سکانس ورودیه فیلم، با نماهای وجدآوری از پاییز و ترکیب آن با زنی که بر انبوهی از کامواهای رنگی، در جاده ای کوهستانی (هراز) راهی است، بیننده را منتظر دیدن قاب بندی هایی چنین رویایی می گذارد اما...
شماره پنج: فیلم «بنفشه آفریقایی»
نویسنده: میثم رشیدی مهرآبادی
اینکه «شکوه» با این حجم از عشق و حس مادرانگی برای همسرانش، چرا طلاقش را از«فریدون» گرفته و یک سال بعد با «رضا» ازدواج کرده؛ باگ اصلی «بنفشه آفریقایی» است.
اگر چه به رغم اشاره در ابتدای فیلم و در سخنان مونا زندی حقیقی (کارگردان)، این فیلم بر اساس داستانی واقعی است اما منطق روایی اش به شدت مشکل دارد. شخصیت رضا در رفت و برگشتی بی اساس، تکلیف خود را با بیننده مشخص نمی کند و از گذشته فریدون هم جز زنده شدن یک بازی عاشقانه در بالکن خانه و زیر باران، چیزی دستگیر مخاطب نمی شود.
شکوه (با بازی فاطمه معتمدآریا) اما به خوبی از عهده نقشش برآمده؛ زنی که بااجازه همسر فعلی اش (رضا)، همسر قبلی (فریدون) را از آسایشگاه سالمندان به خانه خودش می آورد تا از او مراقبت کند. او توانسته در عین رسیدگی به اوضاع خانه ای که مردش گویا چندان اهل کار و زندگی نیست، خلأهای عاطفی همسر اول را با همه کهولت و بدقلقی هایش، پر کند.
سکانس ورودیه فیلم، با نماهای وجدآوری از پاییز و ترکیب آن با زنی که بر انبوهی از کامواهای رنگی، در جاده ای کوهستانی (هراز) راهی است، بیننده را منتظر دیدن قاب بندی هایی چنین رویایی می گذارد اما این زیبایی های بصری به همین سکانس محدود می شود و حتی از زیبایی های شهر آمل که لوکیشن فیلم بوده هم دیگر اثری دیده نمی شود.
تنها عاملی که «بنفشه آفریقایی» را قابل پذیرش می کند، واقعی بودن داستان است و الا زندی حقیقی با همه تلاش هایش، نتوانسته این واقعیت را به خوبی در مدیوم سینما بازتعریف کند.
انتهای پیام/1404
منبع: مشرق
دیدگاه ها