۱۰/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۱ جمعه

صبح قزوین اصلاحات و جریان نفاق چگونه با یکدیگر پیوند می‌خورند؟/ روش اصلاح‌طلبان برای بحرانی‌کردن جامعه چیست؟
کد خبر: ۳۱۹۸۴۲ تاریخ انتشار: ۱۳۹۷/۵/۱۴ ساعت: ۲۰:۴۵ ↗ لینک کوتاه

گزارش تحلیلی؛

اصلاحات و جریان نفاق چگونه با یکدیگر پیوند می‌خورند؟/ روش اصلاح‌طلبان برای بحرانی‌کردن جامعه چیست؟

اصلاحات همانند جریان‌های بحران زیست، می‌بایست برای جلوگیری از حذف در عالم سیاست به واسطه دست‌گل‌های روحانی و دولتش، خود را در عالم سیاست نگه دارند لذا در این وضعیت بد اقتصادی، تنها بحران‌ جواب می دهد.

اصلاحات و جریان نفاق چگونه با یکدیگر پیوند می‌خورند؟/ روش اصلاح‌طلبان برای بحرانی‌کردن جامعه چیست؟
به گزارش سرویس سیاسی  صبح قزوین ،در قسمت قبل مروری بر آخرین تحرکات اصلاح‌طلبان داشتیم. ازآشتی ملی گفتیم و این‌که چگونه با هدایت اتاق فکر خارجی، جریان اصلاحات از آشتی ملی بهگفتگوی ملی سوق داده شد.

تلاش دیگر ما نشانگر آن بود که گفت‌وگوی ملی هیچ سنخیتی با دیگر گفت‌وگوها ندارد. گفت‌وگوی ملی مکانیزمی دیکته شده از خارج برای ایجاد اختلال در آرامش عمومی جوامع هدف است. درواقع نباید معنای مثبت و امید بخشی از این نوع گفت‌وگو برداشت کرد. گفت‌وگوی ملی طرحی برای آرامش مردم و جامعه نیست، بلکه در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن، طرحی برای سپر قرار دادن آرامش مردم مقابل نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است.

جریان اصلاحات، از ایده تا عمل، از تئوریسین‌ها تا سیاستمداران، از جوان فعال در شاخه‌های شهرستان تا پیر گردانندة محافل تهران، چه ربط و نسبتی با "بحران" دارند. دستیابی به پاسخ به این پرسش، مهم و افق ساز خواهد بود. چون درصورت حصول به آن توانسته‌ایم به یک تز وحدت بخش نائل شویم.

تز بنیادین اصلاح‌طلبان حول محور بحران شکل‌گرفته است. این تز متشکل از سه رکن؛ بحران درونی، گفت‌وگوی ملی و بحران بیرونی است.

بیان کلی آن این است:

"وضع موجود گفتمان اصلاحات، بحرانی است. وضع مطلوب آن است که گفتمان اصلاحات در درون خود بحران‌زده نباشد و بازسازی گردد. لازمه این بازسازی تسری بحران درونی به بحرانی بیرونی است. این تسری از سنخ حرکت است؛ یعنی از بحران در درون می‌بایست به‌سوی بحران در بیرون تغییر مکان داد. این حرکت هرچند در هسته خود دارای منطق ثابتی موسوم به بحران بودگی است اما در پوسته خود دارای منطق متغیری است که در هر دوره‌ای متناسب با کنش‌های گفتمان رقیب شکل خاصی به خود می‌گیرد. صورتی که امروز و در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی اتخاذشده تعبیر سمی و غلط‌انداز گفت‌وگوی ملی است.

درواقع گذار از بحران درونی به بحران بیرونی اینک با گفت‌وگوی ملی میسر است چون سرشت گفت‌وگوی ملی ماهیتاً با بحران گره‌خورده است. به عبارتی روشن‌تر گفت‌وگوی ملی از یکسو نخست مکانیزمی توصیه‌شده برای جوامع بحران‌زده است و از سوی دیگر اگر بحران در جامعه موجود نبود بستر گفت‌وگوی ملی قادر به ایجاد بحران است."

حال که به تشریح تز وحدت‌بخش پرداخته شد، بازخوانی انبوه یادداشت‌ها، مصاحبه‌ها، میتینگ‌ها، نامه‌ها و در نهایت طوفان توییت‌ها ضروری است.

الف- رکن اول؛ بحران درونی




بحران درونی در اردوگاه اصلاحات خود را با اشکال مختلفی نشان داده است. نامه صد نفره جوانان اصلاح‌طلب، تنازع خشن آن‌ها بر سر ورود به ارکان تصمیم‌گیری اصلاحات، شکاف نسلی، معضل ریش‌سفیدی و پدرخواندگی، عبور از روحانی، عبور از خاتمی یا پذیرفتن جایگاه کدخدا گونه آن، طرح پارلمان اصلاحات، طرح حزب فراگیر، طرح مجمع ملی، هشتگ اصلاح اصلاحات، هسته سخت یا هسته نرم و تکثیر خاتمی، وزن‌کشی احزاب و قیم نگری سه حزب اتحاد ملت، کارگزاران و اعتماد ملی، معضل ژن خوب و جولان آقازاده‌های اصلاح‌طلب، باج‌گیری، فساد و شایسته ستیزی در فرآیند ورود به لیست امید، نزاع احزاب خرد با احزاب بزرگ، چالش شورای هماهنگی با شورای عالی سیاست‌گذاری، نزاع درونی احزاب نظیر گسست در حزب اعتماد ملی، انتقادهای تند علیه عارف و شورای علی سیاست‌گذاری همگی نشانگر آن هستند که اصلاحات خود در درون دچار بحران است و گفتمان درونی آن گریزی جز بازسازی ندارد.

حرکت باید از بحران درونی به سمت بحران بیرونی باشد. اگر به هر دلیلی درجا زده شود و جریان اصلاحات در بحران درونی توقف کند شکست‌هایی همچون شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و دهم، شکست در انتخابات دوره هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی و شکست در ادوار دوم، سوم، چهارم شورای شهر تَکرار خواهد شد.

لازم است پیش از شروع رکن دوم با اتخاذ یک راهبرد چاره‌ساز بخشی از چالش‌های بحران درونی مدیریت شود. این مدیریت بحران ضروری است و در صورت غفلت از آن، طرح فراگیر گفت‌وگوی ملی را عملاً مختل می‌سازد. چرا که اثربخشی گفت‌وگوی ملی مشروط بر فراگیر بودن آن است و فراگیر بودن آن نیز در گرو هم‌صدایی و وحدت رویه در اردوگاه اصلاحات است. ازاین‌رو پیش‌بینی می‌شود پیاده‌سازی گونه‌ای از دموکراسی صوری راهبرد چاره‌ساز این جریان باشد. این دموکراسی صوری چند ویژگی دارد:

اول: مشارکت افراد پوشالی و بی‌اثر است. تجلی این مشارکت در قالب یک شورای نمادین است. در عمل تصمیم نهایی و سرنوشت این جریان تحت اراده بسته همان چند ژنرال پیر خواهد بود.

دوم: جوانه‌های امید کنترل می‌شوند. به‌صورت ویترینی و نمایشی و با استفاده از رانت چند جوان فعال اصلاح‌طلب را به سطوح بالای تصمیم‌گیری ارتقا می‌دهند. ظاهراً از ضابطه‌مند بودن انتخاب افراد دم می‌زنند اما رسماً ارتقای افراد منتخب تابع رانت و روابط ژنرال‌های ذی‌نفوذ است.

سوم: احزاب خرد مدیریت می‌شوند. کنترل آن‌ها بدین شیوه خواهد بود که به آن دسته از احزاب خرد که قیمومیت یکی از سه حزب اتحاد ملت، کارگزاران و اعتماد ملی را دربست می‌پذیرد، بهای بیشتری می‌دهند.

چهارم: سیاست ورزی غیرمتعارف می‌بایست صدای بلندگوهای خود ر ا بلندتر کند پس لازم است چهره‌های رادیکال‌تر در شورای نمادین تقویت شوند.

پنجم: این شورای نمادین با هر اسمی که بر سر زبان‌ها بیفتد مسمایش موقتی است و پس از اتمام مأموریت مرکزیت خود را از دست خواهد داد.

ب: رکن دوم؛ گفت‌وگوی ملی

 گفت‌وگوی ملی از سوی کارشناسان غربی به‌عنوان یکی از سازوکارهای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز مناقشات در جوامعی با وصف بحرانی محسوب می‌شود. از منظر آن‌ها گفت‌وگوی ملی راه‌حلی برای دستیابی به صلح پایدار و تمهیدی برای آغاز گذار سیاسی در جوامع بحرانی است. گفت‌وگوی ملی مقدمات رسیدن به یک توافق ملی را فراهم می‌کند.

این کارشناسان معتقدند آنچه زمینه طرح گفت‌وگوی ملی را فراهم کی کند فشار از پایین است که به دو صورت protests (اعتراضات) یا revolts (انقلاب‌ها) محقق می‌گردد.

گزارش موسسه سویسی (IPTI)[۱] نشان می‌دهد در تجربه ۲۵ ساله این موسسه از بنین تا یمن عملیات گفتگوی ملی تنها در مورد کشورهایی موضوعیت دارد که به زعم کارشناسان این مؤسسه، رژیم بنیادگرای آن‌ها در حال افول بوده و زیر سؤال قرارگرفته است.

 گفت‌وگوی ملی دارای سه سطح است:

Preparation (آماده‌سازی)

Negotiation (مذاکره کردن)

Implementation (اجرایی نمودن)

به‌طور کل بازیگران به دودسته تقسیم می‌شوند: یا pro-change یعنی خواهان تغییر هستند یاanti-change هستند.

خواهان تغییر، بازیگرانی هستند که گفتگوی ملی را به مثابه فرصتی برای بازسازی آینده دولت و فرصتی برای باز تعریف توزیع قدرت می‌بینند.

مخالفان تغییر و در رأس آن‌ها حکومت، بازیگرانی هستند که اگر هم از مخالفت خود با شروع گفت‌وگوی ملی دست بکشند آنگاه گفت‌وگوی ملی را به مثابه فرصتی برای بازیابی مشروعیت ازدست‌رفته خود و محملی برای کنترل مذاکرات، فرونشاندن اعتراضات و انقلاب‌ها و دستیابی به دستاوردهای مطلوب خود می‌بینند.

گفت‌وگوی ملی در پی آن است طیف گسترده‌ای از بازیگران از حکومت، نیروی نظامی حکومتی، نیروها و احزاب مخالف اعم از مسلحانه و غیرمسلحانه، جامعه مدنی، زنان، جوانان، بازار، بازیگران سنتی، بازیگران منطقی و بین‌المللی را به میز مذاکره بنشاند.

ازاین‌رو با عنایت بر بازیگران یادشده جریان اصلاح‌طلب که دم از گفت‌وگوی ملی می‌زند، محکوم‌ به این است که با طرح گفت‌وگوی ملی به گروه‌های مسلحی همچون مجاهدین خلق مشروعیت می‌بخشد و علاوه بر تفنگ آن‌ها را به سلاح مذاکره تجهیز می‌نماید.

گام‌های آغازین گفتگوی ملی در گروه اراده نخبگان (ملی) است؛ اما موفقیت یا عدم موفقیت آن در گروه حمایت عمومی یا طرد عمومی است.

آنچه گفته شد صرفاً هیئت جذابی برای بزک نمودن گفت‌وگوی ملی جهت اقناع کشورهایی است که در آن‌سوی کمپ غرب قرار دارند. به‌عبارت‌دیگر، گفت‌وگوی ملی تعبیر غلط‌انداز و خطرناکی برای مشروعیت بخشیدن به مداخله‌گری قدرت‌های خارجی در اختلافات داخلی کشورها است.

جریان اصلاح‌طلب برای حرکت از وضع موجود یعنی بحران درونی به وضع مطلوب یعنی بحران بیرونی ناگزیر از انتخاب گفتگوی ملی است.

اختصاصاً مقصود جریان اصلاحات از گفتگوی ملی بسط متدیک برجام و تکرار آن در عرصه‌های مختلف است. بر همین اساس علی‌رضا علوی‌تبار در اول خرداد ۹۷ در مصاحبه با ایرنا برجام به مثابه یک روش قابل تعمیم را تذکر داده بود:

«برجام هم از نظر 'روش' و هم از نظر 'دستاورد' یکی از مهم‌ترین دستاوردهای دولت و ملت ما بعد از انقلاب است. مخالفان برجام هم در داخل و هم در خارج به دنبال ' تقابل'، ' ستیز' و ' منازعه' هستند و از تثبیت روش 'گفت‌وگوی انتقادی بر مبنای احترام متقابل' در داخل و خارج هراس دارند. دولت بر جنبه روشی برجام تأکید کافی نکرده است [۱]»

اگر موشکافانه به پروژه برجام بنگریم این پروژه در دیدگاه اصلاح‌طلبان یکی از نمونه‌های موفق گفت‌وگوی ملی به شمار می‌رود که نظام ما را مجبور به تغییر رفتار و امتیاز دهی نمود.

برجام در سطح اولیه گفت‌وگوی ملی یعنی آماده‌سازی همراه با تبلیغات و عملیات روانی وسیع برای اقناع مردم و نخبگان و دست‌کاری ذهنیت آنان بود. با آغاز انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری به مردم و نخبگان القا شد که بهبود وضعیت اقتصادی منوط به کشیدن ترمز صنعت هسته‌ای است. القا شد که مذاکره با طرف خارجی می‌تواند نجات‌بخش معضلات داخلی باشد بنابراین افکار عمومی و نخبگان بسیج شدند تا دولت بتواند در سطح دوم یعنی مذاکره، دست برتر را در گفت‌وگو با حاکمیت داشته باشد. از منظر جریان اصلاح‌طلب دولت مرحله دوم یعنی امتیاز گیری از نظام را به‌خوبی طی کرد و به توافقی با نظام دست‌یافت توافقی که مقدمة لازم برای رسیدن به توافق با کشورهای ۵+۱ بود. مرحله سوم پیاده‌سازی و اجرایی نمودن امتیازاتی بود که در مذاکره با نظام به‌دست‌آمده بود لذا در مذاکره با ۵+۱ توافق داخلی به توافق با کشورهای خارجی منتهی شد.

اکنون جریان مذکور خواهان آن است که تجربه برجام را در پرونده موشکی و در پرونده محور مقاومت تکرار کند. همچنین طیف متنوعی از خواسته‌ها نظیر رفع حصر، عفو مجرمان امنیتی، اختیاری شدن حجاب، برداشته شدن نظارت استصوابی و محدودسازی نهادهای نظامی در قالب گفتگوی ملی به سرانجام برسد.

ج - رکن سوم؛ بحران بیرونی

گفته شد که بحران بیرونی می‌تواند مرهمی بر زخم گفتمان درونی اصلاحات باشد. علاوه بر آن اصلاح‌طلبان بر این باورند با بحران بیرونی می‌توان ترمز نظام را کشید چون همه حکومت‌ها در شرایط بحرانی محافظه‌کارتر هستند و مایلند میز مذاکره هر چه سریع‌تر آماده شود.

پس بازی مرموز و خطرناک جریان اصلاحات بایستی این‌گونه رمزگشایی شود:

"یا بحرانی هست یا بحرانی خواهند ساخت"

 ازاین‌رو حتی اگر دولت و مردم بتوانند بر مشکلات اقتصادی غلبه کنند، ایده بنیادین اصلاحات به‌منظور بقای این جریان، نیاز ذاتی به وجود بحران دارد؛ بنابراین باز هم دوم خردادی‌ها مجبورند مثل گذشته خود دست‌به‌کار شده، آستین‌ها را بالا بزنند و با بحران‌های ساختگی کشور را مشغول قائله‌ای جدید سازند.

اشکال بحران متنوع است به‌علاوه تکنیک‌های گسترده‌ای برای پیاده‌سازی آن به کار گرفته می‌شود. در این گزارش سعی بر آن شده است که چهار نکته اساسی حاکم بر بحران بیرونی تبیین شود:

نکته اول

القای بحران از خود بحران مهم‌تر است. ازاین‌رو سیاه نمایی و ترویج موج ناامیدی در دستور کار قرار می‌گیرد. علوی‌تبار در ۲۰ تیر در یادداشتی برای روزنامه اعتماد سیر تبدیل "مشکل به بحران" را چنین ترسیم می‌کند:

"وضع مشکلات ایران. مشکلات کلان ایران دیگر مسئله یا مشکل نیستند، اغلب به «بحران» تبدیل‌شده و در بهترین برآورد «معضل» هستند. مجموعه بحران‌ها و معضلات درهم‌تنیده که با یکدیگر همبستگی مثبت دارند و یکدیگر را تشدید می‌کنند. مسئله اجتماعی که به بحران تبدیل می‌شود در آستانه تبدیل به «فاجعه» است.

نکته دوم

امر اجتماعی بر امر سیاسی مقدم است ازاین‌رو بحران‌ها باید ماهیتی اجتماعی داشته باشند. تجربه شکست فتنه ۸۸ نشان داده است که اگر اعتراض سیاسی باشد مثلاً مدعی تقلب در انتخابات بود حضور ممتد مردم در خیابان‌ها منتفی خواهد شد. فرهنگ، اقتصاد، محیط‌زیست و... همگی سوی اعتراضات و بحران نمایی فراگیر اجتماعی حرکت کنند.

نکته سوم

امر اجتماعی بر امر فردی مقدم است. ازاین‌رو دیگر شعارهای دهه هفتاد اصلاحات شنیده نمی‌شود. کسی از آزادی نمی‌گوید چرا که اساساً آن شعارها در بطن لیبرال خویش افراد را به سمت فردگرایی سوق می‌دهند. فردگرایی مردم را به نپذیرفتن هزینه اردوکشی در خیابان‌ها مجاب می‌کند. به‌علاوه شعارهایی که حول آزادی داده می‌شود مخاطب محبویش جامعه مدنی اما اکنون زمانه گرایش به توده و بسیج آن‌ها برای تغییرات بنیادین است.

نکته چهارم

در پاسخ به پرسش کجا بحران کنیم و چرا بحران کنیم نگاه جریان اصلاحات به سه سمت است:

اول می‌خواهند بدانند دولت تا چه حد می‌تواند اوضاع اقتصادی را سامان بخشد

ثانیاً تحریم‌های آمریکا تا چه میزان روی معیشت اثر می‌گذارد

ثالثاً خرابکاری‌های منافقین در کشور تا چه میزان فضا را برای موج‌سواری اصلاح‌طلبان فراهم می‌کند.

درمجموع این داستان به‌گونه‌ای نوشته‌شده که قهرمان آن اصلاح‌طلبان باشند. صرفاً آن‌ها هستند که مردم را از بحران نجات می‌دهند. علی‌الاطلاق آن‌ها هستند که می‌توانند سایه جنگ را از سر کشور دور کنند و فقط آن‌ها هستند که زبان آمریکا و متد رفع تحریم‌ها را بلدند.

در پایان لازم است تز وحدت‌بخش را در لابه‌لای اخبار هفتگی بررسی کرد؛ و این اخبار را با در نظر گرفتن ارکان آن تز دسته‌بندی نمود. هرچند لازم به ذکر است که داغ‌ترین اتفاق هفته گذشته جهش قیمت دلار بود. مسئله‌ای که با طرح رفع حصر از سوی دولت و اصلاح‌طلبان به حاشیه کشیده شد.


الف - بحران درونی

مصاحبه‌های اخیر همگی بر بحران درونی اصلاحات دلالت می‌کند:

* صادق زیباکلام در گفت‌وگو با روزنامه آفتاب یزد دربارهٔ وضع کنونی جریان اصلاحات این‌گونه اظهار داشت: اگر بخواهیم واقعیت را در نظر بگیریم حداقل نیمی از حامیان انتخابات سال ۹۶ اصلاح‌طلبان دچار سرخوردگی شده‌اند و ممکن است دیگر به دعوت رئیس اصلاحات لبیک نگویند. او خاطرنشان کرد: اصلاح‌طلبان به دلیل نبود گزینه صحیح به جبر از حسن روحانی حمایت کردند؛ زیباکلام از روی کار آمدن رئیس‌جمهوری کاملاً اصلاح‌طلب اظهار ناامیدی کرد و گفت: اصولگرایان این اجازه را به ما نمی‌دهند؛ وی هم‌چنین دربارهٔ چرخش روحانی این‌گونه واکنش نشان داد: روحانی دیگر به آرای صندوق نیازی ندارد و می‌داند که برای حفظ آینده سیاسی خود باید حمایت اصولگرایان را داشته باشد و در آخر در مورد بحث ریاست جمهوری مصطفی تاجزاده گفت: تا زمانی که طرز فکر و نگرش شورای نگهبان تغییر نکند، رؤیای ریاست جمهوری مصطفی تاجزاده وهمی بیش نیست. (روزنامه آفتاب یزد،۴ مرداد)

* ابراهیم اصغر زاده در گفت‌وگو با ایلنا، در توضیح اصلاح اصلاحات در شرایط فعلی اظهار داشت: اصلاح‌طلبان در حال حاضر در شرایط برزخی به سر می‌برند، برزخی به این معنا که ازیک‌طرف به دلیل روش‌های اصلاح‌طلبی ناچار هستند تن به مشارکت در قدرت بدهند و از طرف دیگر باید پاسخگوی مردمی باشند که معترض هستند، وی در ادامه افزود: نگرانی‌های به وجود آمده در مردم باعث شده هر نقطه‌ضعفی که در دولت روحانی رخ می‌دهد، به‌پای اصلاح‌طلبان نوشته شود، در صورتی شرایط فعلی کشور محصول کسانی است که اصلاح‌طلبی را نپذیرفتند، اصغر زاده گفت برای بازگرداندن اعتماد مردم باید یک اصلاحات اساسی، ریشه‌ای و ساختاری در اصلاحات انجام دهیم، وی در آخر با اشاره به محبوبیت محمد خاتمی اظهار داشت: خاتمی و افرادی مثل او سرمایه‌های کشور هستند و وجود آن‌ها به نفع سرمایه‌های کلان کشور است و باید برای بهبود شرایط کنونی از آن‌ها کمک گرفت. (خبر داغ،۶ مرداد)

* صفایی فراهانی در گفت‌وگو با روزنامه شرق در مورد تغییرات اصلاحات اظهار داشت: اگر قرار است هر اتفاقی در درون حزب رخ دهد، باید نهادهای اصلاح‌طلبی در آن مشارکت داشته باشند و هر هسته‌ای بخواهد به وجود آید، باید جمیع نظرات در آن دخیل باشد، او در ادامه گفت: هرچند اصلاح اصلاحات یک طرح میان‌مدت است. (روزنامه شرق،۶ مرداد)

جهانبخش خانجانی، عضو حزب کارگزاران سازندگی در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران جوان هیچ فردی از جریان اصلاحات نمی‌تواند بگوید که روحانی کاندیدای ما نبود، او همچنین اظهار داشت: لیدر اصلاح‌طلبان نیز مخالف عبور از روحانی است. (وب‌سایت خبری مشرق، ۷ مرداد)

گرامی مقدم نیز درباره رابطه اصلاح‌طلب‌ها با دولت گفت: ما کماکان حامی منتقد دولت هستیم هرچند که آقای روحانی در چینش کابینه گردش‌به‌راست داشتند.


ب - گفت‌وگوی ملی

* صادق زیباکلام در صفحه توئیتر خود ترفند بیایید با بر سر مذاکره با آمریکا گفت و کنیم را خواستار شد:

جناب سردار قاسم سلیمانی بزرگوار، آقای ترامپ در سیاست‌هایش پیرامون ایران از حمایت بخشی از مردم آمریکا برخوردار است. آیا جنابعالی و همفکرانتان هرگز از مردم ایران نظرسنجی کرده‌اید که چند درصد موافق دشمنی با آمریکا هستند.

* مصطفی تاجزاده در توئیتر خود ترفند بیایید درباره شورای نگهبان گفت و کنیم را کلید زد:

آیت‌الله جنتی گفته قوه قضائیه عاملان اصلی گرانی را دادگاهی کند. اگر قرار بر دادگاهی کردن عاملان اصلی گرانی باشد، جنتی در صف اول قرار می‌گیرد که با نظارت استصوابی، انتخابات آزاد را منتفی و ملت را از خدمات شایسته‌ترین‌ها محروم کرده است، فساد پروری نتیجه دیگر عملکرد استصوابی است.

* صادق زیباکلام ترفند بیایید درباره آمریکا و اسرائیل گفت و کو کنیم را کلید زد:

ای‌کاش مرکز پژوهش‌های مجلس برخی سیاست‌های بنیادی دیگر نظام ازجمله اصرار بر دشمنی با آمریکا و نابودی اسراییل را هم همچون حجاب مورد نظرسنجی قرار می‌داد تا اولاً روشن می‌شد این سیاست‌ها در مجاب کردن مردم چقدر موفق بوده‌اند، ثانیاً چند درصد از مردم موافق دشمنی با آمریکا و نابودی اسراییل هستند؟

* عطاءالله مهاجرانی در توئیتر خود ترفند بیایید درباره مذاکره با آمریکا گفت‌وگو کنیم را به کار برد:

وقتی ترامپ از خَر شیطان بزرگ پیاده می‌شود و پا روی حرف خود و ۱۲ شرط پمپئو می‌گذارد و می‌گوید: هر وقت و هرجا روحانی بخواهد، حاضراست بدون پیش‌شرط مذاکره کند، نمی‌توان در برابر این موضع شرط گذاشت! بهترین وقت گفتگو، ۲۸ مرداد در تهران!

* مصطفی تاجزاده نیز همچون مهاجرانی با همان ترفند در توئیتر خود نوشت:

یکسان پنداشتن ترامپ با آمریکا خطاست. باید از ظرفیت‌های ایالات‌متحده برای مهار جنگ‌افروزی کاخ سفید استفاده کرد. فراکسیون امید از نمایندگان مخالف ماجراجویی‌های ترامپ از هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه دعوت کند و دانشگاه تهران میزبان آکادمیسین های صلح‌طلب آن کشور شود.

در نهایت حمید ابوطالبی بی‌پرده از رابطه گفت‌وگو، مکانیزم حل مناقشه و ضرورت مذاکره با آمریکا سخن گفت وی در صفحه توییتر خود نوشت:

برجام دستاورد التزام به گفت‌وگو است؛ باید آن را پذیرفت. مشاور روحانی نوشت: سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل پس از تهدید ملت بزرگ ایران، موضوع ملاقات دو رئیس‌جمهور مطرح شد؛ اکنون هم پس از خروج از برجام، ملاقات بدون پیش‌شرط عنوان می‌شود! کسانی که به گفت‌وگو به‌عنوان روش حل اختلافات در جوامع متمدن باور دارند، باید به ابزار آن‌هم ملتزم باشند. (پایگاه خبری اندیشه کیمیا،۹ مرداد)

در ادامه، ترفند بیایید درباره حصر گفت‌وگو کنیم نیز طی هفته و به‌موازات بالا رفتن قیمت ارز استفاده شد. به‌نوعی می‌توان اوج این ترفند را با خط دهی پسر کروبی و پخش شایعه از سوی وی مقارن دانست. به‌گونه‌ای که گویی کلید حل مشکلات معیشتی مردم رفع حصر است:

* صادق جوادی حصار ضمن استقبال از رفع حصر و محدودیت‌های آقای خاتمی، اظهار داشت:

با این اتفاق امید داریم یک فضای لطیف در کشور ایجاد شود تا با همدلی دولت و ارکان دیگر نظام بتوانیم یکپارچگی ایجاد کنیم، هم‌چنین امیدواریم مردم از این اتفاق استقبال کنند و شرایط به‌گونه‌ای نشود که مردم بگویند همه این‌ها دو روی یک سکه هستند و در زمان‌های مختلف نقشی را ایفا می‌کنند، در همین راستا بعد از آزادی آقایان باید انتقادات خود به پاره‌ای از مسائل موجود در کشور را مانند حذف نظارت استصوابی بیان کنند و این اوضاع بحرانی کشور بهترین موقعیت برای عملی کردن این خواسته است. (روزنامه اعتماد،۸ مرداد)

* آذر منصوری در توئیتر خود نوشت:

خبر رفع حصر و رفع محدودیت‌های آقای خاتمی در این بزنگاه سخت می‌تواند نشان و نمادی از آشتی ملی باشد. تجربه تاریخ می‌گوید، در صورت تحقق آشتی ملی و تقویت اعتماد عمومی و همبستگی ملی و همگرایی هیچ دشمن خارجی توان ضربه زدن به ایران را نخواهد داشت.

* عطاالله مهاجرانی در توئیتر خود نوشت:

امیدوارم خبر مصوبه شورای عالی امنیت مبتنی بر رفع حصر و نیز رفع محدودیت سید محمد خاتمی درست باشد. در موقعیت فعلی کشور و ملت و نظام بیش از همیشه به همدلی و همراهی نیاز دارد. لجاجت در هر قلم رویی و اصرار بر آن غیر از آسیب و ویرانی و دشمن‌کامی و آزار و رنج مردم بهره‌ای نداشته است

* طیبه سیاوشی با استقبال از اقدام آقای جهانگیری درباره آشتی ملی و حضور خاتمی در جلسه‌ای با سران نظام اظهار داشت:

آقای خاتمی در حصر نیست، بلکه باید باب تعاملی باز شود تا ایشان به‌عنوان دلسوز نظام بتواند به بهبود شرایط کمک کند. به نظر من نباید این فرصت طلایی را از دست داد. وی معتقد است باید باب گفت‌وگو را در جامعه باز کرد و با آزادی‌های اجتماعی بیشتر وضعیت کنونی را تحت‌الشعاع قرار داد. (روزنامه سازندگی،۹ مرداد)ژ


ج - بحران بیرونی

* علی‌رضا علوی تبار القای بحران می‌کند و تلویحاً جامعه را دعوت به عصیان می‌نماید، وی در یادداشتی در شرق نوشت: جامعه ما در شرایط انقلابی قرار ندارد، بلکه در شرایط عصیانی قرار دارد. (روزنامه شرق،۶ مرداد)

* مرتضی مبلغ هشدار می‌دهد که شرایط جامعه بحرانی است و در نهایت راه خروج از این بحران را رفع حصر و رفع ممنوعیت‌های رئیس دولت اصلاحات می‌داند.

وی می گوید: اکنون جامعه به شدت ملتهب است و متأسفانه بی‌اعتمادی بسیار گسترده‌ای عارض شده است، برای بازسازی این بی‌اعتمادی روش‌های پیشین چاره‌ساز نیست و باید رویکردهای جدید و سازنده‌ای از طرف حاکمیت نسبت با جامعه و افکار عمومی ایجاد شود، رویکردهایی که حاکی از تغییر سیاست‌های اتخاذشده باشد، طبعاً یکی ازاین‌رویکردها رفع حصر و محدودیت از آقای خاتمی است. با تغییر این رویکردها و رخداد آشتی ملی، آرامش نسبی به جامعه بازخواهد گشت و همه در کنار هم خواهند توانست از مشکلات عبور کنند. (روزنامه سازندگی،۹ مرداد)

* حسین راغفر از بحران ارزی می‌گوید.

وی درباره اوضاع نابسامان اقتصادی مطالبی بیان کرد مبنی بر اینکه: این جهش قیمت در اقتصاد ایران بی‌سابقه بوده و من معتقدم این اتفاقات یک کودتای اقتصادی با هدف براندازی سیاسی است، در تصمیماتی که رخ داده یک همسویی بسیار بالایی با سیاست‌های آمریکا و اسرائیل قابل مشاهده است، به‌طور مثال؛ پس از افزایش قیمت ارز می‌بینیم که ۲۰ میلیارد دلار از منابع ارزی کشور به واردات کالای لوکس اختصاص داده می‌شود، در شرایطی که دلار تا این حد ارزش پیداکرده اعطای ۲۰ میلیارد دلار در ظرف یک دوره چندروزه فی‌نفسه نشان‌دهنده اغوای تصمیم‌گیری‌ها برای خالی کردن ذخایر مملکت و بحرانی کردن شرایط محسوب می‌شود. نمونه دیگر این کودتا اصرار بر راه‌اندازی بازار ثانویه ارز است، هدف از راه‌اندازی بازار ثانویه تثبیت قیمت دلار با نرخ ۹۰۰۰ تومان است که گام‌های بعدی آن افزایش قیمت دلار از این قیمت پایه خواهد بود. (سایت کلمه، ۸ مرداد)

* پروانه سلحشوری در گفت‌وگو با اعتماد آنلاین بحران بیرونی را با پرداختن به گسل امنیتی زنان فعال کرد:

درباره بحث ورود زنان به ورزشگاه‌ها و اجرایی شدن آن بعد از دستور رئیس‌جمهوری گفت: لیگ برتر آغازشده و بهترین زمان برای اجرایی کردن ورود زنان به ورزشگاه‌ها است. جناب آقای روحانی هم دستور ورود زنان به ورزشگاه را صادر کرده است. طبق دستور رئیس‌جمهوری به وزارت ورزش و جوانان باید شرایط حضور زنان در ورزشگاه‌ها مهیا شود؛ خانم ابتکار اعلام کرده که شیوه‌نامه‌ای در این خصوص نوشته‌شده است. وزرا باید فرمان رئیس‌جمهور را اجرایی کنند. سؤال من این است که چرا این دستور اجرا نمی‌شود؟ (خبر داغ،۸ مرداد)



انتهای پیام/1404

منبع: مشرق

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان