صبح قزوین ؛
از مديريت آقاي احمدي در اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي حدود چهارده ماه ميگذرد و اكنون با طي شدن اين بازه زماني، ميتوان عملكرد مديريتي ايشان را مورد بررسي اجمالي قرار داد، بديهي است بسياري از برنامهها و اطلاعات آماري اداري اين نهاد تاثيرگذار فرهنگي در اختيار نيست و انشالله تحليلِ عميقِ طول و عرض خدمات ايشان را به فرصتي ديگر واگذار ميكنيم.
1- دولت دكتر روحاني با شعار اعتدال، تدبير و اميد به ميدان آمده و از بركات نظام مقدس جمهوري اسلامي اين است كه گروههايي با سلايق و دغدغههاي متفاوت سياسي هر از چندي زمام امور را به دست ميگيرند و اين معناي واقعي مردم سالاري ديني است؛ اما بايد بيان كرد كه از ابتداي انقلاب اشخاص و جريانهايي نوخواسته و دم غنيمت شمار در تحركات اجتماعي، خود را با شدت و هياهو به جريان غالب سياسي كشور چسباندهاند و از آبي كه متاسفانه نميتوان گفت گل آلود نيست ماهي ميربايند. اين گونه اتفاقها از دوم خرداد 76 به بعد شكل پررنگتري به خود گرفت و البته دولت نهم و دهم همچنين دولت اعتدال كنوني نيز احتمالا از اين قضيه مستثنا نيستند! متاسفانه عرصه فرهنگ و هنر گوشت قرباني عزا و عروسي فضاي اجتماعي ماست و ضمن احترام به رييس جمهور محترم كه از دستاوردهاي مهم دولت خود بازشدن عرصه براي هنرمندان و اهل فرهنگ سخن گفتهاند، نظر بسياري از هنرمندان و فرهيختگان به ويژه در شهرستانها اينگونه نيست! مديركل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي استان طبق گفته صريح خود دستور از وزير ميگيرد و به نوعي تمام وقايع دوران مسووليت ايشان، دستپخت مستقيم وزارت خانه فخيمه فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت اميد و اعتدال به ويژه شخص وزير محترم هست و خواهد بود!
2- استان قزوين اگر چه نسبت به ساير استانهاي ديگر كشور وسعت و جمعيت چنداني ندارد اما از بسياري جهات جزء استانهاي تاثيرگذار كشور است به ويژه در عرصههاي ادب، تاريخ و هنر ويژگي ها و گذشتهاي قابل توجه دارد. در دوران نه ساله تصدي محمد حسين شفيعيها اگرچه آمار و ارقام و كيفيت برنامهها به دليل كمبودهاي همه فهم اداري و عمراني آن چنان در خور و شايسته اين ديار مينودري نبود اما اعتدال رفتاري و رعايت كرامت انساني ايشان اكثر هنرمندان، اهل قلم و مطبوعات استان را راضي نگه داشت. اكنون كه چهارده ماه سكان به ديگري رسيده، متاسفانه اين اداره كشتي بي لنگري را ميمانَد و اين ادّعا به خاطر دغدغههاي سياسي و به دليل چشمداشت مادي مطرح نميشود زيرا عرصه فرهنگ همواره فقير و غريب مانده است و تنها افسوس بر بضاعتهاي ناشناخته مانده و استعدادهاي به هدر رفته دل را ميسوزاند.
3- ماجراي حضور آقاي مديركل از روز اول خود دِرامي پر تنش و با اوج و فرود به نظر ميرسد. از تاكيد وزير و مسوول امور استانهاي ايشان تا صبوري استاندار و بعد بي ميلي يكان يكان نمايندگان و مسئولان استان براي همكاري با مديركل كه از قضا در نهايت جناح چپ و راست و معتدل در نا اميدي از توانمندي و حسن سلوك ايشان هم صدا شدند! ( نمونه بارز اين ادعا در هنگام برگزاري نشست با آقاي نوش آبادي خودنمايي كرد). تغيير و تعويض جايگاه همكاران به شيوه غير قابل توجيه يكي ديگر از مسائلي بود كه اهالي فرهنگ و هنر و حتي خود همكاران اداره كل را در شوك فرو ميبرد. مهدي رمضاني از معاونت فرهنگي هنري به كارمندي ساده اداره ارشاد در شهر اقباليه تنزل درجه يافت، محمد صمدي به جاي او قرار گرفت اما تا نوروز بيشتر ميهمان نماند و بعد تا چندي اين موقعيت مهم اداري خالي بود تا آقاي پرهيزگاري به اين موقعيت رسيد. نميدانم چند درصد از اهالي تاثيرگذار فرهنگ و هنر استان تا به حال با ايشان جلسه يا گفتگويي پيرامون فرهنگ و هنر داشتهاند اما طبق جستجوي كلي بسياري از اين عزيزان هنوز حتي چهره اين مرد شريف را نديده اند. تعيين مسند معاونت اداري مالي كه خود اُديسهاي عظيم به نظر ميرسد، از ابتدا محمد نوروزي همراه و هم قدم احمدي بود اما ابتداي امسال با فغان و توبه سر به طغيان نهاد تا او هم براي مدتي به اقباليه تبعيد شود در اين مدت حتي دعوت به همكاري با يكي از ادارات فرهنگي استان داشته كه با موافقت مديركل روبرو نشد و اكنون حدود چهل روز ميشود كه مديركل باز هم دست دوستي به اين عزيز دراز كرده است! ماجراي تعويضهاي زود به زود ساير كارمندان از روابط عمومي به مالي و از مالي به اداري خود مقاله اي مجزا ميطلبد و البته ترس هر كدام از اين كارمندان نسبت به آينده شغلي خود كه در صحت و شرافت بسياري از آنان شكي نيست، مانع از پرداختن به نام و نشانشان ميشود.
4- از بدنه اداري اداره كه بگذريم به انجمنها ميرسيم. چند ماهي ميشود كه انجمن موسيقي استان دچار زلزلهاي چند ريشتري شده و سكان هدايت اكنون به عهده راي گيري از اهالي اين انجمن نهاده شده است. آموزش و پژوهش در عرصه اين هنر به ويژه در وادي سنتي و ملي آن به چند آموزشگاه خصوصي و حركات فردي معطوف گرديده است. كنسرتهايي كه هنرمندان بيرون از استان را در برميگيرد، حتي اگر طبق تصميمات درست و حساب شده باشد دردي از مسائل موسيقي استان دوا نخواهد كرد. انجمن نمايش كه مسوول آن خود مدير هنري اين اداره كل ميباشد و از قضا هنرمند شريف و تحصيلكردهاي است، خود ميتواند اذعان كند كه در طي اين چهارده ماه چه امكاناتي براي هنرمندان اين عرصه جهت اجراي عمومي و بالندگي نمايش در استان فراهم شده است؟! انجمن ادبي عبيد بعد از برگزاري يك جشنوارهاي كه بنا بود كشوري باشد اما با درايت مديركل محترم استاني و محدود شد، جلسات ديگري برگزار نكرده و تنها شنيده شده مديركل عدهاي شاعر نوجو و آزادانديش را براي تقابل با اين انجمن فراخوانده است! انجمن سينماي جوان كه اكثر امكانات خود را از انجمن سينماي جوان كشور ميگيرد با مديريت قابل قبول و صبورانه محسن آقالر با مشكلات فراوان و امكانات مالي اندك همچنان در تكاپوي توليد فيلم هست و انشالله فيلمهاي كوتاه قابل قبولي را عرضه خواهد كرد. فعاليت انجمن تعزيه به تعطيلي كشيده شده و ساير انجمنها نيز حجم برنامه هايشان حداقل به نصف كاهش يافته است. اكثريت اهالي فرهنگ و هنر استان اعتقاد دارند كه اين عرصه دچار سكته مغزي و قلبي شده است! نمايش ضعيف و ضد فرهنگي سوپراستار اگرچه به چند هنرمند محترم و توانمند نان ميرساند اما از تصور و تلقي مديركل محترم و چه بسا وزارت فخيمه ارشاد از هنر ناب حكايت ميكند!
5- متاسفانه حواشي كار اداري و شايعات، جزيي لاينفك از كار در اين مرز و بوم است اما توانمندي يك مدير در رفتار و سلوك خود همراه با ايجاد انگيزه و به كار1گيري نيروهاي متخصص ميتواند از شدت آن بكاهد.
6- اما اكنون كه مديركل ارشاد با شهامت در دفاع از وزارت ارشاد و هم پيماني با وزير محترم اعلام كرده اند كه از برگزاري كنسرت حمايت همه جانبه ميكنند و حتي با هنجار شكني ويژه خودشان تداخل جنسيتي را در هنگام كنسرت نوعي احترام به مخاطبان و شهروندان ميشمارند، قضايا رنگ ديگري گرفته زيرا اين سخنان در برابر نظر مشفقانه امام جمعه محترم استان پيرامون اوضاع نابسامان اجراي كنسرت در كشور و نه ماهيت هنر ميباشد. سخن اصلي اينجاست، اين كه سوءمديريت خود را در پشت موضع گيري جريانهاي سياسي اجتماعي كشور پنهان كنيم! در تاريخ انقلاب ثبت شده كه در برابر حجم زياد توليدات سينمايي مبتذل قبل از انقلاب امام خميني در تصميمي سرنوشت ساز تنها يك فيلم ( گاو ساخته ي مهرجويي ) را ملاك قرار دادند تا هنر سينما را سازنده توصيف كنند و اين عرصه در بعد از انقلاب افتخارات بسياري براي كشور اسلامي ما به ارمغان آورد. در زمينه موسيقي سخنان فقهي و جامعه شناسانه زيادي مطرح شده اما به هر حال بر همگان پيداست كه جمهوري اسلامي براي هنرمندان واقعي اين عرصه بستر مناسبي را فراهم كرده است. ورود به اين عرصه تخصص و شناخت ويژه اي را طلب ميكند و در ادامه اين نوشته تنها از منظر منطقي و نه فقهي، هنري و جامعه شناسانه، حرفهاي مديركل انشالله محترم، بررسي ميشود.
7- مديركل گفته است عده اي موسيقي را لهو و لعب ميپندارند اما سياستهاي وزارت ارشاد و نظر شخصي خودشان اين گونه نيست و تمام قد براي اجراي كنسرت در استان كمر همت بسته اند. اميدوارم منظورشان از عدهاي امام جمعه محترم استان حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي عابديني نباشند ولي واقعا شناخت يك فرايند فرهنگي و تميز دادن آن از ابتذال و لهو و لعب كار سادهاي است؟! حتي يك اردوي زيارتي هم ميتواند فضاي لهو و لعب باشد و تنها در صورت رعايت شئون اخلاقي و اسلامي در هر پديده هنري ميتوان از ابتذال و زوال فرهنگي دوري جست. موسيقي واقعي در فضاي ويژه اي قابل شنيدن و لذت وافر هنري بردن است. كدام سالن استان با چه لوازم صوتي مناسبي تاكنون فضاي قابل توجهي براي حَظِّ وافر هنري مخاطبان فراهم نموده است؟! در كل كشور تنها چند تالار استاندارد وجود دارد كه مختص اجراي كنسرت هستند و برگزاري كنسرت موسيقي پاپ در ورزشگاه ها و سالنهاي غير تخصصي ناخود آگاه شاءن كنسرت را در حد جُنگ تفريحي پايين ميآورد. تازه به گواهي اساتيد فن بسياري از خوانندگان موسيقي پاپ كشور فالش ( خارج از قواعد موسيقيايي ) ميخوانند. بررسي و تحليل شرايط قابل قبول موسيقي در كشور در وراي اين بحث است و در سطح كشور توسط متخصصان هنري و ديني دنبال ميشود اما فضاي شنيداري براي مخاطبان خود امر ديگري است و بايد به مديركل ارشاد كه حضور جمعي زن و مرد كنار هم را احترام به آنان ميداند بايد عرض كرد اينجا شهر دارالمومنين قزوين است!
8- شهر قزوين با پيشينه تاريخي خود همواره ماواي عالمان ديني و مردم غيور و شريفي بوده است و حتي در زمان طاغوت نيز حجاب و اختلاط جنسي در مراسمات عزا و عروسي به شكلي حيا مدارانه و اسلامي برگزار ميشده است و اين يك خواسته فرهنگي مردم به نظر ميرسد. قزوين شهر شهيد علي شالي است كه در هشت سالگي مانع از بستني خوردن خواهران كوچكترش در خيابان ميشد و بر حجاب آنان در سنين كم اصرار داشت. قزوين شهر شهيد مهدي شالباف است كه در هنگام مجروحيت شديد روي تخت بيمارستان وقتي بانوي پرستار بدحجابي به اتاق ميآمد چنان داد و فغان مي كرد كه گويي زخم بدحجابي آن پرستار از زخم كاري دشمن بعثي جانسوزتر است! براي برگزاري مراسم و مجالس در نظر گرفتن خصلتهاي مردم شناسانه بومي لازم است اگر تمام كشور به گونه اي رفتار كنند دليل نميشود مردم غيور اين شهر از حياي ذاتي خود چشم پوشي نمايند. برميگرديم به سخن آقاي مديركل كه در كنسرت موسيقي چرا زن نبايد كنار همسرش بنشيند؟! آقا اصلا چند درصد مخاطبان كنسرتهاي ما متاهل هستند ( طبق آمار حدود هفتاد درصد مخاطبان كنسرتها جوانان مجرد اعم از دختر و پسر هستند)؟! آيا بايد هنگام برگزاري كنسرت سند ازدواج دستشان بگيرند؟ آيا فضاي اختصاص يافته با حجم مخاطبان همخواني لازم را دارد؟ آيا در هنگام برگزاري كنسرت زن و شوهر بايد دركنار هم حرف بزنند و پيرامون مسائل خانوادگي تصميم بگيرند؟! اين كه زنان و مردان به شكلي جداگانه در كنسرت حضور يابند چه مشكلي در شنيدن موسيقي به وجود ميآيد؟! گيريم كه در تهران و چند شهر ديگر كنسرتهاي مختلط برگزار شده آيا اين مجوزي براي اجراي چنين مراسمي در قزوين با مختصات مردمي اصيل خود ميشود؟ جوانان هنرمند ما بايد هشيار باشند كه چه كسي با چه انگيزه اي براي آزاديِ ظاهريِ آنان جامه ميدرانَد! هر كسي در اين استان ميتواند چنين اظهار نظرهايي بكند غير از شخص مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي كه وظيفه اصلي اش حفظ شرايط فرهنگي جامعه براي رعايت اخلاق اسلامي و رفتار ديني است.
9- آن چه ميماند سخني با مسوولان ارشد استان از استاندار محترم تا نمايندگان ارجمند و مديران ارشد سياسي نظامي و امنيتي است كه عزيزان "چو ميبينيد كه نابينا و چاه است اگر خاموش بنشينيد گناه است" ! پاي درد دل اهالي فرهنگ و هنر بنشينيد و حتي كارمندان اداره كل ارشاد را دريابيد تا به عمق قضايا پي ببريد و اين اوضاع و احوال را به وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي برسانيد!
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها