۱۶/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۶ پنجشنبه

صبح قزوین وقتی نگاه به سیاست و مسجد، بازرگانی می‌شود!
کد خبر: ۲۶۹۶۹۱ نویسنده: جابر خرم نیا تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۹/۳۰ ساعت: ۱۰:۲۵ ↗ لینک کوتاه

یادداشت روز؛

وقتی نگاه به سیاست و مسجد، بازرگانی می‌شود!

در اندیشه سیاسی بازرگان صرفاً مسلمان بودن حاکمان کفایت اسلامی بودن حکومت را می‌کرد و قانون اساسی پیشنهادی او هم در همین چارچوب نگارش یافت. در واقع بازرگان به‌نظام سیاسی اسلام معتقد نبود تا بخواهد برای آن مبنای مشروعیت قائل باشد.

وقتی نگاه به سیاست و مسجد، بازرگانی می‌شود!
صبح قزوین ؛_____جابر خرم‌نیا.

نمی‌گویم تاریخ اسلام، ولی بیایید مسجد در طول تاریخ انقلاب را مرور کنیم. انقلاب اسلامی از طوفان امام خمینی (ره) در مسجد آغاز شد، انجمن‌های اسلامی در صنوف مختلف در دهه‌ی چهل شمسی مسجد را قرارگاه خودشان کرده بودند، خواستگاه بزرگان مؤتلفه و اقدامات انقلابی آن هم مسجد بود، هرچه نگاه می‌کنیم انقلاب همه‌اش درون مسجد بود و این جوشش سیاسی بود که متوقف نمی‌شد. آیا کسی می‌تواند ادعا کند کاری که حضرت آقا در مسجد هدایت می‌کرد سیاسی نبوده؟

آیا کسی می‌تواند ادعا کند سخنرانی شورانگیز حسن روحانی در مراسم اربعین شهید آقا مصطفی خمینی (ره) در مسجد ارک سیاسی نبوده؟ کسی می‌تواند بگوید حضرت آقا برای پاسخ به چه مسائلی در جمع مردم در مسجد ابوذر حاضر شدند و همان‌جا به فیض جانبازی نائل آمدند؟

این کوته اندیشی است که کارکرد سیاسی مسجد را تاریخ گذشته و تنها مختص زمان پیامبر بدانیم و گمان کنیم پیامبر به این دلیل به مسجد جامعیت دادند که نعوذبالله نمی‌توانستند حزب و فرهنگ‌سرا و مدرسه و دانشگاه و پادگان و غیره ایجاد کنند.

پرواضح است یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های شکل‌گیری انقلاب هم همین «جامعیت» مسجد بوده، همه ما می‌دانیم زمانی که شبکه اجتماعی مسجد در دهه‌های پنجاه و شصت به‌خوبی عمل می‌کرد بزرگ‌ترین کارها (انقلاب و جنگ) به‌پیش رفت. احزاب سیاسی مسلمان درون مسجد بودند، کار فرهنگی و تبلیغ درون مسجد بود، امور اقتصادی و قرض‌الحسنه مردم درون مسجد بود، مرحوم حسین صبحدل درون مسجد با نوجوانان و جوانان سرود کار می‌کرد، هنر در مسجد می‌جوشید، مبارزان مسلح درون مسجد قرارگاه تشکیل می‌دادند، بعد از انقلاب مسجد کانون کمیته‌های انقلاب و بسیج مستضعفین بود؛ حالا چه شده که مسجد را این‌گونه لخت‌وعور و تنها نمازخانه مؤمنین می‌خواهند؟

قرار نیست در این نوشتار به اثبات گزاره‌ی «مسجد باید سیاسی باشد» بپردازم که اصالت سیاسی مسجد، چه در تاریخ اسلام، چه در روایات معصومین، چه در منظر امام خمینی (ره) و چه در اندیشه‌ی امام خامنه‌ای (مدظله) اظهرمن‌الشمس است. اما قرار است به این موضوع بپردازیم که چرا امروز مسجد را سیاسی نمی‌خواهند؟

نخست باید دانست که احتمالاً دانش سیاسی و اجتماعی آقایان در این حد نیست که مفاهیم «سیاسی‌بازی، سیاسی‌کاری» را از «کار سیاسی و کارکرد سیاسی» تمیز و تشخیص دهند و اصولاً نمی‌دانند سیاست در اسلام الزاماً جناح و باندبازی نیست؛ در واقع آنچه مذموم و ناپسند است سیاسی‌بازی و سیاسی‌کاری است که باندبازی، خان‌بازی، رابطه بجای ضابطه و الزامات مشابه می‌طلبد، اما کار سیاسی همان چیزی است که از شعار متعالی فقیهِ شهید سید حسن مدرس برمی‌آید: «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست»، این دیانت و سیاست خانه و کاشانه‌اش مسجد است.

همین کم‌بهره بودن از دانش سیاسی باعث می‌شود عمق تحلیل برخی آن‌قدر پایین باشد که نتوانند سخنان نماینده رهبر انقلاب را از کنار هم قرار دادن واژه‌های سیاسی و جناحی درک کنند و ناچار مطابقت آن را با سخنان مقام معظم رهبری که از کار جناحی در مسجد نهی فرموده و به کار سیاسی در مسجد امر کردند، نمی‌فهمند. درحالی‌که آیت‌الله عابدینی همان چیزی را گفت که مقام معظم رهبری عنوان نمودند.

به نظر می‌رسد علاوه بر همه‌ی این سخنان، این جماعت در نوع قضاوت و رفتار با مساجد دچار تناقض هستند، چراکه هیچ اعتراضی به تریبون جناحی مسجدی در روستای بزرگان ندارند، اما از اکران یک فیلم مستند در مسجدی که کانون جوانان و دانشجویان است بیم دارند.

دوم آنکه بازهم باید به تاریخ انقلاب مراجعه کرد، همان تاریخ پرحادثه‌ای که آقایان از مرور منصفانه آن توسط جوانان هراس دارند. به نظر می‌رسد هراس آن‌ها از کارکرد سیاسی مسجد ناشی از زخمی است که نهضت آزادی از این ناحیه برداشته است.

به نظر شاید عجیب برسد، اما بد نیست همین آقایان صریحاً در مورد تفکرات مهدی بازرگان اظهارنظر کنند، امروز لازم است روشن کنند نگاه آن‌ها به کارنامه نهضت آزادی، به کارنامه جبهه ملی، به کارنامه سازمان مجاهدین خلق و امثالهم چگونه است؟ چرا سخن و باور آن‌ها در مورد مسجد، سیاست در اسلام و حکومت اسلامی این‌قدر به افکار بازرگان و نهضت آزادی شباهت دارد؟

شاید بد نباشد به‌مرور افکار و اندیشه‌های سازمان مجاهدین خلق و گروهک فرقان (دو گروه تروریستی که خون‌های بسیار ریختند) مراجعه کنیم و در متن اعترافات رهبران آن‌ها بخوانیم که خویشتن را چگونه وامدار تفکرات و اندیشه‌های سیاسی مهدی بازرگان و نهضت آزادی می‌دانستند.

خواندن روایت مرحوم خسروشاهی، احمد احمد، عزت‌الله مطهری، خسرو تهرانی، بهزاد نبودی و پژوهش پژوهشگرانی چون سید حمید روحانی، صادق کوشکی و محمدحسن روزیطلب درباره ریشه افکار مجاهدین خلق و ارتباط آن با مهدی بازرگان کافی خواهد بود و در مورد گروهک تروریستی فرقان هم صرفاً خواندن اعترافات «اکبر گودرزی» رهبر آن و اینکه خود را وامدار کدام تفکر می‌دانست کافی است. این وضعیت به‌گونه‌ای بود که سید محمد خاتمی سردبیر وقت کیهان در سرمقاله ۱۶ مهر ۱۳۶۰ به موضع‌گیری‌های بازرگان تاخت.

حب شدید نسبت به افکار بازرگان و نهضت آزادی باعث شده تا علاقه‌مندان وی، امروز مسجد را هم چونان حکومت سکولار بخواهند. بازرگان تا جایی که ممکن بود از ابزار سیاسی مسجد بهره برد، اما چون زمام امور را در دست گرفت برای مستقر کردن یک جمهوری اسلامی خنثی و خالی از حکم شرع، روحانیون شبکه سیاسی مساجد و حضور مردم در میدان را مانع می‌دید.

در اندیشه سیاسی بازرگان صرفاً مسلمان بودن حاکمان کفایت اسلامی بودن حکومت را می‌کرد و قانون اساسی پیشنهادی او هم در همین چارچوب نگارش یافت. در واقع بازرگان به‌نظام سیاسی اسلام معتقد نبود تا بخواهد برای آن مبنای مشروعیت قائل باشد. لذا چون مساجد آن‌قدر قوی بودند که همه حرکت‌ها و جوشش‌های سیاسی از درون آن شکل می‌گرفت، بازرگان نتوانست جلوی سازمان‌دهی مردم و حضور آن‌ها درصحنه را بگیرد و همواره به کارکرد سیاسی مساجد و نقش روحانیون منتقد بود.

گرچه پس از دهه‌ی شصت، اشتباهات متولیان امر، مسئولان مختلف و نیز انفعال دغدغه‌مندان کار را به اینجا رسانید که جامعیت مساجد از بین رفت و تمایل آقایان برای تبدیل‌شدن مسجد به نمازخانه تا حدود زیادی تحقق یافت؛ اما هنوز هم حرکت سیاسی مساجد آن‌قدر این وابستگان اندیشه‌ای به بازرگان را دچار هراس می‌کند که دست‌به‌قلم شوند و اعلام‌خطر کنند.

آن‌ها شاید نتوانند علناً با سخنان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری مقابله کنند، اما آن‌چنان به بیماری «خود کلفت پنداری فرهنگی» دچار هستند که بجای پاسخگویی به افکار عمومی و رسانه‌ها، به القاب و عناوین ساختگی‌شان متوسل می‌شوند و تلاش می‌کنند با تحقیر منتقدان و بی‌شعور و کودک خطاب کردن آن‌ها، استادی خویش را به اثبات برسانند؛ شاید هم نشود کاری کرد چون «خود کلفت پنداری فرهنگی» هم یک نوع بیماری است.
انتهای پیام/2002

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان