۱۵/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۵ چهارشنبه

صبح قزوین قیدار
کد خبر: ۲۷۹۲ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

معرفی کتاب؛

قیدار

رضا امیرخانی در مورد نوشتن «قیدار» گفت:«قیدار» اصلا رمان نیست و یک ادای دینی است به یک شخصیت داستانی. من از‌‌ همان ابتدا در مورد این کتاب سپر انداخته‌ام و حتی به ضعف‌های این کتاب هم کاملا اشراف دارم.

قیدار

کتاب قیدار

نویسنده:   رضا اميرخاني 

چکیده:

به گزارش صبح قزوینٰ به نقل از سایت تبیان, داستان حاضر، زندگي فردي به نام «قيدار» است.
«قيدار» در مسيرهاي بياباني و جاده ها در چاپخانه ها و مسافرخانه ها به جوانمردي و مردانگي معروف است.

او قصد دارد با دختري خطاكار به نام «شهلا» كه توبه كرده است ازدواج كند.
آن ها براي گرفتن اجازه از پدر «شهلا» كه در «تخت فولاد اصفهان» دفن است، راهي سفر مي شوند.
آن ها در راه سرهنگي بدذات را مي بينند كه «صفدر»، دوست «قيدار» را كه صاحب مسافرخانه است، مورد اذيت و آزار قرار مي دهد.

«قيدار» او را در بيابان گم و گور مي كند و سپس، سربازان او را نيز از دست وي نجات مي دهد.
«قيدار» بعد از ماجراهايي، در خانه اسكان كرده و بعد از عقد كردن «شهلا»، «صفدر» و همسرش را به عنوان مهمان، به خانة خود دعوت مي كند.

در اين هنگام، سرهنگ با حكم تير براي بردن «صفدر» مي آيد و «قيدار» كه حاضر نيست مهمان خود را به سرهنگ بسپرد، باعث به وجود آمدن ماجراهاي غيرقابل پيش بيني مي شود.

امیرخانی: ‌ قیدار ادای دینی است به یک تصویر/ قیدار اصلا رمان نیست رضا امیرخانی با پرسش یکی از شاگردان کلاس داستان نویسی در مورد شخصیت تختی و چک زدن او به غلامرضا شاهپور، به روی صحنه آمد و با غلط خواندن چنین تصوری گفت: تختی هیچ وقت چنین کاری نکرده و این استناد تاریخی ندارد.
بزرگ‌ترین حرفی که علیه سلطنت زده شد، سخن امام خمینی به شاه بود که گفت تو پایت را در کفشی گذاشتی که از پای تو بزرگ‌تر است.

رضا امیرخانی در مورد نوشتن «قیدار» گفت: ‌من قیدار را برای ادای دین به یک تصویر نوشتم.
تصویری که به یکی از اعضاء خانواده ما برای رفتن به سفر حج مربوط می‌شود و در آن تصویر تختی در کنار این فامیل ما حضور دارد.
«قیدار» اصلا رمان نیست و یک ادای دینی است به یک شخصیت داستانی.
من از‌‌ همان ابتدا در مورد این کتاب سپر انداخته‌ام و حتی به ضعف‌های این کتاب هم کاملا اشراف دارم.
وی در خصوص نوشتن این داستان گفت: برای شروع داستان میان دهه ۵۰ و دهه ۸۰ مردد بودم.
حتی یک نوشته دیگری نوشتم که رد آن «قیدار» در دهه ۸۰ تصویر شده بود اما این کار به قول نویسنده‌ها از کار در نیامد.
کار را به دهه ۵۰ بردم چون نوشتن در این دهه و پرورش چنین شخصیتی در آن زمان خیلی راحت‌تر بود.
در این داستان چندان به گذشته «قیدار» وارد نمی‌شوم.
امیرخانی در مورد روایت داستان نیز افزود: من در این داستان یک راوی شیفته شخصیت بودم.
همه جا سایه به سایه او حرکت می‌کردم و بر خلاف اصلی که می‌گوید راوی باید از شخصیت فاصله بگیرد، چنین کاری را انجام ندادم.
همچنین تلاش زیادی کردم که داستان نوستالژیک نشود.

 انتهای پیام/2002/خ

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان