به گزارش سرویس سیاسی
صبح قزوین ؛ برجام از جمله موضوعاتی است که پس از امضای آن هرگز از کانون مسائل سیاسی کشور خارج نشد و اگرچه فراز و فرودهای کوچکی داشته است ولی همواره یکی از مهمترین مباحث بین جناحهای سیاسی کشور بوده است.
برجام خواسته یا ناخواسته یک دوقطبی را در کشور به وجود آورده که یک طرف آن را موافقین گرفته اند و طرف دیگر را مخالفین!
دفاع از برجام توسط جناح موافق تبدیل به حیثیت شده و از سایر موضوعات برای آن هزینه میکنند؛ از طرف دیگر کوبیدن برجام بر سر دولت از طرف منتقدین آن را بیشتر به یک چماق تشبیه کرده است. این جدلها در حالی انجام میگیرد که ادامه آن میتواند هزینههای سنگینی را در پی داشته باشد! در زیر به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم.
۱- تغییر در ساخت اجتماعی- سیاسی جامعه و انحراف در نیل به اهداف انقلاب: از آنجا که ما یک کشور انقلابی هستیم و اکثریت جامعه نشان داده اند که هنوز دل در گرو آرمانهای انقلاب دارند رقابت جریانات سیاسی و خط بندیهای سیاسی باید حافظ و مقوم جبهه انقلاب باشد.
تشکیل دوقطبی برجامیان و نابرجامیان خط بندی جدیدی در جامعه ایجاد میکند که چه بسا به مصالح و حتی اهداف عالی انقلاب و نظام آسیب جدی وارد میکند! به عنوان نمونه توجیه بد عهدی آمریکا برای دفاع از برجام با روح استکبار ستیزی انقلاب منافات دارد!
اظهار عجز در مقابل تحریمها و اصرار بر حل مشکلات از طریق برجام با استقلال که یکی از مهمترین مبانی فکری و انقلابی مردم ایران است سازگاری ندارد!
از طرف دیگر علی رغم مشکلاتی که در برجام و اجرای آن از ناحیه داخلی وجود دارد برخی از مخالفین از شکست برجام و رسوا شدن رقیب ابراز رضایت میکنند! این در حالی است که خود را دوستدار انقلاب و نظام میدانند. به نظر میرسد یکی از آسیب های جدی ادامه این روند، تحریف انقلاب از اهدافش است.
۲-
در حاشیه قرار گرفتن مسائل اصلی: اصولا پرداختن به موضوعات حاشیه ای باعث میشود که مسائل اصلی فراموش شوند و برای جلوگیری از چنین اتفاقی است برنامه ریزی، چشم انداز و حتی شعار سال مطرح میشود.
امروز مردم شاهد هستند که مسائل و مشکلات اصلی آنها در حاشیه قرار گرفته است؛ دغدغه دولت محترم اشتغال و خروج از رکود از طریق حمایت از تولید داخلی نیست و یا لااقل اینچنین به نظر نمیرسد و منتقدین برجامی نیز مطالبه گری خود را در مسائل اقتصادی و حمایت از تولید و یا فرهنگ قرار نداده اند، اگرچه گاهی وقتها اشارههایی به این بحث ها میشود اما نه دولت تمایلی دارد که به این مباحث بپردازد و نه منتقدین پیشنهاد سازنده ای که هدفشان کمک به دولت باشد را مطرح کرده اند.
مسأله اصلی امروز کشور عمل و اقدام به اقتصاد مقاومتی است، موضوعی که اگر گاهی هم مطرح میشود فقط جنبه شعاری دارد! به هر حال ادامه این روند هرگز منجر به حل مشکلات و مسائل اصلی کشور نمیشود.
۳-
تنزل جایگاه مدیران در دید مردم و کاهش امید به آینده: مهمترین موتور محرکه هر حرکتی را امید میدانند و اگر امید را جامعه ای از بین برود، آن جامعه در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. امید و اعتماد به مسئولین نظام، بزرگترین سرمایه نظام است. جدل بر سر موضوع هسته ای و سخنانی که گاهی وقتها نه در شأن دولت است و نه در شأن مخالفین، در میان مدت و دراز مدت اعتماد و امید مردم نسبت به مسئولین را از بین می برد. این خسران را میتوان به آب ریخته تشبیه کرد که جبران آن تقریبا غیرممکن است.
۴- امیدواری طرف غربی به تکرار برجام: از دیگر هزینههای ادامه این روند، امیدواری دشمن به تکرار چنین سناریویی است. طرف غربی، جدل موافقین و مخالفین برجام را به عنوان دستاوردی بزرگ محسوب نموده که پایههای نظام ایران را سست میکند.
از نظر آنها مطالبه بیشتر و ترغیب به ادامه مذاکرات در موضوعات دیگر، میتواند این وضع را تشدید کند و لذا با تغییر دولت آمریکا، پیامهایی به گوش میرسد که برای ادامه برجام ایران باید در حوزه های دیگر و از جمله مسائل منطقه ای و موشکی نیز امتیازاتی بدهد. اگر همه مسئولین همانند ید واحده و با یک صدا حقوق خود را مطالبه می کردند، طرف غربی هرگز چنین طمعی در مورد ایران نداشت.
موارد فوق بخشهایی از هزینههای گزاف جدال بیش از حد در موضوع برجام است. امید میرود مسئولین و منتقدین با نگاه راهبردی به مسائل کلان جامعه و کشور منافع ملی را در راه دفاع از منافع حزبی هزینه نکنند.
انتهای پیام/2002
منبع: کیوسنا
دیدگاه ها