۰۷/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۲۸ سه شنبه

صبح قزوین رزمندگان در دفاع مقدس باهدف آزادی کربلا می‌جنگیدند/ مدت زیادی روی ناخن پایم نماز می‌خواندم
کد خبر: ۲۶۶۰۱۲ نویسنده: عزیزالله فرجی تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۷/۳ ساعت: ۹:۱۰ ↗ لینک کوتاه

جانباز و آزاده قزوینی:

رزمندگان در دفاع مقدس باهدف آزادی کربلا می‌جنگیدند/ مدت زیادی روی ناخن پایم نماز می‌خواندم

جانباز و آزاده قزوینی بیان کرد: شرایط اسارت مناسب نبود و ما معمولا نشسته، درازکشیده و حتی زیر پتو نماز می‌خواندیم و حتی یک تکه تیغ، سنگ یا سیم نبود که از آن به جای مهر استفاده کنیم و مدت زیادی روی ناخن پایم نماز می‌خواندم.

رزمندگان در دفاع مقدس باهدف آزادی کربلا می‌جنگیدند/ مدت زیادی روی ناخن پایم نماز می‌خواندم
به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین ؛ عزیزالله فرجی در سال 1360 و در سن 22 سالگی به جبهه اعزام شد و تا سال 65 در 4 عملیات رمضان، خیبر، والفجر 8 و کربلای 4 حضور داشت.

وی جزو غواصانی بود که در تاریخ 24 دی ماه سال 65 در عملیات کربلای 4 به اسارت دشمن بعثی درآمد و پس از تحمل 4 سال اسارت در سال 1369 به وطن بازگشت.

فرجی هم اکنون جانباز 50درصد و در بنیاد شهید قزوین مشغول کار است؛ در ادامه مصاحبه خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین را با این آزاده گرامی می‌خوانید:

صبح قزوین : چطور به اسارت دشمن درآمدید؟

فرجی: در تاریخ 4 دی 65 و پس از شکست عملیات کربلای 4، رزمندگان زیادی اسیر و شهید شدند، من نیز جزو غواصانی بودم که اسیر شدم؛ پس از اسارت ما را به شهر بصره بردند که مدتی در این شهر بودیم.

پس از آن 3 ماه در استخبارات بغداد بودیم در بغداد شرایط خیلی سختی به لحاظ بهداشتی و خوراک وجود داشت؛ بعد از این سه ماه به اردوگاه شماره 11 صلاح الدین منتقل و تا آخر اسارت در این اردوگاه حضور داشتیم.

در آنجا نیز امکانات و شرایط زندگی بسیار نامناسب بود و غذای مناسب، شرایط استراحت یا امکانات بهداشتی وجود نداشت؛ در زمان اسارت 28 ساله و دارای سه فرزند بودم.

صبح قزوین : اسارت چه سختی‌هایی برای رزمندگان ما داشت؟
فرجی
: در ورود به اردوگاه 5یا 6 اتوبوس و عمدتا غواص بودیم، شکنجه‌ها در بدو ورود بسیار شدید بود و به محض اینکه با دستان بسته وارد اردوگاه شدیم، تعداد زیادی از بعثی‌ها به صورت ستونی جلوی در اتوبوس‌ها با شلاق و تخته و میله به استقبال ما آمدند و رزمندگان را به زیر کتک گرفتند.

نیروهای بعثی براساس اطلاعات نادرستی که از نفوذی‌ها گرفته بودند، فکر می‌کردند من پاسدارم و این موضوع شرایط را برایم سخت تر کرده بود.

بعثی‌ها دل خوشی از پاسدارها نداشتند و شکنجه‌های آن را بیشتر می‌کردند، به پاسدارها " حارس خمینی" یعنی پاسدار خمینی می‌گفتند.

وقتی وارد اردوگاه شدیم همه رزمندگان را یکجا به اردگاه بردند و من و چند نفر دیگر ( از جمله حاج حسین صباغی که اهل همدان بود) را نگه داشتند؛ آن روز ما را شکنجه زیادی کردند تا حدی که از شدت جراحات بیهوش شدم.

لباس‌های اسارت ما در اردوگاه زرد رنگ بود و در هر آسایشگاه‌ 80الی 100 نفر اسیر حضور داشتند؛ از آنجایی که گمان می‌کردند سپاهی هستم، مرا به قسمت نظامی‌ها که نیروهای ارتشی هم آنجا بودند بردند.

شرایط زندگی نظامی‌ها سخت تر از بقیه بود و هر روز به بهانه اینکه پاسدار خمینی هستیم ما را شکنجه می‌کردند.

صبح قزوین : فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی اسرا در اردوگاه‌ها چطور بود؟
فرجی:
اوایل اسارت کسی جرات نمی‌کرد در آسایشگاه حتی نماز بخواند، زیرا بعثی‌ها مخالف نماز خواندن ما به صورت آشکار بودند.

شرایط بهداشتی نیز بسیار نامساعد بود و باید بدون نظافت نماز می‌خواندیم. در چنین شرایطی ما معمولا نشسته، درازکشیده و حتی زیر پتو نماز می‌خواندیم و حتی یک تکه تیغ، سنگ یا سیم نبود که از آن به جای مهر استفاده کنیم و مدت زیادی روی ناخن پایم نماز می‌خواندم.

با از گذشت دو سال اوضاع بهتر و امکان فعالیت بیشتری برای اسرا فراهم شد، از جمله کلاس‌های قرآن و تاریخ در اردوگاه برگزار می‌شد.

یک قرآن در آسایشگاه بود که میان 100 الی 150 نفر دست به دست می‌چرخید و هر نفر تنها 15 دقیقه می‌توانست از آن استفاده کند.

همه نمی‌توانستند با هم نماز بخوانند و باید نوبتی می‌خواندیم، چون عراقی‌ها مخالف نماز دسته جمعی بودند و آن را تبلیغ می‌دانستند.

بعد از اینکه کمی از سابقه اسارت ما گذشت و قدیمی تر شدیم اوضاع بهتر و آزادی‌های بیشتری فراهم شد و می‌توانستیم جمعی و چهار پنج نفری نماز بخوانیم. این نکته هم مهم است که ما جزو اسرای مخفی بودیم که توسط صلیب سرخ ثبت نام نشده بودیم و شرایط اسارت سخت تر از اردوگاه‌های صلیب سرخ بود.

صبح قزوین : در مناسبت‌هایی مثل ماه مبارک رمضان و محرم شرایط چگونه بود؟
فرجی
: در ماه مبارک رمضان غذای اندکی را که برای صبحانه و نهار می‌گرفتیم، برای افطار و وعده شام را برای سحری نگاه می‌داشتیم، بعثی‌ها مخالفت با روزه گرفتن ما نداشتند. البته به خاطر کمبود غذا و سختی شرایط، خیلی از اسرا در روزهای غیر از ماه رمضان هم روزه بودند.

اما در ماه محرم عراقی‌ها اجازه عزاداری نمی‌دادند و این مراسم کاملا مخفی برگزار می‌شد، به این صورت که وقتی مراسمی در آسایشگاه بود یک نفر را جلوی در نگهبان می‌گذاشتیم تا عراقی‌ها متوجه نشوند.

صبح قزوین : آیا با بزرگانی چون مرحوم ابوترابی در اسارت ارتباطی داشتید؟
فرجی
: حاج آقا ابوترابی در اردوگاه موصل بود و ما ایشان را نمی‌دیدیم ولی اوصاف او را از بقیه اسرا شنیده بودیم. با توجه به اینکه بنده قزوینی بودم عراقی‌ها چند بار در اردوگاه از ما پرسیدند که آیا او را می‌شناسیم یا نه، که ما هم به خاطر اینکه احیانا مشکلی برای او ایجاد نشود سخنی را مطرح نمی‌کردیم.

صبح قزوین : خبر پایان جنگ چطور به شما رسید و از شنیدن این خبر چه حسی داشتید؟
فرجی:
در اردوگاه رادیوهایی بود که شبکه‌های عربی یا انگلیسی را پخش می‌کرد، بعضی اسرا نیز بودند که به زبان عربی و انگلیسی آشنایی داشته و اخبار را برای ما ترجمه می‌کردند. خبر پایان جنگ را از این طریق شنیدیم، اما از این خبر خوشحال نشدیم، زیرا امام فرموده بودند " راه قدس از کربلا می‌گذرد" و ما به فکر آزادی کربلا بودیم.

صبح قزوین : در چه تاریخی از اسارت آزاد شدید؟
فرجی:
اولین اسرا در 26 مرداد 69 آزاد شدند و سایرین را هم به ترتیب تاریخ اسارت آزاد می‌کردند، من نیز در تاریخ 6 شهریور سال 69 آزاد شدم.

صبح قزوین : نکته مثبت دوران اسارت برای شما چه بود؟
فرجی
: با وجود تمام سختی‌ها، اسارت خوبی‌هایی هم برای رشد روحی و تذهیب نفس ما داشت. زیرا آنجا همه اعمالمان در راه رضای خدا بود و هیچ انگیزه دنیایی وجود نداشت.

شکنجه‌های شدید هم برایمان سخت نبود و به خاطر خدا تحمل می‌کردیم. البته اینگونه نبود که راضی نباشیم به ایران برگردیم، اما آن روزها با خودم فکر می‌کردم که اگر برگردیم دچار روزمرگی می‌شویم و دیگر آن فضای دوری از دنیا و نزدیکی به خدا برایمان وجود نخواهد داشت و همینطور هم شد.

صبح قزوین : وضعیت کنونی جانبازان را چطور می‌بینید؟ آیا از رسیدگی مسئولان رضایت دارید؟
فرجی:
با توجه به اینکه سن بیشتر جانبازان بالا رفته است، بیماری آنها نیز سخت تر شده و شرایط نامناسبی را تحمل می‌کنند. مسئولان نیز در چارچوب قوانین مصوب مجلس و اختیاراتی که دارند به جانبازان خدمت می‌کنند.

اما باید گفت که ما به خاطر پول، مقام یا کسی به جبهه نرفتیم، کار ما تنها برای رضای خدا و دفاع ازخاک و ناموس بود و از هیچ کس گله ای نداریم.
انتهای پیام/ 5001

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان