۱۹/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۱۰ جمعه

صبح قزوین جانماز خونین پسری که بعد از ۲۷ سال هدیه روز مادر شد
کد خبر: ۲۷۸۵۰ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

جانماز خونین پسری که بعد از ۲۷ سال هدیه روز مادر شد

جانماز خونین پسری که بعد از ۲۷ سال هدیه روز مادر شد

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از اصفهان شرق، چند وقتی می شد که رنگ و بوی روز مادر و انتخاب مادر نمونه جهت مصاحبه حواسم را به کلی پرت کرده بود مجلات، رسانه ها و پرسوجو از مادران که افتخار برای کشور آفریدند سر تیتر قرار ملاقات با مادری نمونه در راستای نشان دادن به کسانی است که مقام زن بودن را به فرهنگ غلط غربی می فروختند.

قفل گفتگو با مادر شهید به دست حضرت زهرا گشوده شد و جیران یوسفی مادر سه شهید از روستای  تیمیارت  از توابع براآن شمالی را به ما نشان داد.
 

شنیدن نام مادر سه شهید مسئولیت من را در ادامه دادن باقی راه سنگین تر می کرد و آنرا از هدیه ای که این مادر به خدای خود تقدیم کرده بود به آسانی فهمیدم.

وقتی که نام مادر نمونه را بر او نهادم با تبسمی کوتاه و اشاره به مصایب حضرت زینب دست رد بر گفته من کشید.

جیران از محمد حسن شهیدش گفت که از خدا درخواست کرده بود تا اولین شهید خانه وندایی شود، سال ۶۲و در عملیات خیبر انتظار محمد حسن برای دیدار امام حسین پایان یافت و آغاز انتظار ۱۳ ساله مادر شد.

محمد حسن علی اکبر ۱۸ساله خیبر بود و مفقودالاثر شدنش تاج مادر شهید را بر سر جیران نهاد، محمد عقد کرده بود ولی عقد آخرت را بر دنیا ترجیح داد، آرپیچی زن بود و آتش گرفتن کوله پشتی اش او را از ادامه را منصرف نکرد.

خواهرش میگفت پای برادرم به سبب ترکش حس راه رفتن نداشت ولی خدا می خواست تا با پای مجروح در راه ولایت آسمانی شود.

در ادامه گفتگو مادر از اروند رود و خاطرات پاسدار شهیدش و ۶ یادگار به جا مانده از سلطان علی پرداخت و گفت:

فرزندم مرد انقلاب و مبارزه با طاغوت بود

فرزندم مفقودالاثر اروند رود و غواص کربلای ۴ بود…….
.

از طرز بیان مادر شهیدان فهمیدم که در کنار کسی که در کارنامه اش استقامت و صبر بود نمیتوانست از ایثار و صبوری گفت و همین امر برخی سوالات پیش روی گفتگو را محو می کرد.

غواص کربلای ۴جیران ۱۰ سال بعد از شهادت در آبهای رودخانه اروند به آغوش مادر بازگشت.
خواب سلطان علی چه زود تعبیر شد و این جمله ای بود که مادر در ادامه گفتگو به ما گفت: سلطان علی قبل از عملیات خواب دیده بود که شهید شده و جنازه اش کوچک بود و از همه میخواست تا او او را به خاک نسپارند تا هم محله های شهید آبادی به دیدار او بیایند و تعبیر خوابش را بعد از ۱۰ سال گرفت و در لباس غواصی اش بعد از ۱۰ سال انتظار مادر و فرزندانش را پایان داد.

جیران مادر شهیدی بود که شهید ۱۸ ساله در بانه کردستان شد و در ادامه گفتگو با لبخند خاطره قد کشیدن لحظه ای صفرعلی را برایمان بازگو کرد.

صفرعلی سن کمی داشت و حوزه درس میخواند به سبب قد کوتاهش او را به جبهه نمیبردند ولی او که عشق شهادت داشت با جایگزاری مقوا در پوتینش قد کشید و به جبهه رفت و ۱۸ساله ی سال ۶۶ کردستان ایران شد.

هم رزمش میگفت: بیرون از سنگر بودم که سنگر با اصابت تیر دشمن قرار گرفت و صفر علی از ناحیه پهلو زخمی و به شهادت رسید.

جیران هنوز صورت کبود فرزندش را که جای بوسه های برف و باران کردستان بود به یاد داشت.

چیزی که برایمان زیبا بود جانماز و عطر برادر در نزد خواهرش بود که هنوز رنگ خون صفرعلی بر رویش هنر نمایی می کرد و در این زمان بود که خواهر جانماز و عطر صفر علی را بعد از گذشت ۲۷ سال به دستان مادر هدیه کرد.

از مادر سه شهید پرسیدم آرزوی دیرینه اش چیست و حاجیه جیران یوسفی دیدار رهبرش را آرزوی سالهایی دانست که انتظارش را میکشد.

سوال های ما در برابر احساس مادر شهید رنگ می باخت و این زمانی بود که مادر برایمان مصیبت حضرت زینب را خواند و سخن آخرش را پاسداری از ذره ذره خاک کشور تا آخرین قطره خون خود و باقی فرزندانش قلمداد کرد

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان