۰۹/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۲/۱۲/۲۹ سه شنبه

صبح قزوین "تنگه ابوقریب" قهرمانی که سینمای ایران را زنده کرد
کد خبر: ۳۲۱۸۸۹ نویسنده: ندا حبیبی تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۵/۲۷ ساعت: ۹:۸ ↗ لینک کوتاه

مروری بر حوادث دفاع مقدس؛

"تنگه ابوقریب" قهرمانی که سینمای ایران را زنده کرد

به طور کلی بهرام توکلی به عنوان کارگردانی که کمتر در حوزه دفاع مقدس آثار ارائه داده است با این روند رو به رشد خود می‌تواند جایگاه بهتری را کسب کند و آثار بهتری ارائه دهد.

"تنگه ابوقریب" قهرمانی که سینمای ایران را زنده کرد
صبح قزوین ؛____ندا حبیبی

داستان با ریتمی آرام آغاز می‌شود و قهرمانان خود را که در بستنی فروشی معروف شهری پر از حادثه نشسته اند و از خاطرات شیرین و آرزوهایشان می‌گویند به بیننده معرفی می‌کنند.

فضایی با رنگ و نوری شادتر از سکانس‌های بعدی را در ابتدای فیلم مشاهده می‌کنیم، آب هویج و گل سری که حتی در رنگ و نور خاکستری فیلم، زندگی و امید را به مخاطب منتقل می‌کند.

بازیگران اصلی داستان درست در جایی خاطره گویی می‌کنند که برای تمام رزمندگانی که در خوزستان جنگیده اند خاطره ساز بوده است.

در پرده اول داستان نگاه مخاطب به شناسایی بازیگران اصلی است، می‌خواهد بداند جواد عزتی، بازیگری که با طنازی اش به پولسازترین بازیگر سینما تبدیل شد، قرار است در یک داستان رئال چه هنری از خود به خرج دهد.

نویسنده معرفی شخصیت‌ها را به پرده‌های بعدی نمی‌کشاند و در بیست دقیقه ابتدایی داستان شخصیت‌ها را به صورت پراکنده به مخاطب معرفی می‌کند.

مخاطب انتظار دارد این شخصیت‌ها اوج و فرود خود را داشته باشند و در روند داستان موثر باشند؛ اما ناباورانه میان زمین و هوا رها می‌شود و نویسنده ترجیح می‌دهد به حادثه بیرونی ماجرا بپردازد.

حادثه ای که در پرده دوم داستان اتفاق می‌افتد و آغازگر کشن‌ها و واکنش‌های فیلم است. واکنش‌هایی که از بروز حوادث انجام می‌شود و شخصیت‌ها کمتر دخالتی در انجام آن دارند.

شخصیت‌هایی که نمی‌دانیم کدامشان نقش قهرمان را ایفا می‌کند و هر کدام با ویژگی‌های منحصر به فرد گره گشای برخی از حوادث اصلی و فرعی داستان است.

تکراری بودن این حوادث برای مخاطبینی که به سینمای دفاع مقدس علاقه دارند، واضح است و فیلمنامه نویس با پرداختن به شخصیت نوجوانی به نام "علی" سعی می‌کند بر این تکرار غلبه کند اما شخصیت‌های ممتاز فیلم بدون هیچ خلأ رفتاری، باور پذیری را برای مخاطب به حداقل می‌رساند.

از بین تمام شخصیت‌های مثبت فیلم، تنها شخصیت حسن (امیر جدیدی) می ‌تواند رئال رفتار کند و در حوادث میان میدان رفتاری طبیعی تر نشان دهد و به همین دلیل با مخاطب ارتباط بهتری برقرار می‌کند.

شوخی‌های غافلگیرانه این شخصیت فضای سنگین فیلم را تلطیف می‌کند و روحیه مخاطب را برای حوادثی ناگوارتر آماده می‌کند.

این شخصیت به دلیل شجاعت و روحیه ممتازش در اواسط فیلم مورد تشویق مخاطب قرار می‌گیرد و به دلیل رئال بودنش توقع نزول رفتاری اش را در بیننده ایجاد می‌کند.

نزول رفتاری زمانی ایجاد می‌شود که مخاطب انتظارش را دارد و در اواخر فیلم نویسنده در بی رحم ترین حالت ممکن به این نیاز پاسخ می‌دهد و حسن داستان را دچار جنونی ناگهانی می‌کند.

جنونی که نتیجه مقاومت طولانی در مقابل هجمه‌های دشمن است و مخاطب به دلیل رنجی که از صحنه‌های ناگوار فیلم کشیده است چنین جنونی را به خوبی درک می‌کند.

در مقابل چنین شخصیت احساسی شاید حضور مقتدارنه و بدون نقص جواد عزتی اندکی روحیه قهرمانی را به مخاطب انتقال دهد که البته گاهی این اقتداربه ضرر شخصیت تمام می‌شود و او را از دنیای رئال دور می‌کند.

البته شوک‌هایی ناگهانی که در میدان جنگ به او وارد می‌شود و گیجی که به دلیل برخورد خمپاره و دود و خاک در او ایجاد می‌شود در کنار اقتدار بی نظیرش نوعی تضاد در شخصیت او ایجاد می‌کند که موجب باور پذیری اش می‌شود.

البته با نگاهی به کارنامه هنری جواد عزتی و با توجه به سابقه اش در فیلم‌های جدی مانند "ماجرای نیمروز" توقع مخاطب بالا می‌رود و دوست دارد او را نسبت به آثار قبلی‌اش یک پله بالاتر ببیند.

اما این اتفاق نمی‌افتد و گاهی چهره طناز این بازیگر در سکانس‌های هیجانی خود را نشان می‌دهد و مخاطب را به گذشته هنری این بازیگر پرتاب می‌کند.

اما نویسنده حتی با چنین ضعفی به گونه ای او را ممتاز نشان می‌دهد که مخاطب دوست دارد این قهرمان زنده بماند و جمع را از هبوط نجات دهد. به همین دلیل شهادت او درست در زمانی که خبر عقب نشینی عراقی‌ها شنیده می‌شود، برای مخاطب رنج آور تر از تمام صحنه‌هاست و به عنوان ضربه پایانی به درستی انتخاب شده است.

این شخصیت همان قدر که با مرگ قهرمانانه اش مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد، برای نوجوان داستان نیز راهگشاست و علی را که نماینده‌ای از تمام نوجوانانی است که به دنبال حقیقت آمده اند، به خوبی به مقصد می‌رساند.

علی به درستی درجای خود قرار گرفته است و به عنوان نسلی که باید برای ادامه راه زنده بماند، به خوبی تربیت می‌شود.

او قرار است واقعیت‌ها را ببیند و از هیجان کاذب جنگ به یک منطق ایده آل برسد و در این میان به عنوان کوچکترین عضو نیازمند حمایت است.

او برای قهرمانان داستان یک امانت است، امانتی که هم رزمشان به آنها سپرده است و برای نگه داریش از جان می‌گذرند.

آنها آنچنان از علی نوجوان حفاظت می‌کنند، گویا تنها دلیلشان از جنگیدن حفاظت از اوست و این خود نوعی نماد سازی بی نظیر از انقلابی است که در آغاز نوجوانی اش به سر می‌برد و نیاز به محافظت دارد و در تلاطم‌های میدان جنگ که نماد کلی از جامعه امروز و دیروز ایران است، دست به دست می‌‌شود.

گاهی می‌بینیم این نوجوان میان گرد و خاک ناشی از برخورد خمپاره‌ها محو می‌شود و برای لحظه ای این شوک را به بیننده می‌دهد که نکند نقطه عطف قهرمانان داستان از دست رفته باشد!
بعد از این شوک‌های لحظه‌ای که بارها در سکانس‌های فیلم اتفاق می‌افتد، می‌بینیم علی دوباره وارد داستان می‌شود، جسمش آسیب دیده است اما روحش بزرگتر از قبل شده است و بیشتر از قبل می فهمد که چرا باید بجنگد.

در این میان تمام این نماد سازی‌ها و پردازشی که با جلوه‌های ویژه متناسب انجام شده است، گاهی ضعف چیدمان بازیگران و ابزارآلات جنگی مانند تانک‌های دشمن مخاطب را گیج می‌کند.

بیننده گاهی نمی‌داند در میان این همه دود و خاک کدام میدان دوست و کدام میدان دشمن است و گاهی قاب‌هایی که بدون توجه به محتوا به اشتباه بسته شده است نیز در این سردرگمی مخاطب از آنچه که اتفاق می‌افتد، بی تاثیر نیست.

به طور کلی بهرام توکلی به عنوان کارگردانی که کمتر در حوزه دفاع مقدس آثار ارائه داده است با این روند رو به رشد خود می‌تواند جایگاه بهتری را کسب کند و آثار بهتری ارائه دهد.
انتهای پیام/2004

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان