۰۷/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۲۸ سه شنبه

صبح قزوین غیرت زدایی با متد قورباغه آرام پز
کد خبر: ۷۵۲۹ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

به بهانه عفاف وحجاب:

غیرت زدایی با متد قورباغه آرام پز

خطرات ما را وادار به واکنش می کند گاه آن قدر تند که منجر به دفع خطر دشمن می شود.ولی وای از روزی که خود ندانیم که چه دارد بر سر ما می آید.....

غیرت زدایی با متد قورباغه آرام پز

صبح قزوین، فرانسوی ها برای پختن و خوردن قورباغه روش خاصی دارند!

آن ها بر اساس تجربه دریافته اند که اگر قورباغه های زنده را در آب جوش بیندازند، بلافاصله بیرون می پرند و نمی توان آن ها را پخت.

این آشپز ها بالاخره راه چاره ای اندیشیدند که بتوان این موجودات را زنده زنده بپزند.

قورباغه را در قابلمه آب سرد روی شعله ملایم قرار داده و آب کم کم، گرم می شود.
حیوان بی دفاع به دلیل خونسرد بودن با دمای صعودی کنار می آید.
یک دفعه دما که به 5/53 درجه که رسید متوجه خطر می شود و دیگر توان جهش برایش نمانده؛ در اثر گرما و فساد آنزیمی که در بدنش رخ داده با چشمانی زنده و سری که دایم تکان می خورد شاهد مرگ تدریجی خود می شود.

آنچه که ما از آن احساس خطر می کنیم، ما را وادار به واکنش می کند.
مثل همان قورباغه اولی در حالت سلامت؛ و این واکنش به قدری تند است که منجر به دفع خطر دشمن می شود.

ولی وای از روزی که خود ندانیم که چه دارد بر سر ما می آید.
.
.
.
.

آهسته آهسته و نم نم دشمن پیش می آید، آن قدر آرام که شاید هیچ سنسوری را در ما بیدار نکند و ما خود را به خواب خرگوشی باشیم.

چه می شود که زنان و دختران ما با پوشش های نامناسب در اجتماع ظاهر می شوند و مردانشان از در غیرت وارد نمی شوند؟

چه می شود که زنان حتی اگر کاملا پوشیده اند مصداق روایت پیامبر می شوند که فرمود: "در آتشند زنانی که پوشیده اند ولی برهنه اند (کاسیات عاریات) به شهوات متمایلند ومردم را به سوی خود جلب می کنند .
.
.
.
.
.
"؛آن قدر این لباس های به ظاهر پوشاننده تنگ و بدن نما هستند که گویی لباسی بر تن ندارند.

مردی که اجازه می دهد همسرش با این اوضاع در دیده ها ظاهر شود، کم کم غیرتش را از دست خواهد داد؛ دیگر برای او نگاه کردن به ناموس دیگران هم جای سوال و شبهه ندارد.
پس خانم ها گله نکنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

هر قدر که این بی تفاوتی نسبت به پوشش و رفتار خانم بیشتر باشد، خانم ها با آن حس زیبایی دوستی و جلوه گری هر روز طبق مد روز (زشت یا زیبا، مناسب یا نامناسب) پیش می روند، و آقایان ما متاسفانه غیرتشان کم رنگ تر و به همان نسبت هیز تر می شوند.

کار می رسد به جایی که محمدرضا با هر که خواست و فرح نیز با معشوقه هایش.
.
.
.

فرایندی که یک دور است، یک جاده دو طرفه که تقویت یا تضعیف هریک بر دیگری اثر مستقیم دارد.

صف دادگاه های خانواده و مسائل قتل و آدم کشی ناشی از مسائل ناموسی هر روز طویل تر می شود.

آنکه هم اجازه بد حجابی می دهد وهم روحش تاب آن را ندارد، لحظه لحظه زندگی اش دچار شک و وسوسه است.
همسرانی هم که از هم خبر دارند که قصه اش پیداست.

در چنین مواردی زن معمولا با هیچ مردی نیست ولی مرد دیگر از دست رفته، طلاق های عاطفی که رخ می دهد کارد را به استخوان می رساند.

مردانی که غیرت از کف رفته را حداقل در تماشای زنان و دخترکان کوچه وبازار جبران می کنند، قورباغه هایی که دیگر توان دفع خطر را ندارند؛و شاید هیچ گاه متوجه هم نشود که چه بر سرشان آمده.

خدا اگر غیرت را در وجود مرد نهاد حتما دلیل داشت، همان گونه که احساس گرسنگی رادر انسان و حیوان قرار داد.
ما نه طرف دار تعصبات خشکیم که زن را دائم کنترل کند و به ستوه آورد و نه طرف دار بی قیدی، که به نام دل فریب آزادی "کلاغی" را به جای " قناری" عرضه می دارند.

که هیچ کس به اسم آزادی درب خانه را باز نمی گذارد.

فرهنگ بی قیدی که ذره ذره وارد اجتماع ما شده واکنش های ما را کوچک و بی اثر کرده و ما نشسته و می نگریم و هر چه به نام مد وزیبایی ارائه شد را دو دستی می چسبیم.

خیلی که هنر کنیم گشت ارشاد می آوریم سر چهارراه، غافل از این که "فقط" با گشت ارشاد و قانون نمی شود جلوی فرهنگ وارداتی را گرفت.

آن قدر که گفته ایم "حجاب حجاب" که همه به آن آلرژی پیدا کرده اند.
با هزار و یک راه می توان مسئله حجاب را مطرح و طوری عنوان کرد که مخاطب آخر کار خود آن را بپذیرد هر چند به اسم حجاب کار نشده باشد.

فرهنگ ناهمگون را باید با پایه های فرهنگی قوی پس زد.

آن گاه که خود در این موج می رویم، کی متوجه از دست رفتن خود می شویم؟!!

تا فرهنگ خویش را نشناسیم و به آن نبالیم کجا متوجه ضعف فرهنگ های رنگ به رنگ وارداتی می شویم که در دنیای ارتباطات عامدانه و غیر عامدانه ازهر دری وارد می شود.

اکثر جامعه دچار این تب فرهنگی شده اند و به دیگرانی که متوجه خطر آن شده و هشدار می دهند نسبت توهم توطئه می دهند.

آری آن که آرام آرام می پزد در جریان نیست که دارد هستی اش را از دست می دهد.

برای کودکان 3-4 ساله جهان قهرمان سازی می کنند تا کودک ما به جای پیامبر (ص) و حسین (ع) و.
.
.
و در ازای زهرا (س) وزینب (س)، به مرد عنکبوتی، بت من، بن تن، سیندرلا، آناستازیا، پوکوهانتس و.
.
.
دل بندد و این شخصیت های نیمه خیالی بشود همه آرزو هایش.

آن وقت ما هنوز اندر خم کوچه "حجاب حجاب" هستیم؛ داستان نویس و شاعر (کودکان وبزرگان)، انیماتور، سخن گو، نقاش و تجسمی کار و فیلم ساز ما کجاست؟

پس هنرمند ما کجاست؟

آیا "هل من ناصر" حسینی را کسی هست که لبیک گوید؟

انتهای پیام/

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان