به گزارش خبرنگار سیاسی
صبح قزوین ؛ زنان، اين عناصر عفاف و نجابت، نه تنها در پيروزي انقلاب اسلامي سهم بزرگي ايفا كردند، بلكه در تثبيت نظام جمهوري اسلامي و تداوم انقلاب اسلامي حرف نخست را زدند و با حضور در صحنه انقلاب اسلامي، توطئههاي دشمنان را در عرصههاي گوناگون فرهنگي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي نقش بر آب ساختند.
بسیاری از زنان که نقش آفرینان اصلی انقلاب و دفاع مقدس بودند هنوز در گمنامی هستند و به مردم و جامعه آنها را نمیشناسند.
به سراغ یکی از این زنان شجاع و نقش آفرین قزوین در دوره انقلاب رفتیم تا وی از شجاعت، فعالیت و خاطراتش برایمان بگوید.
هاجر قدیانی یکی از زنان نقش آفرین و موثر در پیروزی انقلاب است، وی مربی پرورشی در آموزش و پرورش بوده است و اکنون یکی از فعالان اجتماعی و سیاسی در استان است و علاوه بر آن در حوزه علمیه هم به کارهای فرهنگی مشغول است.
وی با اشاره به فعالیتهای زنان در زمان انقلاب اظهار کرد: یکی از کارهایی که خانمها در آن دوران انجام میدادند، برگزاری جلسات مذهبی و بعضی از برنامهها سیاسی بود از جمله کلاسهای خانم شکوه فر که در کلاس وی هم مباحث دینی و هم مباحث سیاسی مطرح میشد و منزل ایشان محل تجمع، اجرای برنامهها و پخش اعلامیهها بود.
این فعال فرهنگی با اشاره به فعالیتهایی که در زمان انقلاب انجام میداد، اذعان کرد: من فقط کارهای اجرایی را انجام میدادم مثلا خبر راهپیمایی، پخش اعلامیه و مکان برنامهها را به بقیه اطلاع میدادم.
این فعال اجتماعی و سیاسی با اشاره به اینکه باورها و اعتقادات دینی زمینه اصلی انقلاب را فراهم کرد، گفت: در زمان کشف حجاب رضاخان، مادربزرگم چون همسر خان بود روزی با نماینده استاندار دیدار داشتند و مجبور بود با پوششی که آنها میخواهند در جمع حاضر شود؛ ولی مادربزرگم یک پالتو بلند دوخت و شال بزرگی هم سر کرد و در مجلس شرکت کرده بود و کسی به او حرفی نزد.
وی عنوان کرد: در زمان انقلاب نه تنها من بلکه همه افرادی که از خانوادههای مذهبی بودند و تن به فرهنگ غربی ندادند و فقط عده قلیلی بودند که این ذلت را پذیرفتند.
این زن فعال در عرصه فرهنگی ابراز کرد: در ارتباط با پیدایش انقلاب در بعضی از گروههای چریکی، تفکرات مارکسیستی وارد انقلاب شدند و ادعاهایی کردند و خواستند براندازی کنند و حکومت عدل را برگزار کنند؛ اما همه آنهایی که این باور را به دین نداشتند مانند کف آب از بین رفتند.
وی ادامه داد: بعد از انقلاب هم سهم خواهی کردند ولی به سهمی نرسیدند در نتیجه مانند همین منافین و گروه فرقان همه از بین رفتند.
قدیانی اظهار کرد: آن زمان توده ایها برای خودشان یک گروهی بودند و فعالیتهای سیاسی زیادی داشتند و کارهای قشنگی هم انجام میدادند؛ مثلا یکی از کارهای زیبایشان این بود که به روستا میآمدند و کتاب پخش میکردند، کتبی که با تفکرات خودشان یکی بود و هفته آینده برمیگشتند و کتابها را جمع میکردند زمانی که کتابی برنمیگشت متوجه میشدند که این کتاب بیشتر افراد را جذب کرده و مخاطب داشته است و از آن به بعد بیشتر از آن کتاب به روستاها میبردند در واقع این کار یک نوع عضو گیریشون بوده است.
وی افزود: این گروه فعالیتهای زیادی داشتند ولی همه این گروهها از بین رفتند و فقط انقلابیون باقی موند و زیرا فقط انقلابیون طرفدار ولایت فقیه بودند.
این زن فعال جبهه مردمی گفت: یکی از کارهایی که پدرم در حق ما کرده است این بود که کتابهای استاد مطهری و شریعتی را در اختیار ما قرار میداد تا بخوانیم، هنوز در بحث توحید که مطرح میشود برای بچههای کم سن وسال کتاب "یک جلوش تا بی نهایت صفر" را توضیح میدهم.
وی بیان کرد: یکی از کتابهای ممنوعه ای که در آن زمان خواندم کتابی به نام "شناسنامه خر" بود که آن را نسیم عزیز که منتقد و طنز نویس ترکی است، نگارش کرده بود در این کتاب هر چه نسبت بد بود به شاه داده شده بود.
این فعال در عرصه فرهنگی ابراز کرد: به یاد دارم روزی پدرم به عنوان معلم نمونه برای دیدار با شاه انتخاب شده بود و انتخاب پدرم به عنوان معلم نمونه به علت پوشیدن کت و شلوار بود نه کسی که خوب درس میدهد یا اینکه به شاه علاقه و او را دوست داشته باشد، آن زمان اصلا این مسئلهها مطرح نبود و ملاک فقط داشتن کت و شلوار بود.
وی در ادامه افزود: پدرم از استان قزوین به عنوان معلم نمونه با شاه دیدار داشت و زمان حرکت را به پدرم اعلام کرده بودند که باید محاسن خود اصلاح میکرد ولی پدرم قبول نکرده بود چون میدانست آنها فقط به معلم کت و شلواری نیاز دارند.
این زن فعال جبهه مردمی افزود: در همان دیدار با شاه همه به رسم احترام تعظیم کرده بودند ولی پدرم این کار را نکرده و فقط با شاه دست داده بود، وقتی علت آن را جویا شدند پدرم علت آن را اینطور بیان کرده بود که ما به دیدار شاه آمدیم تا او را ببینیم و اگر خم میشدم او را نمیدیدیم، پدرم با این حرف هم آنها را قانع کرده بود هم اینکه برای شاه تعظیم نکرده بود و مشکلی هم برایش پیش نیامد.
این زن فعال جبهه مردمی بیان کرد: خاطره ای که الان به ذهنم رسید اینکه یک روز در مسجد النبی جلسه بود و فک میکنم که آقای حجازی سخنرانی داشت، دیدم سربازها پنج نفر از جوانان را دستگیر کردند سریع خودم را به مسجد رساندم و به دوستم گفتم چرا شما اینجا نشستید بیرون چندتا از جوانان را دستگیر کردند و اگر آنها را ببرند پیش ساواک معلوم نیست چه بلایی سرشان بیاید.
وی اضافه کرد: آمدیم جلوی مسجد شروع کردیم شعار "مرگ بر شاه" و "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" دادیم و آنها دیدند به جمعیت ما اضافه تر میشود، ترسیدند و آن پنج نفر را آزاد کردند که آمدند وسط زنها پنهان شدند، آن زمانها خانمها یک چادر به کمرشان میبستند و یک چادر دیگر هم سرشان میکردند، ما چادر مشکیهایمان را به آنها دادیم و آنها فرار کردند و من هم از دست سربازان فرار کردم.
این فعال اجتماعی و سیاسی اذعان کرد: طرفداران ولایت فقیه دین را قبول و باور داشتند و تحت هیچ شرایطی از دین خارج نمیشدند؛ اکثر این افراد وقتی گرفتار ساواک میشدند زیر شنکجه به علت اعتقادات بالایی که داشتند اعتراف نمیکردند.
قدیانی تصریح کرد: در آن زمان باورها نسبت به مراجع خیلی زیاد بود به طوری که وقتی امام خمینی داشت تنها مرجع میشد حتی طرفداران سمت دیگر هم داشتند به سمت امام برمیگشتند و آن را به عنوان مرجع خود میپذیرفتند.
وی ادامه داد: آن زمان، سربازها از شعارهای مردم میترسیدند و حتی اکنون مقام معظم رهبری بارها در صحبتهایشان میفرمایند قسم میخورم که آمریکا از ما میترسد ولی متاسفانه بعضی از دولتمردان ما هستند که از آمریکا میترسند.
این فعال اجتماعی و سیاسی اذعان کرد: پدرم به علت اینکه دختر بودیم و بحث امنیتی ما برایش خیلی مهم بود جلوی فعالیتهای ما را میگرفت؛ ولی وقتی به روستا رفتیم آنجا دیگر مانه فعالیتهایم نشد و آنجا در ایام دهه فجر هر روز در روستا راهیپمایی میکردیم و جشن پیروزی داشتیم.
قدیانی بیان کرد: یکی از خاطراتی که از آن زمان به یاد دارم اینکه به علت اینکه من دختر بودم برادرهایم روی من حساس شده بودند و میگفتند تو دختری و خطرناک است و نباید اعلامیه پخش کنی، من هم چون مسئولیت قبول کرده بودم نمیتوانستم اینکار را رها کنم.
وی ادامه داد: منزل یکی از دوستانم دو در خروجی داشت و من به بهانه درس خواندن با بردارهای به آنجا میرفتم و بردارهایم پشت در میایستادند تا درس خواندن ما تمام شود و ما هم از آن یکی در میرفتیم بیرون و اعلامیه پخش میکردیم و برمیگشتیم و بردارانم هیچوقت متوجه این موضوع نشدند.
این زن نقش آفرین در انقلاب اظهار کرد: از 7دی که اوضاع خیلی شلوغ شد، به روستا رفتم تا اسفند ماه سال 57 برگشتم که درسم را ادامه بدم.
این زن فعال جبهه مردمی در پایان مطرح کرد: رشد جامعه به واسطه تعداد بالای خانوادههای مذهبی زیاد بود، یکی از ویژگیهای خانوادههای مذهبی بردن روزی حلال بر سر سفرهایشان بود و لقمه حلال در رشد افکار افراد تاثیرگذار است و پایه گذار باورهای درست میشود.
انتهای پیام/4005
دیدگاه ها