صبح قزوین: هر روز که می گذرد شاهد جنایتی سخیف از فرقه ی ضاله ی وهابیت در گوشه و کنار جهان هستیم.
جنایاتی که با هدف شیعه کشی و ریشه کنی اعتقادات شیعه و با پوشش شرک زدائی از دین(!!!) توسط خوارج آخرالزمانی که به تعبیر پیامبر(صلی الله علیه و آله) شاخ شیطان هستند، صورت می گیرد.
وهابیون عرب با خرج های میلیاردی و حمایت های بی دریغ دنیای غرب که این خوارج را از دامان مستر همفر انگلیسی متولد کردند، هر روز در فلسطین، عراق، افغانستان، پاکستان و این دو سال اخیر با جنایات فراوان در سوریه، زندگی را بر شیعیان حرام کرده اند و نگذاشتند آب خوشی از گلوی آن ها پائین برود.
این فرقه ضاله با جداشدن از دین مبین اسلام و نام نهادن شاخه ای به نام " وهابیت" توسط ملعونی به نام " عبدالوهاب نجدی"، در حدود 200 سال پیش راه خود را از مسلمانان جدا کرده و با برتر دانستن خود از شیعه، دست در دست دشمنان قسم خورده ی اسلام گذاشتند و طعمه و ابزاری در دستان آمریکا، اسرائیل و انگلیس شدند، برای ایجاد اختلافات مذهبی بین مسلمانان.
آن ها هدفی نداشتند جز، زدودن رنگ توحید از اعتقادات شیعه و در نهایت از بین بردن هر چه نماد دین و رنگ ائمه(علیه السلام) را دارد.
دشمنان اسلام قرن ها بود، نتوانسته بودند در بین مسلمانان ریشه بدوانند و از داخل، به آن ها خنجر کین و عداوت خود را بزنند. اما با پرورش ملحدانی چون عبدالوهاب نجدنی که حتی توبیخ ها و تذکرات پدر و برادرانش به او اثر نکرد و راه منحرف خود را رفت، توانستند با تولد مولودی نحس به اسم وهابیت مسلمان را با مسلمانی دیگر و با رنگ و بوی دین و دینداری با مجوز شرعی مفتی های عرب به قتل برسانند و به اهداف پلید شوم خود برسند.
اما این روزها که می گذرد، با آن چه از سوی وهابیون تروریست در سوریه به نمایش درآمده، دل تمام شیعیان را مانند زمانی که در 8 شوال صد سال پیش حرمین بقیع را تخریب کردند، به درد آورده است.
تخریب حرم عمار یاسر، آتش زدن حرم جناب جعفر طیار، سوزاندن قرآن ها و تخریب مساجد و در این شاهکار آخر، نبش قبر جناب حجر بن عدی از یاران باوفا و مخلص امام علی(علیه السلام) و پیامبر بزرگوارمان است.
چه خوب گفته اند: پسر چون ندارد نشان از پدر / تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر
به راستی که این افراد از همان قبیله معاویه و ابوسفیان و شمر هستنند که بوئی از مروت و جوانمردی حتی نسبت به هم کیش خود، نبرده اند!
آن چه در حال حاضر مهم می نمایاند؛ شناخت ریشه های فکری این فرقه ی ضاله است برای جلوگیری از نفوذ شبهات وارده از سوی آن ها به اعتقادات مبین شیعه می باشد. تا جوانان و نوجوانان ما را مورد گزند فکری خود شان قرار ندهند.
این فرقه منسوب به «محمد بن عبدالوهاب» از مردم «نجد» است. او در سال۱۱۱۱ ه . ق متولد شد و در سال۱۲۰۰ ه . ق از دنیا رفت. پدر محمد، عبدالوهاب از علمای عینیه از بلاد نجد و مردی صالح بود و برادرش شیخ سلیمان نیز عالم بود. محمد فقه حنبلی را نزد پدرش که از علمای حنابله بود، فرا گرفت. در آغاز تحصیل از طلاب مدینه منوره بود.
آثار «ابن تیمیه» و «ابن القیم» را که شاگرد ابن تیمیه بود، مطالعه کرد و سخت تحت تاثیر قرار گرفت.
این تیمیه سال ها پیش به خاطر کج سلیقگی و انحرافی که داشت، در صدد مخالفت با عقاید مسلمین بر آمده بود و با تمام مذاهب رایج به مخالفت برمی خاست. نظرات اعتقادی و فقهی اش برای او مشکل ساز شد، از آن جمله؛ قائل به جسمیت خداوند، حرمت زیارت قبور اولیاء، حرمت شفاعت و توسل و... بود.
ابن تیمیه از مهم ترین دشمنان اهل بیت پیامبر (ص) بود. او نسبت به علی (ع) بسیار با بغض و خباثت برخورد می نماید و احادیثی را که در فضایل و مناقب امیر مومنان آمده، به سلیقه شخصی رد می کرد. وقتی افکار و عقاید سخیف او به علمای عصرش رسید، همگی به مخالفت برخاسته و از نشر آن ممانعت کردند.
ابن تیمیه و تجسیم
یکی از مسائلی که ابن تیمیه به نشر آن همت گماشت، اعتقاد به جسمانیت خداوند متعال و نسبت دادن کارهایی مانند قرار گرفتن بر روی کرسی، خندیدن، راه رفتن و... برای حق تعالی بود.
ابن تیمیه می گوید: خداوند می خندد و روز قیامت در حال خنده بر بندگان خود تجلی می کند.
همچنین می گوید: خداوند همه شب هر نحوی که بخواهد به آسمان دنیا فرود می آید و می گوید آیا کسی هست که مرا بخواند تا اجابتش کنم و طالب مغفرتی هست که او را ببخشم؟
خدا این کار را تا طلوع فجر انجام می دهد. در ادامه می نویسد: هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار کند، بدعت گذار و گمراه است. ابن بطوطه جهانگرد نامی مراکشی می نویسد: من در مسجد دمشق حضور داشتم که ابن تیمیه بر بالای منبر گفت: خداوند به آسمان دنیا فرود می آید، همچنان که من از پله های منبر فرود می آیم، سپس یک پله پایین آمد.
آغاز گمراهی
محمد بن عبدالوهاب، بسیار مغرور، در عین حال خود رای بود و آیات قرآن را به رای خود تاویل و تفسیر می کرد. به روسای مذاهب چهار گانه تسنن، بی اعتنایی و اهانت می نمود و خود را بالاتر می دانست. پدر، برادر و استادش به فراست در باره او پیش بینی می کردند که موجب انحراف و گمراهی مردم خواهد شد.
او مسافرتی به عراق داشت و مدتی در بصره ماند. در همان جا با جاسوس انگلیس «مستر همفر» آشنا شد. او که گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب دید، دیگر دست از وی برنداشت و تفکرات و اعتقادات محمد را در جهت اهداف انگلیس برای ایجاد شکاف و تفرقه در کشورهای اسلامی به خدمت گرفت.
محمد با تشویق و حمایت مالی مسترهمفر، افکار خود را که بر گرفته از مکتب ابن تیمیه بود، عرضه کرد و مردم را به این دین جدید فرا خواند. اولین کسی که در رد او کتاب نوشت برادرش شیخ سلیمان صاحب کتاب « الصواعق الالهیه» است.
شیخ سلیمان می نویسد: توسل و استغاثه به اولیای الهی، شفاعت و... در زمان ائمه اسلام به وجود آمده بود، ولی از هیچ یک شنیده و روایت نشده است که مرتکبین این اعمال را کافر یا مرتد دانسته و دستور جهاد با آنان را داده باشند، یا اینکه بلاد مسلمانان را همان گونه که شما می گویید، بلاد شرک و دارالکفر نامیده باشند.
خبر دادن پیامبر (ص) از ظهور وهابیت
احمد حنبل در مسند خود از ابن عمر نقل می کند، پیامبر (ص) فرمودند: بارپروردگارا! شام را برای ما مبارک بفرما، بارپروردگارا! یمن را برای ما مبارک بفرما. اصحاب عرضه داشتند: درباره نجد هم؟ پیامبر مجددا همان دعا را تکرار فرمودند.
دوباره اصحاب عرضه داشتند پس نجد چه؟ (یعنی در باره نجد دعا نمی فرمایید؟) پیامبر (ص) فرمودند: هنا لک الزلازل والفتن آغاز زلزله و فتنه ها از آنجاست و یا فرمودند : بها یطلع قرن الشیطان امت شیطان از آنجا طلوع می کند.
همین روایت را ترمذی در مناقب نقل کرده و مسلم در صحیح خود نقل می کند: پیامبر (ص) رو به مشرق کرده فرمودند: رئیس کفار و امت شیطان از آنجا طلوع می کند. مراد از مشرق همان سرزمین وهابیت است، اهل آن سرزمین را نجدیون، سلطان آن ها را سلطان نجد، و سلطنت آن ها را سلطنت نجدیه می خوانند.
از جمله کسانی که این احادیث را در باره وهابیت دانسته، شیخ سلیمان بن عبدالوهاب برادر محمد بن عبدالوهاب است.
آن چه با این تفاسیر لازم می نمایاند، آگاه سازی کارشناسان دین نسبت به خرافاتی است که از سوی این گروه ضاله با حمایت های غربی ها در حال انجام می باشد.
باشد که به زودی شاهد نابودی این از خدا بی خبران ظالم باشیم.
انتهای پیام/2002/خ
دیدگاه ها