۱۰/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۱ جمعه

صبح قزوین امامقلی ماند و حقوق ۳۱۵ هزار تومانی/ لغو پرواز تهران - پاریس به خاطر چاقوی میوه‌خوری!
کد خبر: ۲۵۸۶۱۸ نویسنده: mamiri تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۵/۴ ساعت: ۰:۰ ↗ لینک کوتاه

امامقلی ماند و حقوق ۳۱۵ هزار تومانی/ لغو پرواز تهران - پاریس به خاطر چاقوی میوه‌خوری!

حسن امامقلی پس از ۳۰ سال فعالیت در رسانه‌های ورزشی،با حقوق ۳۱۵ هزار تومانی بازنشسته شد و حالا در سکوت و با خاطرات گذشته زندگی می‌کند.

امامقلی ماند و حقوق ۳۱۵ هزار تومانی/ لغو پرواز تهران - پاریس به خاطر چاقوی میوه‌خوری!

به گزارش خبرگزاری صبح قزوین ، حسن امامقلی را قدیمی‌های مطبوعات به ویژه ورزشی‌ها به خوبی می‌شناسند، روزنامه نگاری که با لهجه شیرین شمالی صحبت می‌کند و با فوتبالی‌ها هم ارتباط خوبی داشته و به نوعی از همشهری‌های مرحوم سیروس قایقران محسوب می‌شود.

آغاز کار او به عنوان یک روزنامه نگار به اواسط دهه 60 باز می‌گردد، زمانی که نه اینترنت، نه موبایل و نه امکانات فعلی برای انتشار خبر وجود نداشت و حالا پس از حدود 30 سال که بازنشسته شده، آنطور که باید به حقش نرسیده و حاصل این سال‌ها کار درآمدی نیست که انتظارش را داشته است.

او حالا باید با حقوق ماهیانه 315 هزار تومانی‌اش سر کند، 315 هزارتومانی که ماحصل 30 سال فعالیت رسانه‌ای است.

حسن مانده و 315 هزار تومان حقوق ماهیانه، دیگر نه مثل گذشته ورزشکاری سراغش می گیرد و نه اثری از رسانه اش مانده. در عالم ورزش آن هم در فضای رسانه‌ای آن، تمامی بیا و بروها متعلق به زمانی است که رسانه داری، وقتی رسانه را از دست دادی، تماس‌ها تمام می شوند و تو می مانی و مشتی خاطره؛ مثل این روزهای امامقلی.

آخرین بار امامقلی در انتخابات انجمن ورزشی نویسان آفتابی شد تا بلکه برخی دوستان او را ببینند و جویای احوالش شوند. شاید به این فکر بود که با آمدنش به انتخابات عده‌ای او را ببینند، اما دریغ از آنکه در آن روز خاص همه به فکر خود بودند تا امامقلی!!!

امامقلی در حالی که می دانست به هر کسی هم که رای بدهد از او سراغی نخواهد گرفت، اما بر حسب معرفت اسامی منتخب خود را نوشت و دوباره در یک سکوت مرگبار به خانه 45 متری‌اش در گرگان برگشت.

 

به بهانه بازنشستگی و برای شکستن سکوت حسن آقا بعد از بازنشستگی، برای دقایقی با این پیشکسوت مطبوعات همکلام شدیم تا از آغاز دوران کارش تا بازنشستگی و مشکلاتی که با آنها دست و پنجه نرم کرده، جویا شویم؛

*چطور وارد دنیای مطبوعات و روزنامه نگاری شدی؟

قبل از پیروزی انقلاب در چند شرکت کار می کردم و بعد از انقلاب هم قبل از اینکه کار خبر را آغاز کنم تاکسی گرفته بودم و با تاکسی کار می‌کردم تا امرار معاش کنم. یک روز اوایل دهه 60 گذرم به سبزه میدان رشت که هواداران سپیدرود و ملوان جمع می‌شدند و در مورد فوتبال اظهار نظر می‌کردند،‌ افتاد و فردی به نام سید گلمیر ساداتی از عکاسان قدیمی گیلان مرا صدا کرد و پس از یک گفت‌وگوی کوتاه مرا پیش فردی به نام اسماعیل راستی از نویسندگان قدیمی گیلان برد. او به من پیشنهاد داد که اگر دوست دارم می‌توانم وارد کار مطبوعات شوم.

* پس استارت کار خبری‌ات از سبزه‌میدان رشت کلید خورد.

بله، اول هیچ شناختی از اسماعیل راستی نداشتم، چون نمی‌شناختمش. وقتی با هم صحبت کردیم به من گفت شنیده‌ام استعداد داری و چند ماموریت می‌دهم که اگر آنها را با موفقیت انجام دادی، می‌توانی خبرنگار شوی.

خواسته اش هم این بود که فقط از کسانی که زحمت فوتبال را می‌کشند، بنویسم و از کسانی که مقطعی می‌آیند و می‌آیند و هیچ کاری نمی‌کنند، مطلبی نوشته نشود.

* ماموریت‌های اصلی‌ات در این زمینه چه بود؟

مصاحبه با 10 نفر را برای من با سوالاتی که داشت، در نظر گرفت. اولین نفر هم بهمن صالح نیا بود که کسی نمی‌توانست او را پیدا کند. نصرت ایراندوست، غفور جهانی، سیروس قایقران و .. که افراد بزرگی در فوتبال کشور بودند. با وجود سختی‌هایی که وجود داشت، این کارها را انجام دادم و اسماعیل راستی مرا به هفته نامه کاده برد که در بحث ورزش سر و صدای زیادی می‌کرد.

*اولین مطلبی که از امامقلی به چاپ رسید را یادت هست؟

بله، در مورد کُشتی بود که با تیتر «کُشتی ایران به ترکستان می‌رود» چاپ شد. با توجه به اینکه خودم کشتی گیر بودم، اوزان را می‌دانستم و وارد بودم.

* چه سالی بود؟

دقیق یادم نیست، اما فکر کنم سال 1365 بود. بعد از اینکه مطلب با اسمم چاپ شد، احساس غرور زیادی کردم و به همه نشان می‌دادم و انگیزه زیادی به من داد.

* بعد از آن در همان نشریه ادامه دادید؟

با روزنامه اطلاعات گیلان هم که جعفر صمیمی سردبیر آن بود همکاری کردم و پس از آن با نشریه آوای شمال هم کارم را آغاز کردم تا اینکه دفتر نشریه به تهران آمد.

در مجموع تا زمان بازنشستگی با  مجلات و روزنامه های زیادی مانند هفته نامه بشیر، خزر، عصر ورزش، نیرو، روزنامه خانواده، هفته نامه پهلوان، ابرار ورزشی و خبر ورزشی، روزنامه البرز و 90 که سردبیران آنها از جمله مرحوم ناصر احمدپور و اردشیر لارودی کمک زیادی به من کردند، کار کردم.

* در این مدت از کار و درآمدتان راضی بودید؟

متاسفانه یکی از مشکلات ما عدم رسیدگی به مطبوعات ورزشی از سوی وزارت ارشاد است که همین موضوع باعث شده چندین روزنامه تعطیل و روزنامه نگاران آن بیکار شوند و درآمدی نداشته باشند. بیشتر آنها با مشکلات معیشتی روبه‌رو هستند و هیچ امنیت شغلی ندارند و دولت هم حمایتی نمی‌کند.

* انجمن ورزشی نویسان نمی‌تواند در این زمینه کاری انجام دهد؟

متاسفانه هرکس با هر سابقه‌ای که دارد می‌خواهد عضو انجمن شود. من با 30 سال کار هرگز به خودم اجازه ندادم کاندیدا شوم.به جای اینکه دنبال پست و مقام باشیم برویم به آنهایی که با سختی روزگار می‌گذارند، سر بزنیم و آنها را حمایت کنیم. یادم می‌آید یکی از عکاسان که مادرش بیمار شده بود، نمی‌توانست خرج درمانش را بدهد. باور کنید هر روزنامه‌ای که بسته می‌شود هم ورزش لطمه می‌بیند، هم مطبوعات کشور.

* 30 سال در مطبوعات ورزشی کار کردی و حالا هم بازنشسته شدی، چه صحبتی به جوان‌هایی دارد که علاقمند به این کار هستند؟

ابتدا کار را خوب یاد بگیرند و عاشق آن باشند. مرحوم ناصر احمدپور نمونه یک عاشق واقعی این کار بود. چند سالی که با او کار کردم همیشه کاغذ و قلم داشت و با عشق کار می‌کرد. این کار را به عنوان شغل اول‌تان قرار ندهید، چون در آینده به مشکل می‌خورید.

* در میان اهالی رسانه سفرتان به فرانسه همچنان زبان‌زد خیلی ها است. درباره آن سفر توضیح می‌دهی؟

ما همراه تیم ملی فوتبال ایران به فرانسه رفته بودیم، هنگام بازگشت چاقوی میوه خوری در کیفم بود که هنگام بازرسی مامور فرودگاه به آن گیر داد و تمام وسائل مرا بازرسی کردند و چاقو را درآوردند و مرا هم به اتاق بردند. مرا بازداشت کردند و اجازه خروج ندادند و به پرواز نرسیدیم. اعتراض ما نتیجه نداد و گفتند یا باید جریمه دهید یا به زندان بروید، اما بعد از اینکه کارت و حکم خبرنگاری را ارائه کردیم، مشکل حل شد و روز بعد به ایران بازگشتم. این قضیه تبدیل به طنزی میان خبرنگاران در ایران شده بود.

* به همراه تیم ملی برای بازی دوستانه به آمریکا اعزام شدید.

بله، آن سفر هم با اتفاقات عجیب و غریبی همراه شد و وقتی برای دریافت ویزا به استانبول رفتیم، به ما گفتند ویزا نمی‌دهیم که صفایی فراهانی بلافاصله به فدراسیون آمریکا اعلام کرد اگر به خبرنگاران ویزا ندهید تیم ملی در آمریکا حضور پیدا نمی‌کند که آنها هم بلافاصله دست به کار شده و کار ما انجام شد.

متاسفانه هنگامی که آنجا بودم برخی گفتند امامقلی در آمریکا پناهنده شده و برنمی‌گردد. با وجود اینکه برخی گفتند اینجا بمان، اما خاک ایران را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم.

*اولین مصاحبه‌تان با یک چهره سرشناس با چه کسی بود؟

به همان ماموریتی که آقای راستی داده بود، باز می‌گردد. مصاحبه‌ای با سیروس قایقران انجام دادم که در نیمه شب بود. او بازیکنی بود که همش در لاک خودش بود و بیشتر تمرین می‌کرد تا بخواهد مصاحبه کند. یک بار به او گفتم چند نشریه به دنبال مصاحبه با شماست و این ماموریت را به من داده‌اند. او هم به تازگی در آن زمان بهترین و تکنیکی ترین بازیکن جام هندوستان شده بود. در آن دوران تلفنی نبود که بخواهیم صحبت کنیم و مجبور بودم جاهایی که بروم او بیشتر حضور دارد که یکی از آنها خانه پدر زنش بود و باورتان نمی‌شود ساعت 2 نیمه شب زیر باران پیدایش کردم و مصاحبه را انجام دادیم. همه می‌گفتند برو به منزلت استراحت کن، اما گفتم این ماموریت را باید انجام دهم.

* پس ماموریت را همان شب بارانی تمام کردی.

مرحوم قایقران می‌گفت که فردا صحبت کنیم، گفتم تا فردا باید مصاحبه به تهران و مجله دنیای ورزش برود. بعد از اینکه مصاحبه انجام شد آقای راستی پاداش خوبی را برایم درنظر گرفت و همه متعجب شده بودند که چطور قایقران را در آن مقطع پیدا کرده بودم.

* با کدام بازیکن ارتباط خوبی داشتی؟

با توجه به اینکه پدر نیما نکیسا را در مسابقات انتخابی بوکس در شهر رشت می‌شناختم به واسطه او با نیما هم آشنا شدم و رابطه خوبی داشتیم. آن زمان شاهد بودم که پدرش چقدر به نیما توجه داشت و خیلی به او کمک کرد که به آن جایگاه برسد. با بچه‌های قدیمی تر هم با غلام سرخه‌ای، اکبر مالکی و منصور رشیدی ، حسین فرکی و ... ارتباط و دوستی بیشتری داشتم.

* ظاهرا دوستیت با حسین فرکی خاص تر بود، الان هم همینطور است؟

قبل از اینکه مربی تیم ملی هم شود با او در ارتباط بودم و یکی از بازیکنان با اخلاق لیگ تخت جمشید بود. زمانی که او به نفت تهران آمد نه به عنوان دلال و منیجر، بلکه به عنوان یک دوست مشاوره زیادی به او می‌دادم. الان که دیگر کار مطبوعاتی نمی کنم یک مقدار ارتباط‌مان کمتر شده، اما من گلایه‌ای از او ندارم.

* بعد از 30 سال کار کردن در مطبوعات، از انتخابت ناراضی نیستی؟

کار در مطبوعات عشق من بود و با جان و دل انجام می‌دادم. هیچ پشتوانه مالی و حمایتی در این کار وجود ندارد و اکثر همکاران ما وضعیت خوبی ندارند، اما باز هم با عشق قلم می‌زنند و عاشق کار خود هستند. تقاضای من از انجمن ورزشی نویسان و وزارت ارشاد این است که اهالی مطبوعات را دریابند و این نباشد که وقتی کسی را از دست می‌دهیم تازه قدرش را بدانیم.

* در عالم مطبوعات با کسی هم مشکل داشتی؟

در تمام مطالب نظرم این بود که انتقاد باید سازنده باشد و این موضوع را هم رعایت می‌کردم، اما متاسفانه برخی از اهالی فوتبال یا ورزش تا مطلبی به مذاق آنها خوش نمی‌آید می‌خواهند شکایت کنند. احترام باید دو طرفه باشد و واقعا انصاف نیست که اگر مطلبی درست است و چون شما دوست ندارید دست به اعتراض و شکایت بزنید.

مرحوم ناصر احمدپور از علی دایی زیاد انتقاد می‌کرد، اما زمان فوتش علی دایی در مراسم حضور پیدا کرد و کینه به دل نگرفت. متاسفانه برخی کینه به دل می‌گیرند. تا زنده‌ایم باید قدر یکدیگر را بدانیم.

* دفترچه تلفن امامقلی و دست‌نوشته هایش هم در میان ورزشی نویسان زبانزد است.

آن زمان موبایل نبود که شماره تماس‌ها را یادداشت کنیم و برخی اوقات که فرصت نمی‌شد در دفتر تلفن وارد کنیم روی کاغذها می‌نوشتیم و هر روز اضافه می‌شد و به نوعی عادت کرده بودم. برای اینکه سوژه‌ها را زود پیگیری کنم و با مصاحبه شونده ارتباط بگیرم، حتی شماره تلفن منزل و برخی اعضای خانواده آنها را هم داشتم و زمانی که فلان بازیکن را پیدا نمی کردم به اطرافیانش متوسل می‌شدم و می‌دانستم چطور آنها را پیدا کنم! به همین دلیل به آچار فرانسه معروف شده بودم و هرکسی شماره می‌خواست با من تماس می‌گرفت.

 

* به عنوان یکی از قدیمی‌ها مطبوعات که در فوتبال بودید وضعیت این رشته را چطور می‌بینید؟

متاسفانه به دلیل ورود برخی افراد غیر فوتبالی به این رشته وضعیت خوبی را شاهد نیستم و دلالان زیادی حضور دارند. یک زمانی از ملوان و گیلان چندین بازیکن در تیم ملی حضور داشتند، اما الان فقط یک سعید عزت الهی را داریم. زمانی باخت در انزلی ننگ بود، اما الان شرایط بدی را شاهدیم. اصلا دیگر پدیده در فوتبال‌مان نداریم و تا بازیکنی دو گل می‌زند فردا بازار گرمی می‌کند که می‌خواهم بروم فلان تیم اروپایی. با این وضعیت به جایی نمی‌رسیم.

* صحبت پایانی امامقلی چیست؟

متاسفاته هنگامی که بازنشسته شدم، متوجه شدم که بیمه من در جاهایی که کار می‌کردم به درستی رد نشده و الان فقط به اندازه 10 روز حقوق می‌گیرم و برادرم علی امامقلی در زمینه مالی کمک زیادی به من کرده و خودم به بازار می‌روم و اگر امکان باشد خرید و فروشی انجام می‌دهم تا بتوانم امرار معاش کنم.

باز هم از خبرنگاران و روزنامه نگارانی که می‌خواهند این کار را شروع کنند، می‌خواهم که این کار را به عنوان شغل اول قرار ندهند.

انتهای پیام/ر

منبع: ورزشی فارس

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان