۱۹/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۱۰ جمعه

صبح قزوین هر لحظه توان این را دارم که از صفر شروع کنم
کد خبر: ۷۵۴۵ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

یک کارآفرین نمونه:

هر لحظه توان این را دارم که از صفر شروع کنم

با پشتکار توام با تفکر و عمل موفقیت حاصل می شود.حتی اگر همین لحظه تمام آن چه که دارم از دست بدهم دوباره می توانم از صفر شروع کنم و به همین موقعیت و حتی بهتر برسم.

هر لحظه توان این را دارم که از صفر شروع کنم

به گزارش صبح قزوین، هنوز در ذهن اهالی محله ی خلوت بلوار، خاطره ی آن مغازه پارچه فروشی از یاد نرفته است و خاطره جعبه های انگوری که تابستان ها مقابل همان فروشگاه در پیاده رو فروخته می شد.
گهگاهی کشمش و فندق هم می فروختند.
10 سال از آن روز ها گذشته و پسر آقای نوری یعنی ابراهیم آن مغازه را تبدیل به یک آجیل فروشی با یک برند معتبر کرده است.

حتی دو شعبه هم در خیابان های دیگر راه انداخته است.
حالا اگر مخصوصا شب ها، سری به آن خیابان بلوار زده باشید می بینید که دیگر خلوت نیست و اگر آن شب، یلدا باشد یا چهار شنبه سوری یا شبی فوتبالی و یا در آستانه نوروز در ترافیک می مانی ،ترافیکی که سهم عمده آن بر دوش مشتریان آجیل فروشی است.

این روزها ابراهیم نوری سرش  بسیار شلوغ است ؛نه به خاطر آن که مدیر شده است و وقت نداشتن از ژست های او باشد .
پس از چند روز انتظار بالاخره موفق به گفتگو با او می شویم و او به جهت این تاخیر، متواضعانه عذر خواهی می کند.

حس چشایی ام چیزی کمتر از بانوهای آشپزخانه سریال یانگوم ندارد

نوری قصه زندگی اش را اینگونه آغاز کرد:  من  به مراتب سختی های بیشتری از اوشین کشیده ام .
ده سال پیش بود یعنی سال 82 تازه از سربازی آمده بودم،دیپلم فنی داشتم و چون همیشه کارهای عملی برایم جذاب تر بود دنبال یک حرفه بودم،راستش هنوز هم وقتی بخواهم کتاب بخوانم خوابم می برد.
در هر حال تصمیم گرفتم که در راستای آن بخش از شغل پدرم که فروش محصولاتی مثل کشمش و فندق بود ادامه بدهم.

وی افزود: سه چهار سالی برای یادگرفتن شور کاری به طور غیر مستمر در تهران شاگردی کردم.
ابایی ندارم از این که بگویم کارگری ساده هم بودم تا بالاخره یاد گرفتم .
یادم هست وقتی اولین بار که خواستم به سبک استادم تخمه آفتاب گردان شور کنم ؛اولین پاتیل کلا نابود شد و از بین رفت چون برای تخمه آفتابگردان  باید باسرعت زیادی بهم زد.

این کار آفرین ادامه داد: از بچگی عاشق شور کاری بودم و تخمه هندوانه هایی که مادرم در انباری خانه می گذاشت تا زمستان برایمان درست کند از دست من در امان نبود.
با اینکه مادر ها معمولا این جور اقلام را در هزار پستو پنهان می کنند؛ اما موش ِ کنجکاوی بنده همیشه آن ها را پیدا می کرد تا بتوانم به آزمایش مورد علاقه خود یعنی شورکاری برسم.
ناگفته نماند که اگر مرا در پشتکار و تلاش با اوشین قابل مقایسه بدانید، باید بگویم که حس چشایی ام چیزی کمتر از بانوهای آشپزخانه سریال یانگوم نیست.
اگر یک تخمه به من بدهند براحتی می توانم تمامی موادی که در آن به کار رفته آنالیز کنم ،البته این مسئله از کودکی با من همراه بوده و باعث شده که طعم هر غذایی را به راحتی نپسندم.

وی توضیح داد: ما خانواده ی متوسطی بودیم همه در آمد ما منحصر می شد به همان مغازه پارچه فروشی و محصولات باغی که داشتیم و آن هم منحصر به تابستان بود.
من شورکاری را یاد گرفته بودم اما پدرم نمی توانست ریسک کند،درست است که در آمد زیادی نداشتیم اما حداقل همان هم ثابت بود و تغییر کاربری مغازه خطری بود که می توانست خانواده پر جمعیت ما را تهدید کند.
اما من دست بردار نبودم شروع کردم به فروختن تخمه در همان مغازه پارچه فروشی هر بار چند تا تخته پارچه را برمی داشتم و به جایش تخمه می گذاشتم .
تا اینکه کم کم مغازه کاملا آجیل فروشی شده بود و مشتریان هم از کیفیت محصولات خیلی راضی بودند.

نوری تشریح کرد: من از هر تفریحی که یک جوان 19 ساله به آن نیاز داشت گذشتم .
واقعا از صفر شروع کردم و از تمام رفاهی که یک انسان نیاز دارد کناره گیری کردم.
شب و روز تلاش می کردم.
حتی شب های زیادی را تا نیمه های شب بیدار بودم و کار می کردم حتی این مسئله هنوز هم در ایام خاص مثل نوروز ادامه دارد.
در این کار مشکلات خیلی زیاد بود اما هیچ وقت نا امید نشدم چون ناامیدی واقعا بزرگترین شکست است .
کمتر شخصی می تواند این گونه تحمل داشته باشد چون مشکلاتی که پیش پای یک تولید کننده هست خیلی زیاد است.
فشارها بسیار بوده و هست و من در آن ها پخته شده ام.
 تعاون گروهی در خانواده ما بسیار بسیار در رشد من تاثیر داشت،که تا حالا هم ادامه دارد.

 وقتی به او گفته می شود که  شهرت آجیل فروشی شما برای طعم استثنایی تخمه های هندوانه تان است؛ تایید می کند .

وی در پاسخ به اینکه آیا فوت آخر کوزه گری را به کسی یاد خواهید داد، گفت: راستش نه .
باید آن فرد امین را پیدا کنم .
اینکه آن فرد چطور پیدا می شود باید بگویم این چیز ها به زبان نمی آید ،این یک احساس درونی است و یک اعتمادی که با کلمات توصیف نمی شود ولی اگر در فردی ببینم به او خواهم گفت.

در بین مصاحبه با کسانی که برای خرید می آیند بسیار مودب است و ویژگی منحصر به فرد او این است که با بچه ها بسیار مهربان است تا حدی که هیچ کودکی بدون یک خوراکی خوشمزه از فروشگاه او بیرون نمی رود .
او حتی وقتی نگاه یک دختر کوچولو که برای خرید با مادرش آمده بود؛ به پاستیل افتاد ،بی توجه به آن که کالای گرانی است دخترک را نوازش کرد و چند تا به او هدیه داد.
ابراهیم نوری با این که می گوید به تولید بیشتر از عرضه علاقه دارد ؛اما در عرضه نیز همانقدر موفق است که در تولید .
خوش برخوردی او درمواجهه با مشتریان یک ژست نیست  بلکه واقعا صادقانه است .

این جوان پرتلاش در ادامه صحبت های خود اظهار داشت: انگیزه من فقط تامین رفاه مادی برای خانواده نبود بلکه همیشه دوست داشتم که بتوانم برای دیگران هم موقعیت شغلی ایجاد کنم ،ما اکنون یک مجموعه 20 نفری هستیم و از این که توانسته ام برای دیگران فرصت کاری ایجاد کنم بسیار خوشحالم ،تصمیم دارم که ان شاءالله تا 20 شعبه در قزوین آجیل فروشی را گسترش دهم و در هر شهر نیز یک شعبه داشته باشیم .
البته برای صادرات و تولید شرکتی مشکلات بسیاری  وجود دارد که هنوز قادر به مواجهه با آن نیستم .

اگر همه دارایی ام را از دست بدهم باز هم می توانم از صفر شروع کنم 

نوری ابراز کرد:  در حالی که تا 10 سال پیش وسیله نقلیه ام موتور بوده حالا به راحتی می توانم هر ماشینی را خریداری کنم .
هرگز  امکان ندارد که بتوانم گذشته ی خود را فراموش کنم شما اگر از نزدیکان من هم بپرسید به شما خواهند گفت که نه تنها رفاه مالی مرا تغییر نداده بلکه می گویند خاکی تر هم شده ام.

او راست می گفت معمولا این طور خود گم کردن ها برای کسانی پیش می آید که یک شبه و بدون تلاش به ثروت می رسند .

وی ادامه داد: من 10 سال شب و روز تلاش کرده ام و حتی حالا هم روزی 14 ساعت مفید کار می کنم .
اگر شما موقع کار به کارگاه بیایید هرگز نمی توانید تشخیص دهید که من کارگر هستم یا کارفرما.

این تولید کننده رابطه با آرزوی شغلی خود در دوران کودکی گفت: من هم دوست داشتم دکتر یا مهندس شوم البته آن موقع واقعا نمی دانستم که معنایشان چیست.

وی در رابطه با کلید موفقیت خود تصریح کرد: با پشتکار توام با تفکر و عمل موفقیت حاصل می شود.
حتی اگر همین لحظه تمام آن چه که دارم از دست بدهم دوباره می توانم از صفر شروع کنم و به همین موقعیت و حتی بهتر برسم.

ابراهیم نوری جوانی که امروز یک تولید کننده و عرضه کننده موفق است ،توقف برایش بی معناست و حرکت و پشتکار برای او اصالت دارد.
او بر خلاف جوانانی که بدون تلاش فقط نق می زنند و خوشبختی را در آنسوی آب ها می بینند؛وطنش را بسیار دوست دارد.
او معتقد است که کشور ما در مقایسه با بسیاری از کشورها پتانسیل های فراوانی دارد و ما می توانیم با تلاش علاوه بر تامین نیاز کشورمان در عرصه ی صادرات نیز بدرخشیم و برای کشور ارز آوری داشته باشیم.
امید آن که به جای زبان به دغدغه های اقتصادی و بیکاری گشودن ؛ با الگو گیری از چنین افرادی شاکرانه تلاش کنیم و بتوانیم ازیک جوینده ی کار مثل ابراهیم نوری به یک کارفرما و یک کار آفرین موفق مبدل شویم.

انتهای پیام/

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان