صبح قزوین ؛____علیرضا عدالتخواه.
در یکی از داستانها خوانده بودیم که در شهری یک طماع وجود داشت که شهره خاص و عام بود.
این طماع در اثر اشتباهاتی که داشت از سوی حاکم به پرداخت جریمه ریالی هزار درهمی محکوم شد و پرداخت درهم و دینار چنان سوزشی در او ایجاد کرد که با گریه متوسل شد و خود را چهار دست و پا به خدمت سلطان رساند تا شاید التفاطی به او نماید.
سلطان از باب مطایبه و شوخی گفت: یا هزار درهم جریمه پرداخت کنی یا باید دهها کیلو پیاز تند و تیز بخوری اگر چنانچه نتوانستی پیاز تناول کنی؛ باید صد ضربه شلاق نیز نوش جان کنی.
طماع به خاطر خصوصیات مفت خوری که داشت قبول کرد پیاز را بخورد تا شاید از جریمه ریالی و شلاق خلاص شود.
طمع باعث شد تا چند کیلوی پیاز را خورد اما دیگر تحمل شرایط برای غیرممکن بود و شلاق را قبول و وقتی دهها ضربه شلاق را هم تحمل کرد در پایان تسلیم شد و تن به دادن جریمه ریالی داد.
این ضرب المثل بسیار رایج است که آدم طماع هم پیاز میخورد و هم شلاق و هم جریمه و...
تغییر استانداران توسط دولت آقای روحانی نه از باب اینکه میخواهند نیروی توانمند تری جایگزین کند، نه، بلکه این شیوه یک پلتیک مدیریتی است تا مردم استان از استانداران مطالبه کار و تلاش نداشته باشند و 4 سال دوره مدیریتی آنها زیر سئوال نرود تا مطالبه مردم از دولت بیشتر شود.
با توجه به شایعات تغیر دهها استاندار و جابجایی 8 استاندار، فقط دولت روحانی طبق دریافت مشاورههای دریافتی میخواهد صندلیهای مدیریتی را بروز کند تا مطالبات مردم از افراد تازه کار فراموش شود و دوره 4 ساله مدیریتی بدون ایجاد جو نارضایتی بگذرد.
اما این سیاست چرا از سوی طرفداران دولت دچار کج فهمی و بدفهمی شده است خودش به تنهایی داستانی دارد!
اما چرا برای آقای همتی کمپین ماندن تشکیل دادند؟
مگر شما نمیگفتید که فریدون همتی استاندار موفقی است و برای موفقیتش سطح مدیریتی قصد انتخاب او را برای استان بزرگی مثل تهران و البرز و یا آذربایجان دارند، پس اگر او موفق بوده چرا میخواهید جلوی موفقیت او را بگیرید او که بومی نیست تا نگران املاک و مستغلات و کاسبی خود در استان باشد.
اگر گزینههای بالا از سوی حامیان و یا کودکان سیاسی فعال در شبکههای اجتماعی رد شود فقط یک مسئله باقی میماند و آن هم این است که اگر استانداری جناب همتی برای مردم استان و بیکاران ثمری نداشته برای شما طرفداران آب و نان داشته است.
اگر داشتن آب و نان را هم برای شما منتفی بدانیم؛ شما از ترس ( استاندار شدن م –ع ) از هول حلیم مفت اصلاح طلبی در دیگ افتاده اید و بخاطر پایان صدارت، دایهها و خواهر زادهها و برادرزادهها هستید و همین و بس.
افتضاح کمپین شما از آنجا بیشتر شد که خواهرزاده یکی از مدیران فعلی هم تهیه کننده بود و هم فوروارد کننده و گویا هزار و اندی نفر هم از کودکان خردسال تا پیرمردان 90 ساله و بعضا 110 ساله به رحمت خدا رفته هم داخل کمپین بودند!!!!
مدیرعامل پرورش گل و گیاه تا اتحادیههای چرندگان و پرندگان و طرفداران بیابانها و خیابانها و مدیران وام گیرنده واحدهای صنعتی و راکد در انتظار وام شما را قانع نکرد.
چرا متوسل به گریه کودکان خردسال شدید؟ گریه کودکی که از روحانی میخواهد استاندار باقی بماند خنده دار است.
زیرا این کودک اصلا متوجه نیست که کمپین یعنی چی!
این کودک نمیفهمد که یک نفر به استخدام دولت دربیاید و 70 نفر از فامیل را به سر کار ببرد یعنی چی؟
این کودک نمیفهمد که اگر دهیاری با دادن 5 میلیون تومان شورا را راضی میکند تا دهیار روستا بماند یعنی چی؟!
این کودک نمیفهمد، اجازه خانه 1200میلیون تومانی یعنی چی؟!
این کودک نمیفهمد که بعضی از جاده های استان 4 سال است رنگ آسفالت بخود ندیده اند یعنی چه؟
پس کودک عزیز گریه کن!! تا شاید اشکهایت خواب غفلت را از چشمان خفته گان برباید!!
گریه کن تا شاید تقدیر سرنوشت استان ما را بهتر رقم بزند!
اما برای ماندن یک استاندار هرگز گریه نکن، زیرا شما نمیدانی پشت پرده راه اندازی این کمپینها چه منافعی نهفته است؟! پس برای هر چیزی گریه نکن!
انتهای پیانم/2002
دیدگاه ها