۱۱/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۱ شنبه

صبح قزوین "ماجرای نیمروز" روایتی خیره کننده از تاریخ ایران
کد خبر: ۲۴۰۸۲۹ نویسنده: ندا حبیبی تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۱/۲۷ ساعت: ۸:۴۴ ↗ لینک کوتاه

گذری بر جنایات "مجاهدین خلق"؛

"ماجرای نیمروز" روایتی خیره کننده از تاریخ ایران

قضاوت‌های زیرکانه مهدویان در مقابل گروهی که به جز خونریزی هدف دیگری نداشتند با تحلیل و بررسی‎‌ بدست می‌آید. سازمانی که قرار است برهم زننده انقلاب نوپایی باشد، از هر زمانی برای آشوب استفاده می‌کند.

"ماجرای نیمروز" روایتی خیره کننده از تاریخ ایران
صبح قزوین ؛_____ ندا حبیبی.

لحظات نابی را سپری می‌کند، مخاطبی که با سابقه کارگردان محبوبش "محمد حسین مهدویان" بر روی صندلی‌ سینما نشسته است.

کارگردان جوانی که با فیلم پر سرو صدای " ایستاده در غبار" هنر مستند سازی خود را به رخ سینماگران و مخاطبان کشید، برای بار دوم با هنر داستان سرایی اش مخاطب خود را به تحسین وا می‌دارد.

"ماجرای نیمروز" فارغ از هرگونه جناح بندی سیاسی روایتگر بخشی از تاریخ ایران است که سینماگران نسبت به آن بی توجه بوده اند و مستند سازی بی بدیل "محمد حسین مهدویان" برای سینماگران دیگر راه جدیدی را باز می‌کند.

داستان سرایی "محمدحسین مهدویان" از آنجایی آغاز می‌شود، که گروهی اطلاعاتی، درگیر ماجراهای دهه 60 و ترور‌های موفق گروه "مجاهدین خلق" قرار می‌گیرند.

سازمان اطلاعاتی که قهرمان اصلی داستان است و با وجود تفاوت اساسی در شخصیت‌ها و عملکردهایشان در مواجه با مشکلات، یک هدف مشخص را دنبال می‌کنند.

ساختار کلی فیلم داستان سرایی قوی دارد و تمام عناصر به کار برده شده در فیلم بی دلیل کنار یکدیگر قرار نگرفته اند و حتی آب خوردن شخصیت‌های داستان بی دلیل نمی‌باشد.

درامی قوی با میزانسی که حتی دست از سر نگاه شخصیت‌های داستان بر نمی‌دارد و با ریزترین جزیئات شخصیت پردازی را انجام می‌دهد و مخاطب را برروی صندلی سینما میخ کوب می‌کند.

شخصیت پردازی که یک گروه را از گروه مقابل متمایز می‌کند و تفاوت‌های هریک از آنها با رفتارهای ناگهانی قابل مشاهده است.

به عنوان مثال شخصیتی که سرپرستی سازمان اطلاعات را به عهده دارد فردی مقتدر و هوشمند است که ویژگی‌های رفتاری اش وظیفه شخصیت شناسی را به عهده دارد. نوع نگاه شخصیت‌ها و رفتارها و گریم‌های هرکدام و جزیی ترین موارد نیز به کمک این شخصیت پردازی گروهی آمده است و تفاوت هرکدام از آنها را نشان می‌دهد.

این نوع نگاه به یک گروه موفق بعد از تمام شکست‌هایش راهبردی و آموزش دهنده است. احترام به تفاوت‌های هر شخص در یک گروه عامل موفقیت آنهاست. مشکلی همیشگی که گریبان اعضای گروه کوچک و بزرگ را می‌گیرد.

هادی حجازی فر در نقش کمال داستان، که بیش از این هنرخود را در ایستاده درغبار به نمایش گذاشته بود، با چهره نه چندان متفاوت شخصیتی را بوجود می‌آورد که در تضاد سرگروه اش (احمد مهرانفر) قرار دارد.

ببینده احمد مهرانفر را عقلگرا می‌داند و خشونت و بی تابی وی را در مقابل سرگروه اش قرار می‌هد.

کمال داستان بینده را به یاد بسیجی‌هایی می‌اندازد که برای رسیدن به هدفشان ضربتی وارد عمل می‌شوند و شاید در این رفتارهای ناگهانی دچار اشتباه و خطا شوند، اما در نهایت این ویژگی‌ها در کنار هوش و ذکاوت شخصیت‌های دیگر به کار می‌آید.

شخصیتی که از متهمان بازجویی می‌کند به شیوه‌ای کاملا متفاوت رفتار می‌کند و در این بین حتی مورد ظن بد اعضای گروه از جمله مهدی پاکدل قرار می‌گیرد؛ اما اعتماد سرگروه و احترام به تفاوت شخصیت وی او را عضو جدایی ناپذیر گروه می‌کند.

ظن بد مخاطب به رفتارهای آرام این شخص درنهایت با شهادت برادر پایان می‌پذیرد و حضور آرام این شخصیت را مهم و موثر می‌داند.

هیچکدام از افراد حاضر در گروه بی اشتباه رفتار نمی‌کنند، اما تضاد رفتاری آنها بخشی از پازل گروه است که در تکمیل شدن ماجرا به آنها کمک می‌کند.

مرام سازمان اطلاعات به گونه ای است که نمی‌تواند باور کند، حتی فردی که سند جاسوسی اش اثبات شده است، از گروه حذف شود و نقاظ ضعف شخصیت‌ها با اشتباهات شخصی مشاهده می‌شود.

به عنوان مثال اعتماد بیش از اندازه سرگروه به اعضا و تندروی کمال داستان و ضعف عاطفی برخی از شخصیت‌های داستان از نکاتی است که در شخصیت پردازی محمدحسین مهدویان باید به آن توجه کرد.

هرچند این اشتباهات در تمام فیلم لحظه ای و آنی است اما حضور گروه باعث می‌شود، حتی شخص عاشق داستان که سرنخ ماجرا به دست اوست، در مقابل احساسات خود مقاومت کند و درنهایت پیروز نقاط ضعف شخصیت خود شود.

هرکدام از شخصیت‌های داستان به همین صورت با نقاط منفی خود درگیر هستند و شاید تنها دانای گروه (جواد عزتی) باشد که بیش از این او را به عنوان یک طناز می‌شناختیم.

شخصیتی که قرار است گره‌های داستان را باز کند و راهبر گروه شناخته شود و توازن بین عقلگرایی احمد مهرانفر و کمال داستان را برقرار کند. اعتماد بازیگران مطرح و سرشناس مخاطبان می‌تواند، به عنوان نشانه ای در موفقیت کارگردان به حساب بیاید و یکی دیگر ازعوامل جذب مخاطبان عام تفاوت بازی بازیگرانی مانند جواد عزتی و احمد مهران فر می‌باشد.

نگاه متفاوت کارگردان جوان به این دو بازیگر طنز، نشان از برتری دید وی به سینما ایران و بازیگران را دارد.

از نکات دیگر که توجه هر مخاطبی را جلب می‌کند، نقطه مقابل قهرمان داستان است.

گروه مجاهدین خلق در این روایت حذف می‌شوند و نوع قضاوت این گروه به عهده مخاطب گذاشته می‌شود و جذابیت بررسی این گروه از طرف بیننده پنهان می‌ماند و مخاطب را بعد از تماشای فیلم درگیر عدم حضور نقطه مقابل قهرمان داستان می‌کند.

هرچند کددهی کارگردان داستان ببینده را به طور پنهان در قضاوت سازمان مجاهدین خلق قرار می‌دهد، اما پدیده ای که در این اثر فوق العاده قابل مشاهده است، تلاش شبانه روزی سازمان اطلاعات برای برچیدن گروهی است که به کودک 5ساله هم رحم نمی‌کند.

قضاوت‌های زیرکانه مهدویان در مقابل گروهی که به جز خونریزی هدف دیگری نداشتند با تحلیل و بررسی‎‌ بدست می‌آید. سازمانی که قرار است برهم زننده انقلاب نوپایی باشد، از هر زمانی برای آشوب استفاده می‌کند و مخاطب را در شناخت گروه حذف شده در فیلم اش راهنمایی می‌کند.

شاید بتوان فیلم "ماجرای نیمروز" را در مقابل عاشقانه محض فیلم "سیانور" قرار داد. مهدویان عاری از هرگونه احساسی، مخاطب را به یک ماجرای حساس تاریخی دعوت می‌کند و تنها به اشاره یک ماجرای عاشقانه بسنده می‌کند و مخاطب را بیش از این درگیر ماجرای احساسی کاذب نمی‌کند و در نهایت هدف سازمان اطلاعات را بر عشق مقدس می‌داند و شخصیت عاشق را بخاطر لحظه ای اشتباه در سکانس آخر سرزنش می‌کند.

سکانسی که در نهایت با گریه کودکی که عنوان می‌شود فرزند مسعود رجوی است، به پایان می‌رسد و قضاوت برخورد عادلانه سازمان اطلاعات و کمال داستان را که حالا زخمی از ماجرای ترور کودک 5ساله است را به رخ ببیندگان می‌کشاند.
انتهای پیام/2004

دیدگاه ها

مهسا حاجتمند / ۳۰ فرو ۱۳۹۶ - ۱۹:۳۰

داستان بسیار عالی به قلم نگارش خانم حبیبی درآمده
اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان