قابل تفسير حداقل 14 مورد از مجموع 19 مورد خطوط قرمز رهبري ، دروغ هاي آشكار و تناقضات بسيارِ اظهارات دولتمردان با متن انگليسي و تأكيد مي شود متن انگليسي توافقنامه وين ، زدن قفل هاي متعدد بر بسياري از بخش هاي صنعت هسته اي و پذيرش محدوديت هاي درازمدت (25 سال) و حتي ابدي (for all future) مبتني بر متن انگليسي برجام ، به مخاطره انداختن امنيت ملي كشور به واسطه پذيرش پروتكل الحاقي و حتي دسترسي هاي _ بخوانيد جاسوسي هاي _ فراتر از پروتكل الحاقي ، نقض استقلال و حاكميت ملي كشور به واسطه پذيرش قيموميت غربي ها همچون دوران قاجار مبتني بر متن انگليسي برجام و قطعنامه 2231 ، تحقير ملت بزرگ ايران به واسطه پذيرش تعهدات تحقير آميز همچون پر كردن قلب رآكتور خارج شده ي آب سنگين اراك با بتن و كور كردن لوله هاي ورودي و خروجي سانتريفيوژهاي برچيده شده نطنز با رزين اپوكسي ( Epoxy Resin نوعي ماده چسبناك بسيار محكم و ضد حرارت) و از همه مهمتر ناكامي آنان در برطرف نمودن مشكلات معيشتي ملت و در نتيجه از دست دادن اعتماد عمومي ، ديري نخواهد پاييد تا بار ديگر نيروهاي انقلابي وارد عرصه شوند و در سايه اصل اصيل ولايت فقيه ، انحراف چند درجه اي در مسير حركت كشور را برطرف نموده و ضمن بهبود وضعيت معيشتي ملت مبتني بر اصول اقتصاد مقاومتي ، بر اين آرمان خميني كبير نيز تأكيد خواهند ورزيد كه "ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الّا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم."

جمع كثيري از خانواده هاي شهداء و ايثارگران استان قزوين
بسیج دانشجویی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)  
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
هیأت محبین اهل بیت دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)

انتهای پیام/

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان