۱۰/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۱ جمعه

صبح قزوین غنی سازی فرهنگ هسته ای
کد خبر: ۴۵۵۷۶ تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۵/۱۵ ساعت: ۲۱:۴۵ ↗ لینک کوتاه

سهم فرهنگ و رسانه از پاسداری هسته ای

غنی سازی فرهنگ هسته ای

چیزی که امروز گمشده صنعت هسته ای ماست، خود از جنس فنی و سیاسی نیست. محصولات فرهنگی، امروز هم برای رونق مادی و معنوی خود و هم برای روشنگری و آگاه سازی عمومی نیازمند توجه به انرژی هسته ای هستند.

غنی سازی فرهنگ هسته ای
صبح قزوین ، از زمانی که رفتن تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی مسجل می شود تا پایان حضور تیم، مجموعه ای از نهادها و سازمان ها، حتی کارخانجات و هنرمندان و ... نقش پیوست فرهنگی صعود به جام جهانی را برای مجموعه ورزشی کشور ایفا می کنند.
رسانه ملی ما از یک سو با برنامه های اختصاصی که برای جام جهانی می گذارد و از سوی دیگر با بخش ها و برنامه های دیگری که اصلا ربطی به جام جهانی ندارند می کوشد تا دین خود را در این حماسه ملی ادا کند.
در این ادای دین البته کارخانه های پفک و چیپس نیز از قافله عقب نمی مانند و در قالب آگهی های بازرگانی خود حامی تیم ملی فوتبال می شوند ناگفته پیداست که همه گروه ها و افرادی که نسبتی با این حماسه برقرار می کنند البته منافع مالی و اجتماعی سرشاری کسب می کنند و این منفعت جو عمومی جامعه و بازار را با خود همراه می کند.
وقتی بخواهیم از یکی از عالیترین مظاهر صنعت و توسعه ملی خود در جهان دفاع کنیم باید بسته و پیوست رسانه ای و فرهنگی لازم برای این امر را نیز تمهید و تهیه کنیم، اصلا صنایع سینمایی و نمایشی در برخی از کشورهای غربی به این دلیل حمایت می شوند تا از مرز منافع ملی شان در قالب فرهنگ و هنر رسانه دفاع کنند.
اگر بخواهیم در دنیا به دنبال کشوری بگردیم که عملکردش برای امنیت ملی قابل الگوبرداری باشد قطعا آمریکا اولین است. آمریکا که خود بانی فجیع ترین فاجعه هسته ای جهان است حالا بیش از 100 نیروگاه هسته ای دارد. تجربه این کشور در اقنای عمومی مردم آمریکا درست پس از نسل کشی جنگ جهانی دوم شگفت آور و بشدت قابل توجه و الگوبرداری است.
اگر نگوییم تمامی آثار اما باید اعتراف کرد که قالب تلاش های نظام در اقنا عمومی از صنعت هسته ای متاسفانه سیاسی و فنی بوده است. گویی برای اقنای عمومی اساسا مخاطب عام را در نظر نگرفته اند. حقیقت آن است که اقنا مردمی و عمومی برای دفاع از فناوری هسته ای نه تنها با بحث های سیاسی و فنی اتفاق نمی افتد بلکه به فرسایشی شدن بیشتر ماجرا و کرختی اجتماعی دامن می زند.
جالب تر این است که توجیهات فنی و سیاسی نیز زمانی که جناح های سیاسی پیرو منافعشان از گفتن حقایق خودداری کنند شکست می خورد.
مردم نهایتا در هر کشوری مدافع منافع اند و همیشه از مضرات دوری جسته اند اما به شرطی که منافع را ببینند و لمس کنند و تهدیدات را تهدید ببینند. آن چه در اقنا عمومی فناوری هسته ای موثر است مباحث و حوزه های نفع اجتماعی است که مثلا در جریان انرژی هسته ای چند نفر از بیماران در چه سطحی و چه حوزه هایی از بیماری مشکلاتشان مرتفع می شود. این هنوز برای کسی ملموس نیست.
آمارهایی که منتشر و دائما تکرار می شود حدود 1 میلیون نفر بیمار در ایران را نشان می دهد که به طور مستقیم با این نیاز دست و پنجه نرم می کنند اما این رقم بالا از بیماران تاکنون در فضای رسانه ای ما اساسا دیده نشده اند. از خردسال تا کهنسال و این یعنی رسانه ها و فرهنگ به درستی کار از پیش نبرده اند.
علاوه بر منابع پزشکی انرژی هسته ای منافع آبی و کشاورزی نیز مجهور و مغفور است. بحث کمبود آب در ایرانی که شمال و جنوبش منبع عظیم دریا را دارد این روزها عیان و آشکار است. اما مظلوم تر از مردم نیازمند به آب شیرین، مظلومیت ظرفیت آب شیرین کن در صنعت هسته ای است که به کل نه دیده شده و نه انگار قرار است به آن توجهی شود.
بحث منافع حاصل از این صنعت در کشاورزی و تجربه کشورهای دنیا در جلوگیری از آفات زراعی، پرتوافکنی در افزایش محصول و بهره وری بالای کشاورزی و ... باز هم در میان مردم ما هرگز ضریب رسانه ای در خوری نگرفته و کمتر کسی از این ظرفیت آگاه است.
فعالیت فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه به صنعت تبدیل نشده است؛ چیزی که اتفاقا در کشورهای غربی و در راس آن ها، آمریکا دهه هاست که وجود دارد. یکی از دلایل این فقدان شاید غفلت و جدی نگرفتن بازار وسیع برای فرهنگ و محصولات فرهنگی باشد ولی دلیل عمده این است که مادامی که پیوست فرهنگی برای مسائل حساس و استراتژیک جامعه طراحی نشود چنین صنعتی راه نخواهد افتاد.
مسئولان و سیاست گذاران کشور هر وقت خواسته اند صنایع فرهنگی را قوتی ببخشند به سمت تقویت و راه اندازی موسساتی دولتی ذیل وزارتخانه ها و ... رفته اند تا مثل عروسک فاخر و گران ایرانی تولید کنند!
حال اینکه در کشورهای موفق تقاضای این نوع نیاز، اساسا تحریک شده است. آمریکا راهی برای برون رفت از دیدگاه منفی مردمش نسبت به کاربرد انرژی هسته ای پس از جنگ جهانی نداشت مگر با صنایع فرهنگی. بر همین اساس تا توانست تقاضای این نوع محصولات را تقویت کرد و شرکت ها و کمپانی های فرهنگی، با انگیزه های مادی همانی کردند که دولتمردان می خواستند.
همه این مقدمه برای این بود که صنایع فرهنگی برای نجات خود از رکود، محتاج به نیازهای درجه یک کشور هستند و از سوی دیگر نیازهای اساسی کشور مانند انرژی هسته ای و اقتصاد مقاومتی نیازمند پیوست های فرهنگی و اجتماعی. اینک این نیاز دوطرفه فرصتی است برای شکوفایی و تثبیت هر دو صنعت.
نمونه موفقی که می توان به یاد آورد قوانین ترافیکی و ایمنی رانندگی است که در مباحث و مسائل دیگر نیز می توان آن را باز تولید کرد. منفعت اجتماعی و ملی که پیرو رعایت قوانین رانندگی شاید خیلی کمتر از منافع هسته ای باشد ولی از آنجا که این نیاز به درستی با پیوست های رسانه ای و فرهنگی اش درآمیخت و پیوند خورد، اقناع مردمی نیز در بالاترین حد خود قرار گرفت. حالا برنامه های اقناعی می خواهند انیمیشن های معروف "داداش سیا" باشد یا دوربین های مخفی یا برنامه های ترکیبی رسانه ملی یا بروشورها و پوسنرهای آموزشی در مدارس یا همیار پلیس و ...
چیزی که امروز گمشده صنعت هسته ای ماست، خود از جنس فنی و سیاسی نیست. محصولات فرهنگی، امروز هم برای رونق مادی و معنوی خود و هم برای روشنگری و آگاه سازی عمومی نیازمند توجه به انرژی هسته ای هستند.
نمی توان به غنی سازی هسته ای بدون غنی سازی فرهنگ و هنر هسته ای فکر کرد. نیاز امروز به محصولات فرهنگی برای صنعت هسته ای را چه کسانی باید برآورده سازند؟ اگر فرصت صنعت هسته ای برای ملت ایران محدود شود در آینده کسی رسانه و دستگاه های فرهنگی را بازخواست خواهد کرد؟
نویسنده:مسعود ملکی

انتهای پیام/7008

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان