۱۴/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۴ سه شنبه

صبح قزوین کشتی اصول گرایی چگونه به گِل نشست؟!
کد خبر: ۶۷۲۵ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

یادداشت روز؛

کشتی اصول گرایی چگونه به گِل نشست؟!

آنچه در وجه عموم مردم از کاندیداتوری این اشخاص که همگی محترم و صاحب اندیشه هستند، به نمایش درآمد این بود که قدرت شیرین و میز ریاست پاستور عسل است!

کشتی اصول گرایی چگونه به گِل نشست؟!
صبح قزوین: اصول و مبنای اصولگرایی در تعاریف سیاسی کشور برمی گردد به پایبندی به آرمان های نظام، انقلاب، کشور و قدم نهادن در مسیر پیشرفت کشور و مقاومت همه جانبه در مقابل زورگویی های استکبار جهانی و دشمنان قسم خورده ی این مرز و بوم.
حال آن چه توانسته است در این سال های بعد از انقلاب اصول گرایان و جریان اصول گرایی را در نقش اصلی و محوری حمایت و پشتیبان نظام جمهوری اسلامی حفظ کند و حضور آن ها را در این صحنه تاثیرگذار، پررنگ کند اعتقاد و عمل به سه شاخصه ی مهم در این راستا می باشد: 1- کارآمدی           2- ارزش گرائی          3- میدان ندادن به جریان ها و اشخاص زاویه گرفته از اهداف اصلی نظام حتی در بین اصولگرایان معتقد.
در این بین آن چه مهم می نمایاند، ذکر این نکته است که هر زمان این جریان از آرمان های معتقد به آن فاصله گرفت یا در رسیدن به قله ی پیشرفت اتحاد لازم را نداشت، به بن بستی رسید که ضربه ی نهائی اش به بدنه و پیکره ی ملت وارد شده است.
از منظر نگارنده آن چه باعث شد جریان اصولگرائی در دوره ی یازدهم ریاست جمهوری شکست سختی بخورد و به اصطلاح کشتی اصولگرائی به گِل نبود وحدت و انسجام نشست کند، ذکر چند محور می باشد.
اول این که، آن چه شخصیتی را مکلف به احساس تکلیف برای ورودش به میدان تغییر و اصلاح کاستی ها می کند، باید بر مبنای اخلاص و دگرخواهی نه خودخواهی و کسب قدرت پایه گذاری شده باشد؛ که در وهله ی اول تمام اصول گرایانی که اعلام کاندیداتوری کردند خود را ملقب به نشان مردمی دگرخواهی، معرفی کردند و به اصلاحی برای نجات ملت وارد گود رقابت شدند.
بعد از گذشتن از تور شورای نگهبان و معرفی شدن به عنوان نامزد قطعی ریاست جمهوری نگاه ها به این افراد شاخص تغییر کرد و انتخابات یازدهم ریاست جمهوری شاهد رقابت 4 نامزد اصولگرا شد که ملت تا آخرین لحظات شروع رسمی رأی گیری منتظر کناره گیری همه به نفع یکی بود، که  با ماندن همه در گود رقابت تا آخرین لحظات، شاهد شکستی مفتضحانه و غیرقابل باور در این جریان بودیم.
از منظر دوم عهدی بود که مردانه از سوی سه نامزد رسمی انتخابات، ماه ها قبل از ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری بسته و ناجوانمردانه به پشت گوش انداخته شد تا هم اشخاص مورد نظر و هم ائتلاف اصولگرایان با تیر بدنامی به گوشه ی تاریخ یازدهم سپرده شوند.
ائتلاف پیشرفت یا همان 1+2 که از ابتدای شکل گیری، نشان وحدت را بر سینه ی خود نصب کرده بودند هدف خود را این گونه به ملت القا نمودند که با برنامه ریزی های کلان برای دوره یازدهم ریاست جمهوری به رقابت می پردازند و در نهایت شخصی که در نظرسنجی ها بالاترین آرا را کسب نمود، در میدان می ماند و دو نفر دیگر به نفع او کنار خواهند کشید، اما گویی مثل خربزه آب است، شد و فقط حداد عادل با کناره کشیدن به نفع جریان اصولگرایی، توانست مرد اخلاق این دوره انتخابات ریاست جمهوری شود.
طی نظرسنجی های متعدد صورت گرفته آقای قالیباف با اختلاف فاحشی نسبت به آقای ولایتی آرای مردم را کسب کرده بود و جا داشت و اخلاق سیاسی ایجاب می کرد، دکتر ولایتی به نفع قالیباف کنار بکشد! اما شد آنچه نباید می شد! گوئی توصیه ی آقای هاشمی مبنی بر کنار نکشیدن دکتر ولایتی به وی بیشتر از عهدی که در رسانه ها با ملت ایران بسته بود، حائز اهمیت بود! دکتر ولایتی با وعده پوچ و غیرواقعی این که کنار کشیدن شما به ضرر نظام است، خود را صاحب برچسب بی اعتمادی و عهدشکنی نزد ملت کرد! شاید کنار کشیدن او به نفع قالیباف با 2 میلیون رأی، در نتیجه انتخابات تاثیر چشم گیری نداشت؛ اما ابهت جایگاه وی به عنوان مشاور رهبری در امور بین الملل و رئیس دبیرخانه بیداری اسلامی در چشم مردم و در صحنه ی سیاسی کشور بدین شکل امروز، شکسته نمی شد.
همچنین وی با به رخ کشیدن خدماتش در سال های وزارت خارجه هم نتوانست آن طور که شایسته و بایسته بود، در مقابل انتقادهای مخالفان در مناظره ها به دفاع از عملکرد جریان اصولگرایی بپردازد و با کشاندن مباحث تاریخی به هنگام ارائه برنامه هایش نشان داد کفه ی ریاست جمهوری برای او خیلی سنگین است و با کاندیداتوری خود به عنوان یک نماینده برای جریان اصولگرا و محافظه کاری در صحبت هایش که نخواست دل کسی را بشکند، این ذهنیت را ایجاد کرد که وی واقعا یک اصولگراست؟ ولایتی با کاندیداتوری در این دوره نشان داد در 3 شاخصی اصلی اصولگرایی که در ابتدای این مقاله ذکر شد، می لنگد و مورد انتظار جامعه اصولگرایی شناخته نشد و از طرفی نتوانست اخلاق مداری را با کنار رفتنش نشان دهد، حتی نتوانست از رقبای اصلاح طلب خود درس بیاموزد! از منظر سوم اصولگرایان در این دوره نشان دادند به یک خانه تکانی اساسی و خودسازی کامل در فکر، اندیشه، عملکرد و اخلاق خود نیاز دارند.
آنچه در وجه عموم مردم از کاندیداتوری این اشخاص که همگی محترم و صاحب اندیشه هستند، به نمایش درآمد این بود که قدرت شیرین و میز ریاست پاستور عسل است! آمده بودند آرامش را با تدبیر به کشور بازگردانند، اما تا آخرین لحظات هم نتوانستند پا بر نفس مقام های دنیوی بگذارند و با تجمع آراء شان، جبهه ی اصولگرائی را دردمند نکنند! با این که اصلاح طلبان، حجت الاسلام روحانی را منتسب به جبهه راست سنتی و همراستا با خود نمی دیدند، اما بالاخره برای رسیدن به اهداف مشترکشان به اجماع روی آورند و عارف کنار کشید و با حمایت های جناب هاشمی، آقای روحانی رئیس جمهور یازدهم شد! اما اصولگرایان در صحنه با بی بصیرتی تمام، پرونده انتخابات یازدهم را مختومه کردند! انتظار این را ایجاب می کرد جریان اصولگرایی در آخرین ساعات قبل از انتخابات با برآورد شرایط رقبایشان، پشتیبان هم می شدند و تکلیفی که به واسطه ی آن وارد صحنه شده بودند ادا می کردند، اما .
.
.
با تمام این تفاسیر بر جبهه اصولگرایی لازم است با درس گرفتن از این شکست ها خود را برای یک ماراتن پرقدرت برای 4 سال بعدی آماده کنند؛ که با لغزشی دیگر، معلوم نیست که با سقوط از دل ملت چه سرنوشت غمباری را برای خود، کشور و نظام اسلامی رقم بزنند.
انتهای پیام/2002/خ

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان