۱۰/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۱ جمعه

صبح قزوین "رگ خواب" نقد تفکر جامعه روشنفکری
کد خبر: ۲۶۲۴۶۱ نویسنده: ندا حبیبی تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۵/۲۵ ساعت: ۷:۳۳ ↗ لینک کوتاه

جمعیتی که تشنه فرهنگ غرب هستند؛

"رگ خواب" نقد تفکر جامعه روشنفکری

حمید نعمت الله در رگ خواب به خوبی توانسته است در فضای روشنفکری فیلم، به نقد ازدواج سفید بپردازد و فِلش انتقادش را به سمت جامعه روشنفکر نشانه بگیرد.

"رگ خواب" نقد تفکر جامعه روشنفکری
صبح قزوین ؛____ندا حبیبی.

داستان با جدایی مینا (لیلا حاتمی) از همسرش آغاز می‌شود؛ جدایی که سرآغاز مشکلات شخصیت اصلی داستان است. مینا بخاطر مشکلات مالی اش مجبور می‌شود، در رستورانی کار کند که آنچنان محیط سازگاری ندارد.

درهمین محیط ناسازگار است که ناگهان پهلوان پنبه ای به نام کامران پیدا می‌شود، که ضدقهرمان داستان را از میان باتلاقی خود ساخته نجات می‌دهد.

باتلاقی که به گفته نریشن داستان حاصل فرار از نصیحت‌های پدرانه است. نصحیت‌هایی که گاهی به گوش تماشگر فیلم سینمایی رگ خواب آشنا می‌آید؛ پدری که از ابتدای داستان حضور فیزیکی ندارد ولی نقش راهبردی اش در طول فیلم پررنگ است.

شخصیت ِمحوِ پدر گاهی خودنمایی می‌کند و با تشرهای احساسی که در خاطرات مینا وجود دارد به دنیای متلاطم درونی اش ریتم می‌دهد، اما قدرت این نیمه قهرمان داستان به حدی نیست که بتواند خلأهای عاطفی او را پر کند و در مقابل سو استفاده‌های کامران داستان مقاومت کند.

رگ خواب عاشقانه ای زنانه است که افول یک زن را به نمایش می‌گذارد. عاشقانه ای که تنها زندگی یک شخصیت را روایت می‌کند و از شاخ و برگ دادن‌ها به شخصیت‌های دیگر پرهیز می‌کند.

زنانه نویسی هنری است که فقط از یک زن برمی‌آید و رگ خواب توانسته است در کنار جزئی نگری حمید نعمت الله ظرافت زنانگی را به اوج خود برساند.

این نوع نگاه آگاهانه به شخصیت یک زن در سینما مردانه ایران کمتر دیده می‌شود و اینگونه نقد عواطف کنترل نشده زنان از سمت هم جنس خود یک امتیاز مثبت برای سینمای ایران است.

حمید نعمت الله که قبل از این خود را در سریال بی نظیر"وضعیت سفید" به مخاطب معرفی کرده بود، توانسته است به نقد رابطه‌های غیر ثبتی بپردازد و با نگاهی جامعه شناسانه بحران زندگی یک زن را در اینگونه رابطه‌ها به چالش بکشاند.


در کنار این نگاه ریز بینانه حمید نعمت الله، معصومه بیات نویسنده رگ خواب تمام تلاش خود را کرده است که تمرکز مخاطب را به یک شخصیت رئال جلب کند و حتی بازیگر مقابل شخصیت اصلی را فراموش می‌کند.

شخصیت گمنامِ کامرانِ داستان نوعی چالش در ذهن مخاطب بوجود می‌آورد. چالشی که تنها گره کور داستان است و مخاطب را در یک قضاوت آگاهانه گرفتار می‌کند.

مخاطب منتظر است نتیجه این عشق را ببیند و بداند کامران داستان سرانجام رابطه خود را به ازدواج می‌رساند یا نه!

رابطه ای که خط قرمزها را گذرانده است و حالا با کامروی کامران داستان قرار است به یک مصیبت تبدیل شود.

مینا در یک بحران با قهرمان خود مواجه می‌شود و در اوج نیاز خود را گرفتار رابطه ای بی سرانجام می‌کند.

شخصیتی که از ابتدا داستان به افول خود و در نهایت به اشتباهات خود اعتراف می‌کند و تنها قاضی داستان است.

هیچ عاملی مینا را به جلو یا عقب تصمیمش نمی‌کشاند و شخصیت با وجود تمام دانسته‌هایش از کامران داستان ضربه می‌خورد.

هرچند این شدت ضعف در یک شخصیت گاهی برای ببینده ای که زندگی عادی دارد غیر قابل باور است اما آگاهی بخشی به جامعه ای که در وقوع ازدواج سفید پیشی می‌گیرد، موثر است.

در سینمای ایران که چند صباحی است، فضای غربی به خود گرفته است کمتر اتفاق می‌افتد که به نقد یک فرهنگ غربی بپردازد.

حمید نعمت الله به خوبی توانسته است در فضای روشنفکری فیلم، به نقد ازدواج سفید بپردازد و فلش انتقادش را به سمت جامعه روشنفکر نشانه بگیرد.

کارگردان فیلم با تمام ظرفیت‌هایی که از لیلا حاتمی سراغ دارد توانسته است زشتی یک رابطه خارج از عرف و شرع را به تصویر بکشد و با فضای کثیفی که در زندگی مینای داستان بوجود آورده بود احساس زدگی را به مخاطب عرضه کند.

حقارتی که مینای داستان در تمام سکانس‌ها از کامران حس می‌‌کند، به بیننده منتقل می‌شود و ضعف احساس او مخاطب زن را مجبور به تحلیل شخصیت می‌کند و حتی در زمانی که این حقارت به اوج خود می‌رسد (مانند سکانسی که مینا خبر بارداریش را به کامران می‌دهد) مخاطب زن را وادار به بررسی نوع ارتباطات خود با جنس مخالف می‌کند.

این اجبار و درگیری مخاطب که خود نشان از موفقیت فیلم است، می‌تواند تحولی بنیادی در ضمیر ناخودآگاه فرد ایجاد کند.

افسردگی حاکم بر فیلم که با نورپردای مناسب و رنگ سیاه و سفید محیط و آشفتگی که در ظاهرخانه و شخصیت مینا وجود دارد، به طور کلی به نقد رابطه می‌پردازد.

این فضای آشفته با طوفانی که در سکانسی از فیلم اتفاق می‌افتد، کامل می‌شود و آسیبی که به خانه مینا می‌رسد خود نوعی تنبیه شخصیت اصلی است.

مینا با تمام اتفاقاتی که در مسیر این رابطه اتفاق می‌افتد نمی‌‌تواند، راه از بیراهه تشخیص دهد و در نهایت یاد پدر است که می‌تواند او را از فضای مسموم خود نجات دهد.

هرچند نریشنی که به نوعی مخاطبش پدر مینا است، فضای سطح پایینی را در فیلم بوجود آورده است و نوع بیان لیلا حاتمی در نریشن گویی نیز خود نقدی است که به او وارد است، به نوعی فضای بی‌احساسی را در متن داستان بوجود می‌آورد. این نریشن گویی گاهی مخاطب را آزار می‌دهد و نوعی توهین به شعور خود می‌داند.

زیرا تمام محتوای فیلم در میزانسن و فیلم نامه و دکوپاژ گنجانده شده است و با استفاده از این نشانه‌ها می‌توان براحتی فضای زندگی مینا مورد قضاوت قرار ‌گیرد و گاهی نیازی به حضور نریشن نیست.

جایگاه نریشن در یک فیلم برای آن است که به جهت دهی داستان کمک کند. در صورتی که در فیلم رگ خواب می‌بینیم موازی با وقایع موجود نریشن گویی انجام می‌شود و مخاطب را تحت تاثیر قضاوت خود کارگردان قرار می‌دهد.

نریشن گویی لیلا حاتمی حتی باعث شده است که بر روی بازی خوب او تاثیر بگذارد و بیننده او را متهم به بی حوصلگی در بیان کند.

تناقضی که نریشن گویی ضعیف لیلا حاتمی با بازی فوق العاده اش بوجود آورده است مخاطب خاص را سردرگم می‌کند و بیننده نمی‌داند بازی لیلا حاتمی را باور کند یا نریشن گویی ضعیف اش را!

به صورت کلی رگ خواب و فیلم‌هایی با این محتوا نیازی است که در جامعه امروزی ایران ضروری است و نقد عملکرد جمعیتی که تشنه فرهنگ غرب هستند از واجبات سینماگران دغدغه مند است.
انتهای پیام/2004


دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان