۱۹/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۱۰ جمعه

صبح قزوین افشای طرح سری انگلیس برای حمله به تاسیسات نفتی خاورمیانه
کد خبر: ۲۷۱۱۰۷ تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۱۱/۷ ساعت: ۱۰:۵۶ ↗ لینک کوتاه

گزارش؛

افشای طرح سری انگلیس برای حمله به تاسیسات نفتی خاورمیانه

اسناد از طبقه‌بندی خارج شده دولت انگلیس نشان می‌دهد لندن یک برنامه سری برای نابود کردن منابع نفتی خاورمیانه با استفاده از سلاح هسته‌ای داشته است.

افشای طرح سری انگلیس برای حمله به تاسیسات نفتی خاورمیانه
به گزارش سرویس سیاسی  صبح قزوین ، اسناد از طبقه بندی خارج شده دولت انگلیس نشان می‌دهد لندن یک برنامه سری برای نابود کردن منابع نفت منطقه خاورمیانه با استفاده از سلاح هسته‌ای تهیه و تدوین کرده بود تا از افتادن این منابع و صنایع به دست‌ افراد ‹‹ناباب›› جلوگیری کند!

طبق این گزارش، هری ترومن، رئیس جمهور اسبق آمریکا، سند شماره NSC ۲۶/۲ شورای امنیت ملی آمریکا را ابلاغ کرد. این سند تصریح می‌کرد در صورت حمله اتحاد جماهیر شوروی به خاورمیانه، منابع و تاسیسات نفتی این منطقه پیش از رسیدن ارتش سرخ شوروی به آن‌ها نابود خواهند شد. بر اساس این رویکرد، کارکنان شرکت‌های نفتی به محض دریافت چراغ سبز از سوی واشنگتن به خرابکاری و تخریب تاسیسات زیر نظرشان مبادرت می‌ورزیدند.

هرچند سند شماره NSC ۲۶/۲ تبیین کننده راهبرد آمریکا در قبال ذخایر و صنایع نفت منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ بود، اما اسناد وزارت امور خارجه انگلیس نشان می‌دهد لندن نیز از این سند اطلاع داشته و به طور جدی از آن حمایت کرده است. حتی انگلیسی‌ها مطلب دیگری را نیز از جانب خود بر محتویات این سند افزودند و تاکید کردند ارتش انگلیس، از جمله نیروی هوایی سلطنتی این کشور، کارکنان شرکت‌های نفتی را در این مهم یاری خواهند داد.

اما برنامه‌های انگلیس با یک مشکل مهم روبرو بود. مقامات انگلیسی در اسناد داخلی خود به این مشکل مهم و عمده اشاره کردند. قدرت امپراتوری بریتانیا در حال افول بود و نفوذ این کشور در منطقه در حال کاهش بود. انگلیسی‌ها دیگر کنترل انحصاری گذشته را بر تولید و پالایش نفت در کشور‌هایی مانند ایران و عراق نداشتند. برای مثال، شرکت نفت عراق که متعلق به انگلیسی‌ها بود بزرگترین مجتمع و تاسیسات نفتی عراق، یعنی تاسیسات نفتی کرکوک، را در اختیار داشت، اما این دولت عراق بود که کنترل پالایشگاه‌های مهم این کشور در بصره و بغداد را در دست داشت.

درباره ایران وضع از این هم بدتر بود و انگلیسی‌ها دیگر نفوذ گذشته را بر صنایع و ذخایر نفت این کشور نداشتند. حتی هنگامی هم که کودتای تحت امر آمریکا و انگلیس به سرنگونی دولت محمد مصدق و روی کار آمدن دوباره شاهِ طرفدار غرب منتهی شد و انگلستان از طریق شرکت نفت بریتیش پترولیوم بار دیگر بر صنعت نفت ایران پنجه افکند، تهران کنترل شماری از تاسیسات نفتی خود را در اختیار گرفت و در راستای ایجاد تاسیسات نفتی بیشتر در این کشور حرکت می‌کرد.

مقامات انگلیسی از این نگران بودند که دخیل کردن کارکنان شرکت نفت ایران و عراق در این توطئه می‌تواند خطر نشت اخبار درباره عملیات را افزایش دهد. همچنین، مقامات انگلیسی بعید می‌دانستند که دولت‌های هر یک از این دو کشور، با وجود هم پیمانی با لندن، با چنین اقدامی موافقت کنند.

-گزینه هسته‌ای

در سال ۱۹۵۵ راه حل بالقوه‌ای برای مواجهه با این شرایط بغرنج مطرح شد. در آن سال، انگلیسی‌ها به انجام آزمایش‌های هسته‌ای در صحرای استرالیا روی آورده بودند. ستاد مشترک ارتش انگلیس در گزارشی اعلام کرده بود گمان می‌رود استفاده از این تسلیحات می‌تواند ‹‹کامل‌ترین روش برای نابود کردن تاسیسات نفتی›› در ایران و عراق باشد.

البته، این اسناد نشان نمی‌دهند که آیا آمریکا به طور مستقیم در این بحث‌ها دخیل بوده است یا خیر. با این حال، ستاد مشترک ارتش انگلیس به طور قطع به طور رسمی این تایید را به همراه داشته است که از آمریکا بخواهد تا در صورت حمله اتحاد جماهیر شوروی به ایران، واشنگتن از زرادخانه هسته‌ای خود (برای نابودی) استفاده کند. البته، این موضوع در سال بعد با مقامات آمریکایی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. اقدام هسته‌ای آمریکا به عنوان تنها ابزار ممکن برای محروم کردن شوروی از نفت در ایران محسوب می‌شد.

در این اسناد هیچ گونه اشاره‌ای نشده است که چه واکنش‌های ویژه‌ای در این زمینه نشان داده شده است. با این حال، جرج پروسینگ George Prussing، از کارکنان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) که مامور شده بود درباره اجرای این طرح  با شرکت‌های نفت در خاورمیانه کار کند، برای بررسی میدان‌های نفتی ایران روانه منطقه شد. او به بررسی امکان‌پذیری ابعاد مختلف این طرح پرداخت.

این فرد به این نتیجه رسید که اجرای طرح محروم سازی شوروی از نفت خاورمیانه از طریق عملیات زمینی و نابودی تاسیسات و میدان‌های نفتی بهترین گزینه است و نیازی به استفاده از سلاح هسته‌ای نیست. مقامات انگلیسی با خوشحالی خاطرنشان کردند شمار زیاد و روز افزونی از آمریکایی‌هایی که در ایران کار می‌کردند معتقد بودند این چنین سیاستی باید سری باقی بماند و در صورتیکه نیاز به اجرای آن باشد، باید به شکلی موفقیت آمیز اجرا شود. بیل اوتو، از کارکنان شرکت نفتی آرامکوی عربستان سعودی و از کارشناسان سابق خنثی کردن بمب، برای کمک کردن به مقامات انگلیسی روانه شد تا آن‌ها را در زمینه بازنگری در برنامه هایشان درباره این طرح یاری دهد.

در شرایطی که روی آوردن به تسلیحات هسته‌ای برای نابود کردن این تاسیسات نفتی از دستور کار خارج شده بود، راهبرد ‹‹انکار نفت›› ابعاد گسترده‌تری به خود گرفت و یک پالایشگاه آمریکایی در لبنان، یک تاسیسات نفتی انگلیسی در مصر و یک پالایشگاه ناتمام در سوریه را نیز شامل شد. دو کشور آمریکا و انگلیس مسئولیت‌های خود را از منظر جغرافیایی نیز تعیین و مشخص کردند و اینکه هر یک از آن‌ها چه مسئولیتی در قبال اجرای این راهبرد بر عهده دارند. در واقع، آمریکا مسئولیت منطقه بی‌طرف کویت و انگلیس مسئولیت پالایشگاه و خطوط لوله نفت در اسرائیل و ترکیه را عهده‌دار شد.

با این حال، جرج وبر George Weber، از کارکنان ارشد شورای امنیت ملی آمریکا، در سال ۱۹۵۶ پیشنهاد داد این راهبرد کنار گذاشته شود. او تصریح کرد اتحاد جماهیر شوروی تنها چالش فراروی غرب در منطقه خاورمیانه نیست. تهدید دیگری که منافع غرب را در خاورمیانه تهدید می‌کرد ملی‌گرایی عربی بود و این تهدید رو به رشد بود. نمونه بارز آن را جمال عبدالناصر در مصر دنبال می‌کرد. این مسئله نیز تهدیدی برای انحصارطلبی‌های غرب بر منابع منطقه خاورمیانه محسوب می‌شد.

جرج وبر تصریح کرد دخیل کردن کارکنان شرکت نفت در نابود کردن تاسیسات نفتی می‌تواند با ریسک‌ها و خطر‌های امنیتی همراه باشد. امکان علنی شدن و فاش شدن این ساخت و پاخت‌ها وجود داشت. در نتیجه، سیاست و طرح جدیدی تهیه و تدوین شد. این سیاست و طرح در قالب سند شماره NSC ۵۷۱۴ ارائه شد. بر اساس سند جدید، غیرنظامیان هیچ دخالتی در این برنامه‌ها نداشتند و هیچگونه همکاری با شرکت‌های نفتی در این باره نیز دنبال نمی‌شد. در عوض، هر گونه اقدام علیه تاسیسات و منابع نفتی تنها به قوای نظامی محول می‌شد. همچنین، مقرر شد تنها در صورت حضور ارتش سرخ شوروی و یا نیرو‌های نظامی محلی، قوای نظامی آمریکا وارد میدان شوند.

همزمان، هم انگلیسی‌ها و هم آمریکایی‌ها به صورت جداگانه سیاست‌های تکمیلی دیگری را برای ادامه دسترسی خود به نفت ارزان قیمت منطقه خاورمیانه دنبال کردند. انگلیس بر روی انجام اقدامات پیش‌دستانه برای حفظ منابع و تاسیسات نفتی منطقه خلیج فارس متمرکز شد تا مانع از تسلط یافتن مصر تحت رهبری عبدالناصر بر این منابع و تاسیسات شود. آمریکا نیز بر روی مقابله با عناصر ملی‌گرای عرب در کشور‌های مهم تولیدکننده نفت خام متمرکز شد.

این که چه بلایی بر سر این طرح‌ها آمد و آخر و عاقبت آن‌ها چه شد روشن نیست. همچنین، معلوم نیست حکام کشور‌های منطقه خاورمیانه چه واکنشی در قبال این طرح‌ها از خود نشان دادند. در واقع، اسنادی که از طبقه بندی خارج شده‌اند توضیحی درباره این گونه مسائل نداده‌اند. آخرین باری که در اسناد آمریکایی‌ها به راهبرد ‹‹انکار›› اشاره شده بود در سال ۱۹۶۳ بود. در آن زمان بود که یکی از کارکنان دفتر جان اف کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا، از وزارت امور خارجه این کشور سئوال می‌کند که آیا سند NSC ۵۷۱۴ جزو سیاست‌های دولت آمریکا محسوب می‌شود یا خیر؟

البته، معلوم نیست که آیا وزارت امور خارجه آمریکا به این پرسش پاسخ داده است یا خیر و اگر هم جواب داده است متن آن هنوز در اختیار عموم قرار نگرفته است.

در نتیجه، معلوم نیست آن سیاست چه موقع از دستور کار خارج شد. این احتمال وجود دارد که سند شماره NSC ۵۷۱۴ در دهه‌های بعد با اصلاحاتی همراه یا این که به طور کامل از دستور کار خارج شده باشد. با این حال، این اولین باری نبوده است که غرب در زمینه ‹‹حمله اول›› هسته‌ای به اتحاد جماهیر شوروی برنامه‌ریزی‌هایی انجام داده است. در سال ۱۹۴۵ و در شرایطی که جنگ جهانی دوم به پایان خود نزدیک می‌شد، وینستون چرچیل، نخست وزیر وقت انگلیس، از فرماندهان بلندپایه ارتش کشورش خواست طرحی جنگی را به طور سری آماده کنند. این طرح نحوه به راه انداختن یک جنگ تمام عیار را علیه اتحاد جماهیر شوروی را نشان می‌داد در حالی بود که شمار نیرو‌های شوروی در اروپا به بیش از ۱۱ میلیون نفر می‌رسید. غربی‌ها برای آن که کمبود نیرو‌های خود را جبران کنند به استفاده از نازی‌های دربند در ارتش خود برای مقابله با روس‌ها اندیشیده بودند. آن‌ها همچنین اندیشه استفاده از سلاح هسته‌ای برای در هم کوبیدن نیرو‌های اتحاد جماهیر شوروی در اروپا را نیز در ذهن پرورانده بودند.

اما خوش شانسی آن جا بود که برنامه‌ریزان انگلیسی به این نتیجه رسیدند که اجرای چنین طرحی کاملا غیرممکن است، به ویژه آنکه انجام چنین طرحی به همراهی و تبعیت کامل آمریکا منوط بود. با این حال، وینستون چرچیل طرح مزبور را به هری ترومن، رئیس جمهور آمریکا، ارائه داد. البته، چرچیل در توضیح این طرح تصریح کرده بود که این طرح برای استفاده در یک شرایط کاملا فرضی و اضطراری تهیه شده است. ترومن در جواب اعلام کرد آمریکا در این چنین عملیاتی شرکت نخواهد کرد. به این ترتیب بود که مسئله از دستور کار خارج شد.

هنگامی که آلمان در جنگ جهانی تسلیم شد، تعداد نیرو‌های اتحاد شوروی و آمریکا در اروپا به یک اندازه نبود. انگلیس و آمریکا روی هم رفته کمتر از چهار میلیون نظامی در اروپا داشتند که البته اکثر آن‌ها نیز آمریکایی بودند. آمریکایی‌ها در نظر داشتند نیرو‌هایی را که در اروپا دارند به جبهه شرق در ژاپن اعزام کنند. ایننتاگون در دهه ۱۹۵۰ نیز طرح‌هایی را برای به راه انداختن یک جنگ هسته‌ای علیه اتحاد شوروی تهیه کرد که بر اساس آنها، ۱۲۰۰ شهر و ۱۱۰۰ فرودگاه در اروپای شرقی، اتحاد جماهیر شوروی و چین هدف قرار می‌گرفتند. بر اساس طرح‌هایی که پنتاگون تهیه و تدوین کرده بود شهر‌های مسکو و لنینگراد هدف حمله قرار می‌گرفتند. همچنین، هواپیما‌های بی. -۴۷ که در انگلیس، مغرب و اسپانیا مستقر بودند کار حمل بمب‌های هسته‌ای برای اجرای این سناریو را برعهده داشتند.

انتهای پیام/1404

منبع: باشگاه خبرنگاران

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان