به گزارش خبرنگار سیاسی
صبح قزوین ؛ شهید حجتالاسلام سیدعلیکبر ابوترابیفرد از جمله شخصیتهایی است که از آغاز نهضت امام خمینی(س) در سال 1342 به ایشان پیوست و تا پیروزی انقلاب همواره در صف مقدم مبارزه حضور داشت.
در اوجگیری تجمعات و تظاهرات ضد رژیم در مسجدالنبی که کانون اصلی برپایی گردهمایی ضد رژیم محسوب میشد، بار دیگر تجمع عظیم مردم مومن قزوین به رهبری روحانیت آگاه و در راس آنها آیتالله حاج سیدعباس ابوترابی و فرزندان مبارزش سیدعلیاکبر و سیدمحمدحسن ابوترابی برگزار شد.
درباره حوادث آن روز، سید علیاکبر ابوترابی میگوید: آن روز فرمانده نظامی قزوین و فرمانده لشکر 16 زرهی در مسجدالنبی برنامه داشتند. تهدید کرده بود که اگر از مسجد متفرق نشوید و جلسه را تعطیل نکنید -البته یک تعبیر بسیار بیادبانهای کرده بود- این خراب شده را بر سر شما خراب میکنم.
بعد از این تهدید ساعتی طول نکشید که با تانک و نفربر به شهر حمله کردند؛ جمع زیادی را که در صف نفت بودند، زیر ماشینهای خود گرفتند و در مسیر خیابان ماشینهایی که پارک شده بود در خیابان بیشتر ماشینها را منهدم کردند یعنی با تانکها میزدند ماشینها را خرد میکردند.
ماموران رژیم و برخی فرماندهان نظامی خود فروخته به مردم بیگناهی که در صف گرفتن نفت بودند، حملهور میشوند؛ چون جزو برنامههای آن روز رژیم بود که در سرمای سرد زمستان مردم را تحت فشار قرار داده تا به خیال خودش دست از انقلاب بردارند و جو را آرام کنند.
آنها با درک این مطلب که باید رهبری نهضت را در قزوین مورد هدف قرار دهند و از او انتقام بگیرند به منزل حاج سیدعباس حملهور شده و خانهی ایشان را به آتش کشید و اموال آن را به غارت بردند.
وی ادامه میدهد: به منزل ما هم یورش بردند، اتفاقا آن شب، اخوی کوچک ما سید حسین ابوترابی با پسرخاله و پسردایی هر دوی اینها در دفاع مقدس به شهادت رسیدند، سه نفری با یکی از دوستانشان در خانه بودند که میبینند نیروهای ساواک به منزل حمله کردند و در خانه را شکستند. آنها از خانه فرار کردند.
الحمدالله آن شب، نه حاجآقا، نه مادر و نه همشیرهی ما در خانه نبودند و چند تا از فرشهای خانه را برده بودند و چند تا هم آتش زدند.
ولی جرات نکرده بودند که کتابخانه را آتش بزنند، فکر کردند اگر قرآن را آتش بزنند، دودمانشان آتش میگیرد، آشپزخانه و یک اتاق دیگر را به آتش کشیده بودند که در اثر آتشسوزی سقف آشپزخانه فرو ریخته بود. بعد از انقلاب فرش و اثاثیهی منزل سیدعباس را در پادگان 16 زرهی قزوین پیدا میکنند و به خانهی ایشان میبرند.
سید علیاکبر ابوترابی همکاری نزدیکی با شهید علی اندرزگو داشت، به طوری که ساواک از مدتها قبل به ارتباط ایشان با اندرزگو پی برده بود، عملیات مراقبت ویژهای را برای این دو بزرگوار تدارک دید.
نام عملیات مراقبت شهید اندرزگو «سرافراز» و نام عملیات مراقبت سیدعلیاکبر ابوترابی«ساغر» نامگذاری شده بود. نزدیکی و هماهنگی شهید اندرزگو و ابوترابی به حدی بود که بسیاری از برگههای کنترل تلفن شهید اندرزگو، مامور ساواک نام سیدعلیاکبر ابوترابی را به جای نام اندرزگو نوشته است که پس از آگاهی مسوولان روی آن خط کشیده شد و نام اندرزگو را نوشتند.
ابوترابی در سالهای مبارزه و همراهی با شهید اندرزگو به منظور جمعآوری و انتقال سلاح به داخل کشور، سفرهای متعددی همراه با این شهید بزرگوار به لبنان و فلسطین اشغالی داشتهاند.
میتوان گفت مبارزات ابوترابی به شکل جدی از 15 خرداد سال 1342 آغاز شد، ایشان دلی پر شیدا داشت و از قبل دل در گرو مبارزات حقطلبانه داده بود و شاهد این مدعا حضور ایشان در سنین نوجوانی در برخی اجتماعات مردان شجاع فدائیان اسلام بود.
از نوجوانی دریافته بود که حکومتی فاسد چون پهلوی شایستگی حاکمیت بر کشور اهلبیت(ع) ندارد بنابراین از همان ابتدا به نهضت انقلابی امام پیوست و تا پایان عمر بر عهد خود استوار ماند.
شهید سیدعلیاکبر ابوترابی، متولد 1318 و فرزند آیتالله سیدعباس ابوترابی میباشد که در شهر قم چشم به جهان گشود، فعالیتهای گستردهی ایشان در دوران پیش و پس از انقلاب از وی چهرهای کم نظیر ساخته بود.
شاگردی امام در نجف، دستگیری و محکومیت به زندان، فعالیت در روزهای پیروزی انقلاب، همکاری شهید ابوترابی با شهید چمران در ستاد جنگهای نامنظم، تحمل ده سال دورات مرارت بار اسارت، رسیدگی مستمر به امور آزادگان، عضویت در شورای شهر قزوین و دو دوره نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نشان از استقامت ایشان در حمایت از انقلاب و جمهوری اسلامی است.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها