صبح قزوین ؛
بی شک هنرجانبخشی فریدون جیرانی به یک واقعه غیرمادی به نام "خیانت" نقطه قوت داستان شبهای گذشته شبکه یک سیما بود.
داستان ازآنجایی شروع میشود که قهرمان ترسوی داستان، همسر و فرزندانش را طعمه هدف شوم خود قرارداده وخیانت را در قالبی عاشقانه به تصویرمیکشد.
زن در ادبیات ایران نماد وطن است که در این داستان، ضربه جسمی و روحی وارد بر همسر "روانبخش" تاثیر مادی خیانت به روح و پیکر کشور را نشان میدهد.
سیلی محکمی که بر صورت ناهید داستان می خورد، نمود واقعی سیلی یک خائن برکشوری است که از هر جهت تحت فشار قراردارد.
شاعرانه فریدون جیرانی در به کاربردن این تمثیل زیبا تحسین مخاطب خاص را به دنبال دارد و مخاطب عام را با تاثیرواقعی یک خیانت آشنا میسازد.
برهم خوردن ساختار روحی و روانی خانواده روانبخش، تزلزل پایههای یک کشور را در مواجه با خیانت یک هموطن، نشان می دهد.
نمیتوان در مواجه با این هنر نویسنده، از نقاط ضعف داستان چشم پوشی کرد.
بازیگری مصنوعی هنرمندانی که کارنامه هنری درخشانی دارند و ازاساتید هنری کشور نمره بیست گرفته اند، ازنقاط ضعف آشکار این سریال است که توجه هربیننده اهل سریال وسینما را به خود جلب می کند.
امیر جعفری، پانتهآ بهرام، داریوش ارجمند و دیگر بازیگران مطرح این سریال تمام انرژی خود را صرف بازیگری خود نمیکنند و به یک بازی خشک و مصنوعی بسنده کردهاند.
انگار کف گیرشان به ته دیگ خورده است و بازیگرانی که خود اساتید مطرح سینمایی هستند و فرصت مناسبی پیدا کردهاند ازاین کارسفارشی جیب های خود را پر پول کنند.
یکی از نقدهای همیشگی هر سینمایی به سریالهای تلویزیونی بی احترامی به وقت ارزشمند ببینده اهل سریال است؛ ببینده خاص نمیتواند درک کند که تماشای پیاده شدن فلان بازیگراز فلان ماشین، چه نیاز فرهنگی واجتماعی رارفع می کند، اما کارگردان فیلمهای رنگی، خوب میداند که با استفاده ازاین شیوه جیبهایش پرخواهد شد و با خیالی آسوده به دنبال ساخت صورتی دو خواهد رفت.
مسئولین صداوسیما درانتخاب این کارگردان بیدقتی تمام را به خرج داده اند، وقتی کارگردانان بزرگی همچون "مسعود جعفری جوزانی"،"ابراهیم "حاتمی کیا" باعقاید اسلامی در ساخت سریالهایی با موضوعات این چنین، خبره شده اند، چه نیازی به استفاده از کارگردانی است که در سینما و تلویزیون حرفی برای گفتن ندارد.
وظیفه مهم مسئولین، واگذاری مهمترین موضوع روز جامعه به کارگردانی خبره با کارنامه هنری ممتازاست.
از دیگر نقاط ضعف این سریال، دیالوگگویی ضعیف بین شخصیتهاست؛ یک طرفه بودن دیالوگها به اندازهای است که مخاطب نمیخواهد درمقابل یک پرسش، منتظر پاسخی از کاراکترها بماند.
بازیگران وظیفه پرکردن بینتیجه حافظه دوربین را به خوبی انجام می دهند؛ همچنین کنش و واکنش مرسوم یک فیلم، دربین آنها مشاهده نمیشود.
این موضوع سکون بیش از اندازه "تعبیروارونه یک رویا" را به وجود آورده است، سکونی که برای مخاطب آزاردهنده و خارج از معیار یک فیلم جنایی و پلیسی است.
این مغایرت احساس مخاطب با سریال، عدم اعتماد و نارضایتی از رسانه ملی را به دنبال خواهد داشت.
از دیگرنقاط ضعف فیلم نامه، خلق شخصیتهایی مغایر با تفکرعمومی جامعه است؛ بیننده نمیتواند با این نوع شخصیت متجدد سربازان گمنام امام زمان(عج) ارتباط برقرار کند.
هرچند تفاوت چهره و رفتار کاراکترهای داستان که به عنوان یک مدافع کشورمعرفی می شوند، با تفکر تقدسنمایی بیش ازحد در ذهن بیننده، مبارزه میکند، اما رفتارهای خارج از فرهنگ ایرانی و اسلامی کاراکترهای داستان، نویسنده را به خارجی مأبی متهم می کند.
از نمونههای این رفتارها میتوان به استعمال سیگار توسط کارمندان اطلاعات، دعوت به صرف قهوه توسط دیگر شخصیتها و یا حتی نوع ایستادن بازیگران اشاره کرد.
البته تقلید کور کورانه جیرانی ازاین غربگرایی به مانند ماجرا ی "کبک وغاز" بی نتیجه است.
از نتایج این راه رفتن تقلیدی جیرانی، خلق کاراکترهای قهرمان با ساختار ضد قهرمان است؛ ضعف سیستم اطلاعاتی کشور و سستی و خمودی بیش ازاندازه مامورین اطلاعات بیشتر به ویژگی های یک ضد قهرمان شباهت دارد.
قهرمان از لحاظ ساختار فیلمنامه نویسی پرهیجان و دارای روحیه جنگندگی ایست؛ درحالیکه سربازان گمنام امام زمان(عج) هوش، درایت و جنگجویی خود را به آسانی در مقابل مشکلات از دست نمیدهند.
اکشنهای غیرمنطقی و دور از عقل کاراکترهای داستان یکی دیگر از نتایج کپیبرداری شخصیتی جیرانی است.
آنجایی که امیر جعفری به عنوان یک مامور اطلاعاتی تمام آرمانهای خود را فراموش میکند و صرفا به دلیل علاقه پدرانهاش دست به نافرمانی میزند و سر به بیابان می گذارد؛ ببینده ی عام را دچار شوک سریالی میکند و عقل و منطق او را به تمسخر میگیرد.
مگر میشود مملکتی با این عظمت، سرباز خود را دراین عملیات مهم تنها بگذارد...!
هر اکشنی که در یک فیلمنامه رئال انجام میشود، باید دلیل منطقی و مطابق با واقیعت روز جامعه را داشته باشد.
دلیل ایست عملیات و بازگشت ماموران اطلاعات به شهر خود چه می تواند باشد؟! در حالی که جان دو هموطن به خاطر اشتباه دستگاه اطلاعاتی به خطر افتاده است.
هدف کلی این سریال از نظر یک اهل هنر اسلامی، توجه به عقیده "پان ایرانسیم " (ملی گرایی) است.
اهداف اسلامی و توجه به روحیه عاشورایی دراین سریال دیده نمیشود و حفظ منافع کشور را یک وظیفه ملی و ناسیونالیسمی معرفی میکند.
پس همان گونه که میبینیم کارگردان "صورتی" هوش هنری خود را در جهت منفی، به خوبی استفاده میکند و نمیتوان اشتباه او را ناشی از سهل انگاری وی دانست.
استفاده از نامهای اسطورهای ایران دراین سریال ازنشانههای این تفکر ملی گرایی است.
ازنقاط ضعف دیگر این سریال، اعتماد بیش ازاندازه ماموران اطلاعات به تروریستها است.
این موضوع با واقعیت موجود در سازمان اطلاعاتی کشور مغایرت دارد؛ به عنوان مثال هر بیننده سریال اعتماد به شخصیت متزلزلی به نام "هاشم جاوید" را عملی احمقانه میداند درحالیکه ماموران اطلاعات به آسانی شخصیت حقیقی خود را در مقابل تروریستهای داستان نمایان میکنند و با اعتماد فراوان ادامه عملیات را به آنها میسپارند.
این حرکت ناشیانه فیلمنامه نویس، بیننده را دچار دوگانگی ارزشی میکند که نتیجه آن عدم اعتماد به قهرمان سرزمینش است.
مگرمی شود درسرزمینی امن زندگی کرد درحالیکه مدافعانش بهراحتی به دشمنانشان اعتماد میکنند؟! این سوالی است که مخاطب سریال تعبیر وارونه یک رویا، به طوردائم در ذهن خود تکرارمیکند.
بهراستی نمایان ساختن این موضوع، چه پیامی را به مخاطب انتقال خواهد داد؟
نتیجه این عملیات چه خواهد شد؟
وقتی تمام سربازان اطلاعات بخاطر یک اشتباه احمقانه از دست میروند، بهراستی "تعبیر وارونه یک رویا" کدام واقعیت را رویا خوانده و روایتگر ناکامی کدام طرف مدعیان این ماجرا است؟
انتهای پیام/7006
دیدگاه ها