۱۸/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۰۹ پنجشنبه

صبح قزوین حاتمی کیا، سینمای ایران را تکان می‌دهد!/ نجات سینمای انقلابی از هجمه‌های ناتمام روشنفکران
کد خبر: ۲۷۱۷۸۷ نویسنده: نداحبیبی تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۱۱/۲۳ ساعت: ۱۵:۵۲ ↗ لینک کوتاه

نگاهی گذرا به فیلم"به وقت شام"؛

حاتمی کیا، سینمای ایران را تکان می‌دهد!/ نجات سینمای انقلابی از هجمه‌های ناتمام روشنفکران

دکوپاژ هالیوودی "به وقت شام" در کنار جلوه‌های ویژه ای که خارج از توقع سینما ایران است، توانسته یک فیلم ایده آل را به سینما ایران تقدیم کند؛ ایده آلی که یک سروگردن از تمام آثار ساخته شده در سینما ایران بالاتر است.

حاتمی کیا، سینمای ایران را تکان می‌دهد!/ نجات سینمای انقلابی از هجمه‌های ناتمام روشنفکران
صبح قزوین ؛____ ندا حبیبی.

برخلاف تمام نقدهایی که به جانبداری سیاسی"ابراهیم ‌حاتمی‌کیا" می‌شود، او در "به وقت شام" توانسته ‌است با نمادسازی‌های بی نظیرش سیاست‌بازی را دور بزند و حق را به دسته خاصی اختصاص ندهد.

خلاصه داستان:
پدر و پسری که در ابتدا دچار تضادهای ایدئولوژی هستند، در امتحان سختی مقابل داعش قرار می‌گیرند و در نهایت نوع مبارزه آنهاست که تعیین می‌کند کدام یک از آنها قهرمان داستان می‌شود.

فیلم با صحنه‌ای آغاز می‌شود که دل هر انسانی را به درد می‌آورد و وظیفه هر شخصی را در مقابل آن به مخاطب گوشزد می‌کند.

نگاه‌های مظلوم مردم سوریه که در انتظار بسته‌های غذایی هستند و در نهایت انتظارشان با مرگ پایان می‌یابد.
کارگردان تمام پیام جنگ 6ساله داعش را در این صحنه نشان می‌دهد و مخاطب می‌تواند آن را به عنوان یک درام کوتاه با آغاز و پایان وکشش‌های داستانی مناسب درنظر بگیرد.

حاتمی کیا در "به وقت شام"، برخلاف فیلم‌های پیشینش در همان آغاز بنا را بر صراحت گفتار قرار نمی‌دهد و ذهن مخاطب را با زیرمتن‌های خلاقانه اش به چالش می‌کشد.

زیر متن‌هایی که در ابتدا قهرمان داستان را پدر معرفی می‌کند و درنهایت با افشای تمام ماجرا همان پسری قهرمان داستان می‌شود، که در ابتدا به دلیل تفاوت‌های ایدئولوژی اش با پدر، مخاطب را اشتباه می‌اندازد.

چنین قهرمانی که در هنگام تنش‌های روانی از ترس و هیجان به خود می‌لرزد و پدر را منبع آرامش خود می‌یابد، نه تنها نمونه‌ی یک انسان عادی است بلکه به خوبی ‌می‌تواند با مخاطب هم عقیده اش هم ذات پنداری کند.

"بابک حمیدیان" که پیش از این هنر بازیگری‌اش در فیلم‌های سینمایی و سریال‎‌های نه چندان موفق تلویزیون به اثبات رسانده است، به خوبی از پس تضادهای احساسی این نقش برمی‌آید و مخاطب را در انتها گرفتار تصمیم ناگهانی خود می‌کند.

شخصیت این کاراکتر از آنجایی جذاب می‌شود، که قهرمانی را از رزمنده‌ی دهه شصت به ارث می‌برد و این حرکت فیلم نامه نویس نه تنها گسستگی متن نیست، بلکه نوعی ساختارشکنی است.

نویسنده ناآگاه به این ساختارشکنی نیست، زیرا تمام شخصیت‌های فیلم به نوعی توانسته‌اند در مدت زمانی کوتاه خود را به مخاطب معرفی کنند و پیرنگ داستانی را به رخ منتقدان بکشند.

علی کاراکتری است که بی شباهت با نسل جدید رفتار نمی‌کند و گله‌هایش از پدر جاذبه‎‌ای است تا مخاطب جوان را با خود همراه کند.

کاراکتری که بارها در فیلم‌های پیشین حاتمی‌کیا در جایگاه‌های مختلف دیده شده است و گویی تکرار این گله‌ها در فیلم‌هایی نظیر "به نام پدر" برای حاتمی کیا تمامی ‌ندارد.

گله‌هایی که در نهایت راه صعود را می‌گشاید و علی داستان را در انتخاب سِره از ناسره از پدر جلو می‌اندازد و هدف او را تغییر می‌دهد.

هدفی که در ابتدا همراهی پدر عنوان می‌شود و تا زمانی که علی را بر سر دوراهی نجات خود و نجات دنیا قرار می‌دهد، تغییر نمی‌کند.

پسر قهرمان، پدر را در لحظه رهایی، رها می‌کند و خود را از زیر نام و صفت پهلوانی رستمی بزرگ بیرون می‌کشد و تمام تصور مخاطب را نسبت به خود تغییر می‌دهد.

مخاطب تصور می‌کرد، علی قرار است متحول شود و یا پدر را از تصمیم خود منصرف سازد تا به مقاومتش پایان دهد.

اما "علی رستمی" خوب می‌داند که تصمیم سازش با دشمن خطرآفرین است و با همین نگرش پدر را از حیله دشمنش آگاه می‌سازد و بنا را بر مقاومت قرار می‌دهد و در میانه داستان با حرکت شجاعانه خود مسیر هواپیما را تغییر می‌دهد.

آگاهی پسر در آنجایی خود را نشان می‌دهد که رهبر پدرش می‌شود و او را از خطر عهد شکنی داعش با خبر می‌سازد و جریان داستان را اندکی به سمت سیاست روز ایران پیش می‌برد.

سیاست حاکم بر فیلم در نهایت تصمیم می‌گیرد، به کشمکش‌ها پایان دهد و اصول‌گرا و اصلاح طلب را با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایشان کنار زند و تفکر انقلابی را جایگزین تمام عقاید پوسیده کند.

تصمیم درست علی و دیالوگ‌های مکرر پدر در ستایش پسرش تاکید بر اعتماد به عقاید نسل جدید است که این روزها در جامعه‌مان کمتر می‌بینیم و روشنگری حاتمی‌کیا در این زمینه نشان می‌دهد به خوبی با فضای اجتماعی حاکم بر جامعه آشنایی دارد.

یکی از همین نمادسازی‌ها هواپیمایی است که هرچند در آثار حاتمی کیا بارها تکرار شده است اما در نمایش جامعه پر از تلاطم ایران به خوبی ایفای نقش می‌کند.

مسافران این هواپیما مردمی هستند که در بستر جامعه با عقاید متفاوت و گاه اشتباهاتشان زندگی می‌کنند.

مردمی که در جایگاه مسافر به دسته‌های مختلف تقسیم شده اند و کارگردان توانسته است در همان فضای کم، میزانسش را به خوبی طراحی کند و فضای بزرگ جامعه را در مقابل چشمان مخاطب به نمایش بگذارد.

دسته‌هایی از قبیل شورشی‌های معترض به نظام سوریه، وهابی‌های اسیر شده، مردی که نماینده توافق با دشمن می‌شود، دشمنی که جاهلانه رفتار می‌کند، مردمی همیشه قربانی و در نهایت جوانی که در اوج آرامش و مقاومت و به دور از جوزدگی مسیر اصلی داستان را طی کرده و یک به یک گره‌های داستان را باز می‌کند.

تجربه حاتمی‌کیا در فیلم "ارتفاع پست" دلیل مهمی برای موفقیت در چنین موقعیت‌هایی است و این کارگردان با تجربه خوب می‌داند، فضای اندک و یا سوپراستارهای پرفروش سینما عامل مهمی برای فروش فیلم‌هایش نیست؛ بلکه کشش و جاذبه داستانی، جلوه‌های ویژه خارج از توقع و دیالوگ‌های هرچند تکراری اما پرمغز دلیل بهتری برای ماندگاری یک فیلم است.

کشش و جاذبه داستانی "به وقت شام" به حدی است که مخاطب را میخکوب صندلی سینما می‌کند؛ زیرا در تمام پلان‌های این فیلم سایه مرگ سنگینی می‌کند و ترس نابودی قهرمان، اجازه پلک زدن را به تماشگر نمی‌دهد.

اوج انتقال این ترس به مخاطب زمانی است که نگاه‌ها به جنایت آشکار داعش قفل می‌شود و در یک لحظه تماشاگر تمام زحمت قهرمان را بر باد رفته می‌بیند.

اما بعد از مکثی کوتاه، نفس حبس شده مخاطب به جریان می‌افتد و قهرمانش را شکسته و پیر اما قوی تر از قبل می‌یابد.

این نوع غافلگیری نه تنها مخاطب را به دیدن صحنه‌های سخت تر عادت می‌دهد، بلکه روح قهرمان داستان را از وابستگی جسم رهایی می‌دهد و به سمت پرواز راهنمایی می‌کند.

تماشگر دیگر آن ترس و لرز سکانس‌های قبل را در قهرمان داستان نمی‌بیند و حتی کینه نگاه علی به دشمنش حس مقاومت بیشتر را به مخاطب هدیه می‌دهد و همراهی اورا برای صحنه‌های سخت تر طلب می‌کند.

دکوپاژ هالیوودی "به وقت شام" در کنار جلوه‌های ویژه ای که خارج از توقع سینما ایران است، توانسته یک فیلم ایده آل را به سینما ایران تقدیم کند؛ ایده آلی که یک سروگردن از تمام آثار ساخته شده در سینما ایران بالاتر است.

کارگردانی حاتمی کیا در "به وقت شام" تا اندازه ای به استاندارد جهانی رسیده است، اما دیالوگ‌هایش هرچند پر مغزو پر محتواست، اما سطحی تر از آثاری مانند "بادیگارد" و "چ" است. 

انتظاری که مخاطب فیلم بادیگارد از دیالوگ‌های "به وقت شام" دارد برآورده نمی‌شود و سنگینی دیالوگ‎‌های چمران فیلم "چ" در این اثر دیده نمی‌شود.

تماشاگر آشنا به فیلم‌های حاتمی‌کیا منتظر است قهرمانی که نامش "علی" است بیشتر از حیدر بادیگارد برای دشمن رجزخوانی کند، اما قرار است فضاسازی فیلم شبیه به جامعه امروزی باشد.

بنابراین نه تنها خفگی دیالوگ‌ها درآخرین اثر حاتمی‌کیا مغرضانه انجام می‌شود بلکه مظلومیت نوعی تفکر در میان زیرمتن‌های جنجالی "به وقت شام" خودنمایی می‌کند.

تفکری که در میان هجمه‌های ناتمام روشنفکران به سختی رشد می‌کند و در چنین آثاری بروز می‌یابد و سینما انقلابی ایران را از انحطاط نجات می‌دهد.
انتهای پیام/2004

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان