صبح قزوین ؛______حیدر ولیزاده.
و إنَّ لَکم فی القُرونِ السّالِفَةِ لَعِبرَةً، أینَ العَمالِقَةُ و أبناءُ العَمالِقَةِ؟! أینَ الفَراعِنَةُ وَ أبناءُ الفَراعِنَةِ؟! أینَ أصحابُ مَدائنِ الرَّسِّ الّذین قَتَلوا النَّبِیینَ، و أطفَؤوا سُنَنَ (سِیرَ) المُرسَلِینَ، و أحیوا سُنَنَ الجَبّارینَ.
راستی که در اقوام و ملل پیشین برای شما درس عبرتی است. کجایند عمالقه و زادگان عمالقه؟ کجایند فرعونان و فرعون زادگان؟ کجایند مردمان شهرهای رَسّ؛ همانان که پیامبران را کشتند و سنّتهای فرستادگان الهی را از بین بردند و شیوه های ستمگران را زنده ساختند؟ (نهج البلاغة: الخطبة ۱۸۲)
اصولا فرعونها و دیکتاتورها یا بیدار نمیشوند و یا زمانی بیدار میشوند که دیگر کار از کار گذشته است، فرعونها و دیکتاتورها معمولا تا آخرین لحظه ای که بر مسند قدرت تکیه زدند در توهمی ناتمام به سر میبرند به طوریکه خود را نه عامل بدبختی، رنج و فلاکت یک ملت میدانند بلکه خود را "طلایهدار" و "ناجی" میدانند و شاید این هم حاصل عوامل بسیاری باشد که نیازمند بررسی عمیقتر و دقیقتر است.
یکی از نقاط عطف تاریخ ایران 26 دی ماه 1357 است، در این روز پهلوی دوم از ایران خارج میشود، البته این برای اولین بار نبود که محمدرضا شاه از ایران خارج میشد بلکه در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز از ایران به امید بهتر شدن اوضاع و به ثمر نشستن کودتا از ایران خارج شده بود اما آخرین خروج، آخرین شاه از ایران بود، فراری که دیگر بازگشتی برای خاندان پهلوی نداشت.
محمدرضا پهلوی به اعتراف خود، صدای انقلاب ایران را شنید وی دو ماه پیش از خروج خود از ایران در پیامی تلویزیونی میگوید «ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد میشد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد.»
هر چند این پیام سندی بزرگ برای تاریخ محسوب میشود و اعتراف شاه ایران را پس از سالها توهم نشان میدهد ولی برای ملتی که سالها استبداد را چشیده بود هیچ ارزشی نداشت، چراکه دیگر کارد به استخوان رسیده بود و پهلوی دوم باید میرفت، باید فضای استبداد برچیده میشد و ملت درفضایی از استقلال، آزادی و عدالت و برابری قرار میگرفت.
همانطور که خود شاه هم بعد از سی و هفت سال سلطنت به این نتیجه رسیده بود، حکومت پهلوی هیچ ثمری جز "ظلم وفساد" برای مردم ایران نداشت، از نظر استقلال ایران یکی از وابستهترین کشورهای جهان بود به طوریکه حتی محمدرضا شاه علت سقوط حکومت خود را تنها گذاشته شدن توسط دولتهای غربی میداند، ایران در این سالها ژاندرم منطقه بود و در واقع جانشین و وابسته دول غربی خصوصا آمریکا محسوب میشد.
شاه در برابر خشم ملتی انقلابی!
از نظر آزادیهای سیاسی ایران در بدترین شرایط ممکن بود، زندانها مملو از زندانیهای سیاسی بود، کوچکترین اعتراضی با بازوی مخوف رژیم یعنی ساواک سرکوب میشد. از نظر عدالت و برابری نیز رژیم شاه هیچ حرفی برای گفتن نداشت فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر میشد و ثروت و قدرت تنها در دست عده ای از طبقات خاص منحصر بود، در این سالها اسلام در یک کشور با اکثریت مسلمانان به حاشیه رانده شده بود و آن چیزی که دیده میشد تنها پوسته نازکی از اسلام بود که به ظواهر دینی و شرعی محدود میشود و جامعه غرق در انواع مفاسد اخلاقی شده بود.
همه این عوامل در کنار عوامل بسیاری دیگر شاه را به این نتیجه رسانده بود که فرار را باید بر قرار ترجیح دهد، چراکه روزبه روز شعله خشم مردم شعله ورتر میشود و یقینا اگر شاه میماند در این شعله خشم اثری از وی باقی نمیماند.
شرایط به گونهای بود که همه مردم از هر قشر و از مرام و عقیده ای در برابر حکومت پهلوی قرار داشتند، یک طیف دنبال برابری بود، یک طیف به دنبال آزادی بود، طیفی دیگر به دنبال احیای ارزشهای اسلامی بودند و نکته مشترک همه آنها خلع شاه و برپایی حکومتی متفاوتتر بود.
اما در این میان مردم بیشترین همدلی را با روحانیون و جریان مذهبی احساس کردند چراکه این طیف هم استقلال را در نظر داشت، هم آزادی و عدالت را و هم احیای ارزشهای اسلامی و انسانی را وقتی مردم در کنار این جریان قرار گرفتند و با رهبری استراتژیک و کاریزماتیک امام خمینی(ره) هدایت شدند با قدرتی مضاعف و بدون خشونت انقلاب اسلامی را پیش بردند و کشوری را که تا یکسال پیش توسط رئیس جمهور وقت آمریکا به جزیره ثبات تشبیه شده بود با انقلابی کبیر مواجه کردند که کمتر تحلیلگری میتوانست وقوع آن را پیشگویی کند بطوریکه غیرممکن به ممکن تبدیل شد.
40سالگی انقلاب و آنچه باید بدانیم
امروز چهل سال از فرار آخرین شاه ایران میگذرد و انقلاب کبیر ایران چهل ساله میشود، در این مقطع از انقلاب که ایستاده ایم تذکر وقایع مهم تاریخی بسیار اهمیت دارد، فرار شاه یک خروج ساده از ایران نبود بلکه حاصل یک سلسله حوادثی است که در سالهای پیش از آن رخ داده بود و خود شاه را به این نتیجه رساند که دیگر جایی در ایران ندارد، اما هم اکنون با القاء رسانههای اپوزیسیون و دشمن و همراهی عدهای ناآشنا به تاریخ بازگشت به عصر پهلوی تبلیغ میشود، عصری که شاه آن در پیام خود به نارضایتی عمیق مردم اشاره میکند!
عصری که عدالت قربانی بیعدالتیها شد، عصری که استقلال را باید در خیال خود جست و جو میکردیم، عصری که با نام ساواک ترس وجود همه را فرامیگرفت و پاسخ انتقاد داغ و درفش بود!
به طور یقین کسانی که بازگشت به سلطنت و عصر پهلوی را تبلیغ میکنند هدفی چیز کسب قدرت و سیطره بر مردم ایران را ندارند، کسانی که عصر پهلوی را الگو قرار میدهند به همان شیوه هم ایران را اداره خواهند کرد، باید از تاریخ عبرت گرفت والا محکوم به تجربه وقایع مشابه خواهیم بود.
امروز در مقطعی که انقلاب مردم ایران چهل ساله میشود و در واقع به بلوغ فکری خود رسیده است علاوه بر عبرت از تاریخ، نیازمند همان مردم با همان عقلانیت، شور و هیجان سال 57 هستیم، مردم اگر با همان حال و احوال در کنار انقلاب قرار بگیرند و با رهبری از جنس خودشان همدل و یکراه شوند.
به طور قطع انقلاب ایران بر بسیاری از مشکلات و مسائل داخلی و خارجی فائق خواهد آمد، هر چند مردم همچنان در کنار انقلاب خود هستند اما نیاز به احساس مسئولیت بیشتر است تا نظام و انقلاب اسلامی به سرعت و قدرت بیشتری بتواند مسیر خود را ادامه دهد و در این راه توطئههای دشمنان داخلی و خارجی را خنثی کند.
انتهای پیام/3003
دیدگاه ها