۰۹/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۲/۱۲/۲۹ سه شنبه

صبح قزوین روایتی دیگر از یک ترور
کد خبر: ۴۷۱۸ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

به روايت روزنامه‌ها؛

روایتی دیگر از یک ترور

گروه فرقان يكي از گروه‌هاي سياسي ـ مذهبي بود كه سال ۱۳۵۵ تاسيس شده بود. رهبر اين گروه فردي به نام اكبر گودرزي بود.

روایتی دیگر از یک ترور
 به روايت قاضي پرونده از قبل از انقلاب نسبت به مطهري كينه داشتند صبح قزوین: من در دادگاه فرقان، از یكی از اعضای گروهك فرقان سؤال كردم شما از كجا به اینجا رسیدید؟ او گفت: «ما اول تفسیر پرتوی از قرآن را خواندیم.
بعد دیدیم یك كسی روشنفكرتر از او تفسیر می‌گوید و رفتیم به مسجد جوستان كه محل سخنرانی‌‌های موسوی خویینی‌ها در خیابان نیاوران قدیم بود.
بعد دیدیم یكی انقلابی‌تر از همه اینها آمده و روشنفكرتر از همه اینهاست و او اكبر گودرزی است.
» مجاهدین خلق هم بیشتر بچه‌ها را از همین طریق گول می‌‌زدند.
هم در زندان و هم در بیرون از زندان.
آنها هم تفسیرهای تفنگی می‌كردند.
یادم هست یك روز منزل آقای امامی ‌كاشانی جزوه‌ای از مجاهدین را دیدم كه موضوع آن، تفسیر سوره حمد بود.
در یكی از صفحات آن، در مورد نماز گفته بودند حمد را در اریتره می‌خوانیم ‌‌ـ‌ آن روز‌ها آنجا یكی از مراكز انقلاب بود‌‌ ـ‌ سوره را در فيلیپین می‌خوانیم، سجده را در فلسطین به جا می‌آوریم، تشهد را در فلان كشور، سلام را در ایران و.
.
.
! در آن مقطع، نمازی كه از آن همه كشورها در می‌آمد، آن هم به این شكل، برای یك جوان خیلی جاذبه داشت.
گروه‌‌هاي منحرف و التقاطي همچون فرقان كه استاد مطهري را به مثابه سنگربان تيزبين مرزهاي عقيده اسلامي در برابر خويش مي‌‌ديدند، ابتدا به تخريب شخصيت ايشان پرداختند.
با پيروزي انقلاب و برپايي نظام جمهوري اسلامي كه مباني نظري آن در انديشه‌هاي استاد مطهري ريشه داشت، اين گروه كه سخت به انزوا افتاده بود، به حربه ترور متوسل شد.
در نوشته‌هاي مرحوم مطهري پاسخ‌‌هاي زيادي نسبت به شبهات اين گروه ديده مي‌‌شود و اينها از آن موقع، كينه مرحوم مطهري را در دل داشتند.
بعد از پيروزي انقلاب، شاخه نظامي تشكيل دادند و معتقد بودند جمهوري اسلامي را آمريكايي‌‌ها سركار آوردند و بر اين باور بودند كه سران انقلاب نيز عوامل آمريكا و امپرياليسم هستند، لذا فكر مي‌كردند بايد اينها را از بين ببرند.
بدين طريق بچه‌‌هاي مردم را گول مي‌‌زدند.
ابتدا سرلشگر قرني را ترور كردند و بعد نوبت شهيد مطهري شد.
آنها شهيد مطهري را آمريكايي مي‌‌دانستند.
وقتی فرقانی‌ها را گرفتند، من در جلسه روحانیت مبارز و خدمت آقای بهشتی بودم.
به ایشان گفتم: دوستان ما اینها را گرفته‌اند.
اینها را دست قاضی‌‌ای بدهید كه جدی و درست برخورد كند.
ایشان فرمود خودت! وقتی ایشان این حرف را زد، واقعا لكنت گرفتم و گفتم من؟ پدرم قاضی بوده؟ پدربزرگم حقوقدان بوده؟ ایشان برگشت و گفت؛ مگر پدر من رئیس دیوان عالی كشور بوده؟ كار، كار خودت است.
وقتی قاضی پرونده گروه فرقان از سوی آيت‌الله بهشتی شدم اين هدف را دنبال می‌‌كردم كه تنها فرقانی‌ها را از بين نبريم، بلكه مكتب و ايدئولوژی آنها را از بين ببريم.
در اين مسير، شهيد لاجوردی را به عنوان دادستان پرونده انتخاب كردم و او در پاسخ به اين خواسته من گفت «اگر وظيفه‌ است قبول می‌كنم».
لاجوردی به دليل سابقه‌ای كه در زندان در برخورد با فرقانی‌ها و مباحثه‌‌هایش با آنها به اين منظور و تعهد به كارش داشت، انتخاب شد و من در اين پرونده مهم از او خواستم برای صدور رأی دادگاه به بررسی بپردازد و نتايج تحقيقاتش را به من بدهد تا درست رأی داده شود، لذا بسياری از همين فرقانی‌ها تربيت‌شده شهيد لاجوردی بودند و برخی از آنها در جبهه جنگ عليه دشمنان اسلام حضور يافتند و شهيد شدند.
علي اكبر ناطق نوری - قاضي پرونده   به روايت قاضي پرونده اول سراغ قاتل مطهري را گرفتم! كسی مرا برای این پرونده انتخاب نكرد.
من داوطلب شدم.
وقتی ما باخبر شدیم كه گروه( فرقان) دستگیر شده اند، اولین چیزی كه برایم اهمیت داشت، این بود كه قاتل شهید مطهری را ببینم.
خیلی سریع به زندان اوین رفتم.
حمید نقاشيان یكی از كسانی بود كه برای دستگیری این افراد در تلاش بود.
دو گروه فعال بودند تا گروه فرقان را كشف كنند.
گروه اول حمید نقاشيان بودند كه من قبلا آنها را در مدرسه علوی دیده بودم.
چون آقای ناطق در مدرسه علوی، مسوول انتظامات بود و نیروهایی كه در كار انتظامات فعال بودند، همین گروه بودند.
گروه دوم بچه‌‌های سازمان مجاهدین انقلاب بودند.
دستگیرشدگان را به بند 209 بردند.
آنجا از آقای نقاشيان سراغ قاتل شهید مطهری را گرفتم.
گفت اعدامش كردیم.
من شوكه شدم.
برایم عجیب بود كه چقدر سریع او را اعدام كرده‌اند.
آقای منتظری یك حكم مشترك برای من و آقای ناطق صادر و هر دو را قاضی پرونده كرده بودند.
وقتی حكم را گرفتیم، تصورم این بود كه هم من و هم آقای ناطق، قاضی پرونده گروه فرقان هستیم.
وقتی آقای نقاشيان گفت كه قاتل را اعدام كردیم، من اعتراض كردم و گفتم كه این كار از هر جهت خیلی بد است.
ایشان گفت بقیه را هم می‌كشیم.
حكم اعدام قاتل شهید مطهری را احتمالا آقای محمدی گیلانی داد، چون افرادی كه آن زمان در اوین مشغول بودند، در راس ‌شان محمدی گیلانی بود.
آقای نقاشيان در زندان اوین مسوول بند 209 بود كه برای كار این گروه در نظر گرفته شده بود.
درواقع پیش از این‌كه اعضای گروه فرقان دستگیر شوند، جایی برای شنود لازم بود.
گفت‌‌وگو با آنها را شروع كردم.
اول گشتی زدم و چهره اینها را در سلول‌ها دیدم.
یك چهره عجیب میان آنها بود.
هنوز آن چهره در ذهنم هست و خیلی برای او ناراحتم؛ مرحوم عباس عسگری.
گفتم او را بیاورید تا صحبتی با او داشته باشم.
در همان بند 209 یك اتاق به ما دادند.
عباس عسگری را آوردند.
قیافه بسیار معصوم و ترحم‌‌برانگیزی داشت.
از دانشجویان پلی‌‌تكنیك بود.
گفتم می‌‌گویند شما حاضر نیستید با ما حرف بزنید.
گرچه اشتباه می‌كنید حالا من نشسته ام در كنار شما.
من یك سوال دارم.
این پدیده انقلاب اسلامی را چقدر می‌شناسید كه با آن مخالفت می‌كنید؟ او سكوت كرده بود.
بعد گفت: من نمی‌گویم كه ما صحبت نمی‌كنیم، بلكه شرایطی داریم.
پرسیدم شرایط شما چیست؟ گفت من در شورای مركزی بودم و بالاتر از من اكبر گودرزی است.
در واقع من زمینه‌‌های توبه گروه را فراهم كردم.
این فرآیند توبه، برگ زرینی است در دستگاه قضایی.
مجموعه توبه این گروه بسیار زیباست كه حدود دو ماهی طول كشید.
اصلا حضور من در دستگاه قضایی منحصر به همین پرونده است.
اگر من نمی‌‌رفتم طبق آنچه نقاشيان گفته بود، همه بلافاصله اعدام می‌‌شدند، اما حاصل گفت‌‌وگوی من و عباس عسگری باعث توبه خیلی‌ها شد و برخی از آنها نجات پیدا كردند.
می‌دانید چرا می‌گویم برگ زرین دستگاه قضایی است؟ به خاطر این‌كه تعداد اعدامی‌‌های گروه فرقان، كمتر از تعدادی است كه این گروه، شخصیت‌ها را ترور كرده بودند.

به روايت روزنامه‌ها

  مظنونين اوليه ترور

فضاي اوليه انقلاب بروشني بر پيگيري مساله ترورهاي گروه فرقان سايه انداخته بود.
علاوه بر اين فضاي انقلابي، بي‌تجربگي ابتداي شكل‌گيري نظام در مواجهه با عمليات‌ تروريستي بخصوص اولين گروه تروريستي ـ فرقان ـ هم عامل موثر بوده است.
به گزارش جام جم در اين فضا بود كه ابتدا كميته منطقه نه انقلاب اسلامي و بعد گروه ضربت امام خميني به رهبري حميد نقاشيان وارد عرصه شدند.
در كنار اين تيم‌ها، سپاه پاسداران، دولت موقت، گروه ضربت‌آيت‌الله طالقاني، شعبه 12 دادسراي تهران با سرپرستي بازپرس رضايي و شعبه يك آگاهي تهران به فرماندهي يكي از محافظان شهيد مطهري هم وارد پيگيري ماجرا شدند.
كمي بعد از پيگيري ماجرا، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم وارد اين پرونده شد البته ظاهرا گروه منصوب امام خميني مديريت اصلي پرونده را در اختيار داشته است.
دستگيرشدگان روزنامه اطلاعات روز 12 ارديبهشت كه خبر شهادت شهيد مطهري را اعلام كرد، خبر از دستگيري دو نفر در اين رابطه داد كه در خيابان هدايت توسط كلانتري ابوسعيد تهران دستگير شده بودند.
روز 15 ارديبهشت نيز دو دختر كه اعلاميه‌هاي فرقان را در تهران توزيع مي‌كردند دستگير شدند كه آنها هم به جمع دستگيرشدگان ترور پيوستند.
در تبريز هم خانمي به نام زينب‌ الله‌عظيمي‌نژاد به كميته تبريز مراجعه و همسر خود را يكي از اعضاي ساواك سابق و گروه فرقان فعلي معرفي مي‌كند و مي‌گويد او نه‌تنها سرلشكر قرني و شهيد مطهري را كشته، بلكه تعدادي از پاسداران را هم به قتل رسانده است! همسر او البته از اين اتهامات ـ بجز عضويت در ساواك ـ خود را مبرا مي‌كند.
به نظر مي‌رسد اين زن از اين حادثه براي حل اختلافات خانوادگي استفاده كرده است.
كمي بعد، در اواسط مرداد همان سال، مردي به نام اكبر بسوده كه راننده و ساكن كرمانشاه بود، با مراجعه به شهرباني رشت خود را به عنوان قاتل استاد مطهري معرفي كرد.
بعدها البته معلوم مي‌شود كه او فردي رواني بوده است.
اما غير از اين اشخاص، گروه‌‌هايي هم در معرض اتهام ترور شهيد مطهري قرار گرفتند.
گروه فرقان شخصا با تماس با دو روزنامه و انتشار اطلاعيه، اين ترورها را به عهده گرفت.
روزنامه اطلاعات در ارديبهشت 58 نوشت، يك مقام اتحاد شوروي از همكاري مشترك موساد، ساواك و باقيماندگان رژيم شاه براي اين ترور سخن گفت و هاشمي رفسنجاني در مراسم ختم مطهري آن را به توده‌اي‌ها وصل كرد.
حسين شريعتمداري در گفت‌وگويي با نشريه شاهد ياران از قول ‌احسان طبري نقل كرده است كه وي از دست داشتن موساد در ترور مطهري صحبت كرده است.
البته گفته مي‌شود سندي از سفارت سابق ايالات متحده آمريكا مبني بر همكاري فرقان با اين كشور به دست آمده است و حتي خودكشي علي مشكيني، از اعضاي رده بالاي فرقان، در زندان اوين را به فاش شدن اين ماجرا نسبت مي‌دهند.
اما در اين ميان حجت‌الاسلام گلسرخي در مراسم هفتم شهيد مطهري از اين اتهام‌زني‌ها انتقاد مي‌كند و خواستار بررسي و تحقيقات درخصوص هويت اصلي عاملان ترور شهيد مطهري مي‌شود.
چند ماه بعد همه متوجه مي‌شوند گروه فرقان موجوديت دارد و تقريبا به شكل مستقل اقدام به اين ترورها كرده است.
قاتل كه بود؟ قاتلان شهيد مطهري سه نفر به نام‌هاي محمدعلي بصيري، حميد نيكنام و وفا قاضي‌زاده بودند.
محمدعلي بصيري فردي بود كه با اسلحه رولور از فاصله دو تا سه متري به استاد مطهري شليك كرد.
او در يكي از دانشگاه‌هاي فيليپين درس مي‌خواند و ظاهرا اطلاعات ديني و عقيدتي كمي داشت.
بصيري در چاپخانه (يا به قولي شركت زيراكس)‌ كار مي‌كرد.
اطلاعيه‌اي كه پس از ترور استاد مطهري پخش شده بود روي يك كاغذ A4 رنگي بود كه وقتي سر نخ آن كاغذ گرفته شد به چاپخانه محل كار بصيري رسيد.
هنگام مراجعه به منزل بصيري او فرار كرد، ولي از چينه ديوار افتاد و بيهوش شد و پس از به ‌هوش آمدن گفت من قبل از انقلاب فرقاني بوده‌ام و بعد از انقلاب از آنها جدا شده‌ام، اما تا آن لحظه هنوز كسي از قتل شهيد مطهري به دست بصيري مطمئن نبود.
تنها شاهد اين بود كه بعد از دستگيري بصيري، محمد هنردوست يكي از اعضاي تيم پيگيري پرونده، شهيد مطهري را خواب مي‌بيند كه يك شنل قرمز خوني را از دوشش برمي‌دارد و يك شنل سبز را جاي آن مي‌گذارد و مي‌گويد كه من از امشب راحت مي‌خوابم تا اين كه گودرزي دستگير مي‌شود و در راه زندان اوين به قتل شهيد مطهري توسط محمدعلي بصيري اعتراف مي‌كند.
درباره حالت روحي بصيري پس از دستگيري گفته مي‌شود او بعد از اين كه با شخصيت شهيد مطهري آشنا شد و يكي از كتاب‌هاي او ـ خدمات متقابل ايران و اسلام ـ را در زندان خواند نسبت به او تغيير عقيده داد.
بشدت در زندان گريه مي‌كرد، آرزوي مرگ خود را داشت و نقل است كه از شدت ناراحتي و عصبانيت تمام موهاي صورت خود را كنده بود.
بصيري سرانجام در تاريخ پنج بهمن 1358 اعدام شد و داماد استاد مطهري (حاجي‌زاده)‌ شخصا وي را قصاص كرد.
متهم بعدي فردي به نام حميد نيكنام بود كه او را مغز متفكر اكبر گودرزي مي‌دانستند.
نيكنام ظاهرا بيشتر در امور تشكيلاتي و نظامي فرقان بود.
ماجراي دستگيري او نيز جالب است.
او پس از ترور به خانه يكي از اقوام خود در قزوين رفته و آنجا يكي از بستگان او در بحث‌ها متوجه شده بود كه او مواضع ضد روحانيت و فرقاني دارد.
به كميته گفته بود و به اين ترتيب نيكنام در خيابان بازداشت شد بدون اين كه كسي بداند او قاتل مطهري است.
حميد نيكنام نيز در روز 5 بهمن 1358 اعدام شد.
نفر سوم اين ترور هم كه راننده خودروي حامل تروريست‌ها بود فردي به نام وفا قاضي‌زاده است كه در جريان يك جنگ و گريز خياباني در چارچوب حمله به اماكن گروه فرقان در تاريخ 3 بهمن ماه 1358 كشته مي‌شود.
جسد او در قطعه 23 بهشت زهرا مدفون است.
فرقان چه بود؟ گروه فرقان يكي از گروه‌هاي سياسي ـ مذهبي بود كه سال 1355 تاسيس شده بود.
رهبر اين گروه فردي به نام اكبر گودرزي بود.
گروه فرقان در حاشيه جلسات قرآني در چند مسجد شهر تهران برگزار مي‌شد، شكل گرفت.
در اين جلسات سعي مي‌شد از آيات قرآن تفاسير انقلابي و مبارزاتي بيان شود.
اكثر اين تفاسير توسط رهبر گروه انجام مي‌شد.
فرقان تا جايي انقلابي فكر مي‌كرد كه گرگ داستان سوره يوسف را به ضد انقلاب تعبير مي‌كرد.
اكبر گودرزي در مدت 27 سال زندگي خود توانسته بود 20 تفسير قرآن و دو جلد تفسير صحيفه سجاديه بنويسد و يك جلد كتاب در مورد توحيد هم نوشته بود.
در كنار تفاسير افراطي از آيات قرآن، ركن ديگر اين گروه مبارزه با روحانيت بود.
درباره دليل اين موضوع سخنان زيادي گفته شده است.
از تاثير برخي سخنان دكتر شريعتي بر اين افراد گرفته تا بغض شخصي رهبر فرقان از روحانيت به دليل اخراج‌هاي مكرر از حوزه علميه.
تصور فرقانيان بر اين بود كه روحانيت با مصادره انقلاب مانع رسيدن به آرمان‌هاي آن شده است ضمن اين كه اعتقاد داشتند فرد يا افرادي (بخصوص شهيد مطهري)‌ سعي در تخطئه دكتر علي شريعتي دارند.
از اين‌رو بود كه گفته مي‌شود جرقه ترور شهيد مطهري بعد از نوشتن اعلاميه مشترك اين شهيد با مرحوم مهندس بازرگان در نقد برخي افكار دكتر شريعتي زده شد.
به طور كلي فرقان و فرقانيان در روزگار ما را با خوارج زمان حضرت اميرالمومنين(علیه السلام) مقايسه مي‌كنند.
گروه فرقان تقريبا در دي ماه 1358 با فروپاشيدن همزمان 15 خانه تيمي آن، از جمله خانه رهبر گروه از هم پاشيد، اما بعد از آن هم بيانيه‌هايي از اين گروه منتشر شد.
چند نفر معدود از اين گروه، هنوز گاهي در خارج از كشور بيانيه‌هايي صادر مي‌كنند.
منبع: روزنامه جام جم انتهای پیام/2002

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان