صبح قزوین؛____علی تقوایی.
انگلستان و بهانههای نفوذ دولت بریتانیا در شبه قاره هند و اشغال مستقیم هندوستان، این دولت استعمارگر را با قلمرو حکومت قاجار و ملت ایران که در اعصار پیشامشروطه، هنوز «ممالک محروسه» محسوب میشد، همسایه ساخت اما چه همسایهای و چه حُسن همجواری! آن هم نه همسایهای قانونی و مشروع که همسایهای استعمارگر و خطرناک که در نهایت زهر نامشروع بودن این همجواری را به ممالک محروسه ایران وارد کرد و تمام قلمرو افغانستان، بلوچستان و بخشهایی از ایالات تاریخی «سند» را که قرنها جزء خاک ایران بودند از کشورمان جدا کرد و زیر یوغ استعمار خود برد.
در همین رابطه هر چند نقش ضعف و انحطاط حکومت قاجار در رابطه تجریه خاک کشورمان غیرقابل انکار بود با این حال مورد تجزیه یکباره شرق ایران به حدی گسترده و سنگین بود که باید در ردیابی علل وقوع آن به سایر عوامل نیز رجوع کرد چه اینکه انحطاط و ضعف حکومتهای داخلی ایران امر تازهای نبود و پیش تر در ادوار گوناگون تاریخ ملی روی داده بود اما هرگز شاهد وارد آمدن ضربهای تا این حد سنگین به تمامیت ارضی ایران نبودیم.
برای نمونه در طول و در پایان عصر صفویه، ایران با حملات ویرانگر پرتغالیها، سلاطین عثمانی و محمود افغان مواجه میشود اما پس از همه این تاخت و تازها قلمرو صوفیان تجزیه نمیشود.
ولیکن این بار در عصر قاجار دشمن جدیدی برای ایران ظاهر شد. دشمنی که برعکس محمود افغان و سطان سلیم از راه جنگ و ادوات نظامی به تسخیر چند شهر ایران کفایت نمیکرد.
وقوع دو کودتای انگلیسی در فاصله 33 سال ظهور قدرتی به نام بریتانیا و اجرای نقشه نفوذ این کشور در سرزمین ایران تفاوت تلخی بود که شاهان قاجار میبایست به نسبت سایر سلسلههای ضعیف ایرانی آن را تجربه میکردند. نفوذی که در ابتدا و در اولین مورد درباره ایران با همسایگی نامشروع انگلستان آغاز شد تا دولت بریتانیا با استفاده از امتیاز همسایگی زمینههای تجزیه یک چهارم ایران را به راحتی آب خوردن فراهم کند.
اما زمان گذشت و طعم تجزیه یک چهارم خاک ایران در کام انگلستان شیرین تر از استعمار مستقیم کشورمان آمد تا در نهایت در طول دو و نیم قرن اخیر، ایران شاهد انواع چپاول و جولان گریهای انگلستان در خود باشد.
تلاش برای نفوذ و منحرف کردن نهضت مشروطه که به گواهی تاریخ در سراسر مشرق زمین، اروپای شرقی و حتی پیش تر از بسیاری از ملل اروپای غربی نخستین جنبش دموکراسی خواهی یک ملت بود، پیاده سازی دو کودتای 1299 و 1332 در کشور، تجزیه مستقیم جزیزه بحرین، کمک مستقیم به صدام و پژاک و کومله برای تجزیه مجدد ایران، اختراع و شیوع ادیان و فرقههای جدید، نفوذ در اقتصاد نفتی ایران و هدایت همه زیرساختهای فرهنگی، دینی و اجتماعی این مملکت از قِبل تحقق همین نفوذ و دهها موردی از این دست از مصادیق عینی جولانهای انگلستان در کشور ایران بود.
آنچه که در میان همه این مصادیق استعمارگرانه انگلستان کلیدواژه مشترک محسوب میشود و در کلام هیچ مورخی به صورت صریح و آشکارا به آن اشاره نشده کلیدواژه نفوذ است.نفوذی که میتوانست به هر بهانهای از جمله همجواری و در نتیجه تجزیه خاک ایران، ترجمه متون فلسفه سیاسی و در نتیجه منحرف کردن دموکراسی خواهی ایرانیان، استخراج نفت و در نتیجه غارت ثروت ملی ایرانیان، دفاع از حقوق اقوام ایرانی در نتیجه تجزیه بحرین و تلاش برای تجزیه خوزستان و کردستان، عبور از خاک ایران برای مبارزه با هیتلر و در نتیجه اشغال نیمی از کشور و سایر مواردی از این دست روی دهد.
هزینه سنگین ملی شدن صنعت نفت برای ایرانیانبنابراین پروژه نفوذ در کشوری مانند ایران که اشغال نظامی سراسری آن غیرممکن بود همواره بهترین گزینه برای ایجاد و استمرار منافع بریتانیا محسوب میشد.
منافعی که برای حفظ آنها این دولت حاضر شد خواست ملی ایرانیان برای ملی کردن صنعت نفت سرکوب کند و پس از سالها فریبکاری در مجامع بین المللی حکومت ملی ایران را در قالب کودتایی مشترک با امریکا سرنگون سازد تا هم ثروت ملی ایرانیان را مجددا به یغما برده باشد و هم برخلاف همه شعارهای دموکراسی خواهانه، حکومت ملی و دمکراتیک دکتر محمد مصدق را نیز سرنگون سازد.
به ویژه مورد اخیر در پروژه نفوذ انگلستان بسیار مهم است و نشان از آن داشت که همه فریادهایی که حکومت های غربی در تکریم دموکراسی سرمیدهند تنها مشتی سخنان شیک و انتزاعی برای کشورهای جهان سومی است چرا که ایرانِ پس از ملی شدن صنعت نفت به سمت کشوری مردم سالار در حرکت بود.
این سیر حرکتی به تدریج سلطنت را به مقامی تشریفانی تبدیل میکرد و اساس نظام سیاسی ایران را مطابق با قانون اساسی مشروطه که حکومت پهلوی به یاری کودتای بازهم انگلیسی آن را زیرپا نهاده بود، بر شالوده نظام پارلمانتاریستی بنا میکرد.اما در نهایت چه بر سر کشوری دموکراتیک با حکومت و نفتی ملی آمد؟ سرنگونی حکومت ملی، بازگشت شاه و غارت مجددا ثروت ایرانیان این بار توسط شرکتهای هم انگلیسی و هم امریکایی.
تجارب شیرین و تلخ ملی شدن صنعت نفت و کودتای 12 مرداد 1332 نشان داد که دموکراسی خواهی و حقوق بشر برای غرب تنها مشتی شعارهای انتزاعی ثبت شده در کتابهای فلسفی است و آنچه که در دنیای واقع و در سیاست خارجی این کشورها به ویژه امریکا و انگلیس حرف اول و آخر را میزند تحقق منابع این دول از طریق پروژه نفوذ است.
تجربه 250 ساله نفوذ انگلستان در ایران و اقتصاد کشور در دهه 90 شمسیدر دهه 90 شمسی و سپری شدن قریب نیم قرن از وقوع انقلاب اسلامی حتی اگر تحریمهای 6 سال اخیر نیز برکشور حاکم نمیشد باز هم دلتمردان جمهوری اسلامی میبایست با اطلاع از این تجارب تاریخی نوع رابطه با حکومتهایی چون انگلستان را متناسب با منافع ملی ایرانیان تنظیم کنند.
با این حال آنچه در رفتارهای اقتصادی و سیاسی دولت روی نموده خبر از رویکرد دیگری در اهداف و برنامههای دولت تدبیر و امید دارد.
برهمین اساس دولت چگونه قراردادهایی یکطرفه با دولت انگلستان در زمینه کشاورزی، شیلات، صنایع چاپ، صنایع بسته بندی و قطعه سازی ترن آنهم طی تنها چند ماه اخیر منعقد نموده است؟! در حالی که میتوانست فی المثل قراردادهایی از این بهتر و بصرفه تر را با کشورهایی چون اسپانیا یا برزیل و آفریقای جنوبی نیز منقعد کند؟ در این بین حضور همزمان بی بی سی فارسی و تجار انگلیسی در کشور چه تناسب و همسازی میتواند با هم داشته باشد؟
عبرتهایی برای دکتر سریع القلم
متاسفانه دولت با مشی «سریع القلمی» که ترویج گری لیبرالیسمی لیبرالتر از امریکا است! بدون توجه به تجارب تاریخی زمینههای نفوذ انگلستان و سایر دولتهای معاند را در مهم ترین بُعد فضای زیستی کشور یعنی اقتصاد را فراهم میسازد.
در این بین ممانعت از نفوذ دشمن تنها در حد لفاظی تشریفاتی که باید پیش از هر چیز از شر آن خلاص شد، تبدیل شده است. در حالی که نفوذ شعار، چماق سیاسی، ابزار تسویه حساب و سایر مواردی از این دست نیست بلکه یک بحران و دغدغه حیاتی است که منافع ملی همه ایرانیان را دربرمیگیرد. البته ممکن است افرادی اعم از اصلاح طلب و اصولگرا بخواهند از کلیدواژه نفوذ برای حذف و برچسب زدن به رقبا سوء استفاده کنند که یقینا این امر مضموم است با این حال نفس انتقاد به این افراد است نه تلاش حساس سازی مردم نسبت به تحقق پروژه نفوذ دشمن.
و نیز دانستن این نکته که همه تجارب تلخ حاکی از تجزیه خاک کشور، انحراف نهضت مشروطه، کودتا و غارت ثروت ملی میگذرند و در این بین اگر تلخی این تجارب فراموش و یا بخشیده شود عبرتهای آنها هرگز نباید فراموش شود، نقش مهمی در تحلیل تاریخ معاصر ایران دارد. حفظ و یا نابودی این حافظه تاریخی، شاکله پروژه نفوذ است.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها