۱۰/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۱ جمعه

صبح قزوین چگونه شیخ بهایی فولاد را به طلا تبدیل کرد/ وقتی مردان خدا سر تعظیم فرود می آورند
کد خبر: ۲۸۰۵۴ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

بزرگداشت شیخ بهایی

چگونه شیخ بهایی فولاد را به طلا تبدیل کرد/ وقتی مردان خدا سر تعظیم فرود می آورند

مشته فولادى سنگین وزن كه در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلولو خاصى پیدا كرد و ناگهان دكان پینه دوز را به رنگ طلایى در آورد.

چگونه شیخ بهایی فولاد را به طلا تبدیل کرد/ وقتی مردان خدا سر تعظیم فرود می آورند
به گزارش صبح قزوین، فقیه، عارف، حکیم، ریاضیدان، منجم، شاعر، ادیب و مورخ بهاء الدین محمد بن حسین بن عبد الصمد عاملی حارثی همدانی معروف به شیخ بهایی نزدیک غروب آفتاب چهارشنبه، سه روز مانده از ذیحجه سال ۹۵۳ در بعلبک متولد شد.
وی در کودکی با پدرش عزالدین حسین به ایران آمد و مدتی را در قزوین ماند و به تعلیم و تربیت پرداخت و امروزه از او به عنوان یکی از نوابغ جهان یاد می شود که معروفیتش نه تنها در ممالک اسلامی بلکه در بسیاری از مراکز علمی دنیا است.
20395_129 شیخ بهایی که در تمام علوم مقام استادی دارد همه کتاب هایش را مختصر و مفید نوشته است و لطافت روح و ظرافت طبع در آن نهفته است.
همسر شیخ بهایی دختر شیخ زین الدین عاملی بود که پیش از شیخ بهایی شیخ الاسلام اصفهان بوده و بعد از وفات او این منصب به شیخ بهایی می رسد.
شاگردان شیخ بهایی گروهی از دانشوران نامی قرن یازدهم نزد وی درس خواندندٰ این دانشمندان عبارتند از: شیخ جواد بن سعد الله بغدادی، ملا محمد محسن فیض کاشی، میرزا رفیع الدین محمد طباطبایی نائینی، مولا محمد شریف رویدشتی اصفهانی، ملاخلیل بن غازی قزوینی، شیخ زین الدین محمد بن حسن بن علی بن احمد عاملی شهید ثانی، نظام بن حسین ساوجی، ملا محمد تقی مجلسی، شمس الدین محمد، ملاصدرا، ملا محمد باقر بن محمد مومن سبزواری و سید عزالدین ابوعبداللهحسین بن حیدر کرکی عاملی.
تالیفات شیخ بهایی اربعین، اسرار البلاغه، تشریح الافلاک، تحفه حاتمیه در اسطرلاب، جامع عباسی در فقه، جبر و مقابله، حاشیه بر من لا یحضره الفقیه، جبل المتین در حدیث و فقه، حدائق الصالحین، شرح صحیفه کامله، خلاصة الحساب، زبده در اصول، صمدیه، صراط الستقیم، کشکول، مشرق الشمسین، مفتاح الفلاح، وجیزه در علم درایه، مثنویات او از شیر و شکر، طوطی نامه، گربه و موش، نان و پنیر و نان و حلوا، مخلاة و وسیله الفوز و الامان.
شیخ بهایی به پیروی از سنت رایج محدثان و عالمان شیعی، کتابی با عنوان «اربعین» تالیف کرده است.
نوشتن چهل حدیث در بین علما بر اساس حدیث مشهور نبوی که فرموده‌اند: «من حفظ علی امتی اربعین حدیثا ینفعون بها» رایج است که در آن به شرح و روایت چهل حدیث از اهل بیت(ع) می پردازند.
کتاب «اربعین» شیخ بهایی به دلیل شرح کافی و جامع درباره احادیث یکی از معروف‌ترین اربعینات است.
شیخ بهائی در این کتاب که در صفر سال 995 قمری تالیف کرده، احادیثی از اهل سنت را که هر یک بر اولویت حضرت امیرالمومنین علی(ع) به خلافت بلافصل حضرت پیامبر(ص) دلالت دارد، شرح و بسط داده است.
khate molasadra

تصویر یک صفحه از کتاب اربعین به خط ملاصدرا

مفتاح الفلاح، یکی از مشهورترین آثار شیخ است که در آن به اعمالی که یک فرد مسلمان در یک شبانه‌ روز خود باید انجام دهد، پرداخته است.
موضوعاتی مانند آداب لباس پوشیدن، خوردن، آشامیدن و راه شناختن زوال آفتاب را در فصل‌های گوناگون به مناسبت مطرح کرده است.

  مفتاح‌الفلاح به خط شیخ بهایی

تصویر یک صفحه از کتاب مفتاح الفلاح به خط شیخ بهائی

وفات شیخ بهایی شیخ بهایی در چهارم شوال سال ۱۰۳۰ بیمار شد و پس از هفت روز رنج کشیدن در شب ۱۲ شوال درگذشت، جنازه او را در مسجد جامع عتیق با آب چاه غسل دادند و علما بر او نماز خواندند و سپس او را به مشهد بردند و به وصیت خودش در مشهد به خاک سپرده شد.
کرامات شیخ بهایی/کارهای عجیب وغریب او شیخ بهایى روزى از بازار اصفهان مي ‏گذشت، در یك گوشه دور افتاده بازار توى یك مغازه كوچك و رنگ و رو رفته كه نور باریكى از سقف آن به داخل دكان می ‏تابید و در و دیوارش را روشن می ‏ساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد كه بیش از 90 سال از عمرش می گذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول كوبیدن به تخت گیوه بود.
شیخ بهایى با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید: تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به كار كردن نباشى؟ images (3) پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت.
شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى كه داشت آن را تبدیل به طلا كرد و بعد زیر نورى كه از سقف به روى پیشخوان می ‏تابید جلو پینه دوز گذاشت.
مشته فولادى سنگین وزن كه در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلألوخاصى پیدا كرد و ناگهان دكان پینه دوز را به رنگ طلایى در آورد شیخ بهایى بعد از این كار به سرعت از مغازه خارج شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت: پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا كردم آن را به بازار طلافروش ‏ها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى سر کن.
شیخ بهایى هنوز قدم از دكان بیرون نگذارده بود كه ناگهان صدایى او را برجاى نگاه داشت.
این صداى پیرمرد بود كه می‏ گفت: اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا كردى من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم! شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است دانست كه آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بى سواد است ولی از مردان خدا بوده و علم و دانشش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد.
روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینه دوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد.
از آن به بعد هر گاه از جلو دكان پیرمرد رد  می ‏شد، سرى به علامت احترام خم كرده و با شرمندگى می ‏گذشت! شاه نعمت الله ولى چه خوب گفته است: ما خاك راه را به نظر كیمیا كنیم/صد درد دل به گوشه چشمى دوا كنیم آنان كه خاك را به نظر كیمیا كنند/آیا بود كه گوشه چشمى به ما كنند انتهای پیام/ 3003/ح

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان