۱۹/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۱۰ جمعه

صبح قزوین سقط ۲۸ جنین و شهادت و مجروحیت ۱۱ دانش آموز در قزوین
کد خبر: ۲۲۲۴۲۲ نویسنده: اعظم میرزائی تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۷ ساعت: ۱۰:۱۰ ↗ لینک کوتاه

در هفتم دی‌ماه ۵۷ چه اتفاقی افتاد؟

سقط ۲۸ جنین و شهادت و مجروحیت ۱۱ دانش آموز در قزوین

در هفتم دی ماه سال ۵۷ رخداد فجایعی چون سقط ۲۸ جنین و شهادت و مجروحیت ۱۱ دانش آموز در قزوین بازتاب رسانه‌ای کشوری و جهانی پیدا کرد و جایی برای سکوت در برابر جنایات رژیم پهلوی برای مردم باقی نگذاشت.

سقط ۲۸ جنین و شهادت و مجروحیت ۱۱ دانش آموز در قزوین
به گزارش خبرنگار اجتماعی صبح قزوین ؛
اغراق نیست اگر بگوییم حوادث هفتم دی‌ماه در قزوین تحولی عظیم و نقطه عطفی در جریان حرکت خروشان مردمی ایران در مسیر پیروزی اتقلاب اسلامی بوده است.

روزهای سرنوشت سازی که از روزهای پیش‌تر با تظاهرات و اعتراضات مردمی آغاز شده و در روزهای ششم و در اوج آن در روز هفتم دی ماه خون غیرت مردم ایران را به جوش آورد.

سقط 28 جنین بر اثر ترس و اضطراب مادرانشان و شهادت چندین کودک محصل، خونخواهی و قدرت طلبی رژیم شاهنشاهی را بر همگان روشن کرده بود و جایی برای سکوت در برابر این وحشی‌گری‌ها باقی نمانده بود.

محمود انصاری یکی از شاهدان عینی در روز هفتم دی ماه است که می‌گوید: دی ماه در تاریخ انقلاب، حوادث مهمی خصوصا در مشهد، ورامین و قزوین رقم خورد.

ششم دی ماه مردم بعد ازتظاهرات در مسجد النبی (مسجد شاه سابق) به سمت خیابان طالقانی حرکت کرده و منزل یکی از مشروب‌فروشان آن محله را به آتش کشیدند و در خیابان طالقانی روبروی خیابان دارایی که ژاندارمری سابق بود با ماموران درگیر شدند که درآنجا ۳ نفر به نام‎های شهیدان محمودیان- دو برادر و یک پسرعمو- به شهادت رسیدند.

انصاری ادامه می‌دهد: درهمان ایام بود که شهید عباس بالو و شهید کاکاوند نیز به شهادت رسیدند و از آنجا بود که ۷ دی ماه شکل گرفت و جنازه‌های شهدا را به بیمارستانی که هم‌اکنون به نام بیمارستان کوثر است انتقال دادند.

حرکت بزرگ مردم قزوین در هفتم دی ماه باعث شد که موجی در کشور ایجاد شود و حکومت نظامی در قزوین شکل بگیرد.

این شاهد عینی می‌گوید: همزمان، اتفاقاتی نیز درخیابان پادگان شکل گرفته بود و برخورد خودروی نظامی با کودکانی که در حوالی صف نفت بازی می‌کردند زمینه‌ای برای حرکت مردم قزوین و درگیری‌های مردم با نیروهای نظامی شد.

بیشترین درگیری‌ها در همین ایام اتفاق افتاد، قزوین به ویرانه‌ای تبدیل شده بود و تمام نیروهای نظامی با تانک و خودروهای زرهی وارد شهر شده بودند و قزوین شبیه به یک شهر جنگی شده بود.

این حادثه در قزوین باعث شد در همین ایام در ورامین و مشهد درگیری‌ها با گستردگی بیشتری صورت گیرد؛ خانم‌ها در آن زمان نقش به سزایی در حرکت‌های انقلابی و حمایت از مردان داشتند.
در حادثه خیابان پادگان یک دختر بچه شهید و یک خانم مجروح شدند که هم اکنون در قید حیات هستند و در هر حال آن چیزی که خیلی به چشم می آمد این بود که حرکت ها در آن دوران حرکت‌های مردمی بود.

مصطفی آزادی از مبارزان و جانبازان قبل و بعد از دوران انقلاب اسلامی نیز می‌گوید: در ششم دی ماه سال 57 مبارزان انقلابی شهر قزوین با فریاد شعار مرگ بر شاه از خیابان عبید‌زاکان به سمت خیابان امام خمینی(ره) در حرکت بوده که با تیراندازی ژاندارم‌ها روبه‌رو شده و در این میان یکی از انقلابیون به نام مصطفی محمودیان با ضرب گلوله رژیم شاهنشاهی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

وی ادامه می‌دهد: با اطلاع از حرکت و راهپیمایی مردم شهر قزوین برای تشییع جنازه شهدا به سمت خیابان سپه حرکت کردم در حالی که مردم این شهر با شعارهای مرگ بر شاه و این سند جنایت پهلوی است در حال تشییع پیکر مطهر شهدا بودند یکباره نیروهای شاهنشاهی از سمت خیابان تهران‌ قدیم وارد شده و برای متفرق کردن جمعیت اقدام به شلیک تیر هوایی کردند.

بنا بر گفته این شاهد عینی در همان حال عده‌ای از مبارزان و جوانان انقلابی با آجر و وسایلی که در دست داشتند اقدام به درگیری با نیروهای مسلح کرده و همچنین برخی از بانوان هم در پشت‌بام‌ها علیه شاه شعار می‌دادند؛ با دستور تیراندازی بیش از 18 نفر شهید و عده‌ای هم زخمی شدند.

حسن شکیب‌زاده یکی از مبازران انقلابی و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس در خصوص جریانات آن برهه از تاریخ می‌گوید: حوادث ۶ دی زمینه ساز تظاهرات ۷ دی در قزوین شد، در ششم دی ماه با توجه به حضور گسترده مردم در سطح شهر و راهپیمایی بر علیه رژیم ستم شاهی و اوج شعارهای مردم نیروهای نظامی توان تحمل این شعارها را بعد از چند روز نداشتند و تصمیم گرفتند که به صفوف به هم فشرده راهپیمایان حمله کنند.

این حادثه در دو منطقه اتفاق می‌‎افتد یکی در خیابان شهدا یا سپه سابق که به شهادت عباس بالو یکی از جوانانی که در اکثر راهپیمایی ها حضور فعال داشت، می‌شود و دوم در خیابان طالقانی حوالی پاسگاه ژاندارمری که طبیعتا در آنجا نیروها در بحث حکومت نظامی و مبارزه علیه مردم دخالت داشتند و نقش داشتند. 

شکیب زاده ادامه می دهد: وقتی حرکت مردم و جمعیت به آنجا می‌رسد یک برخورد هم آنجا اتفاق می‌افتد که به صورت مستقیم شلیک می‌کنند به مردم که ۳ نفر به نام محمودیان به فاصله چند ساعت به شهادت رسیدند و در مجموع ۶ دی ماه ۵۷ ما ۴ شهید در قزوین داشتیم که تا آن زمان این تعداد شهید در یک روز بی سابقه بود و بنابراین فردای آن روز رهبران و مسئولینی که دست اندرکار راهپیمایی‌ها و تظاهرات بودند تصمیم می‌گیرند یک راهپیمایی باشکوه برگزار کنند و به علاوه اینکه شهدا را هم تشییع کنند و در صحن امامزاده حسین(ع) قزوین به خاک بسپارند.

در روز هفتم دی ماه این حرکت مردم از ساعت ۸ صبح شروع شد و مردم به خیابان‌ها ریختند و به خیل جمعیت پیوستند و تشییع شهدا را انجام دادند.

طبیعتا از همه جای شهر و از مکان‌های مختلف شهر مردم شروع کردند به جمع شدن و در قالب راهپیمایی‌های گروهی و انفرادی به سمت مرکز شهر در خیابان پادگان هم که یکی از مراکز تجمع مردم بوده اتفاقاتی از این دست می‌افتد.

شکیب زاده می‌گوید: الان در خیابان پادگان مکانی که خودروی نظامی با دانش آموزان برخورد می‌کند و دانش آموزان به شهادت می رسند را یادم هست، در آنجا یک نفت فروشی بود و باتوجه به اینکه فصل زمستان بود و نفت به راحتی در دسترس مردم نبود مردم با گالن در صف های طولانی می‌ایستادند تا نفت بگیرند.

همزمان با توجه به نقش عمده و تاثیرگذار فرهنگیان در راهپیمایی‌ها در همان روز خیلی از فرهنگیان و مدیران مدارس تصمیم گرفتند که مدارس را تعطیل کنند و به جمعیت راهپیمایان بپیوندند.
یکی از مدارسی که این اتفاق در آن افتاد دبستان بابک در خیابان پادگان حوالی همین نفت فروشی بود که حوالی ساعت ۹ صبح تعطیل شده و دانش آموزان هم مرخص می‌شوند که نزد والدینشان بروند؛ تعدادی از محصلین که والدینشان در صف نفت بودند همانجا مشغول بازی می‌شوند، در آن حین یک خودروی نظامی که مسئولیت برخورد با راهپیمایان را داشته از سمت لشگر ۱۶ زرهی به سمت خیابان پادگان در حرکت بوده که به سمت خیابان سپه برود و مردم را متفرق کند.

بچه‌هایی که در کنار خیابان بودند به تبعیت از پدر و مادر خود شروع می‌کنند به سر دادن شعارعلیه شاه و با توجه به شور و هیجانی که در شعارشان بود و جمعیت قابل توجهی که داشتند سرگروهبانی که در خودروی نظامی حضور داشت تحت تاثیر قرار گرفت و به سربازی که راننده خودرو بود گفت که کمی به سمتشان برو و آنها را بترسان تا متفرق شوند و شعار ندهند اما سرباز از دستور سرباز میزند و می‌گوید که اینها کودک هستند و من این کار را نمی‌کنم و به آرامی مردم را رد می‌کند و از کنار آنها می‌گذرد.

سرگروهبان با دیدن این وضع سرباز را کنار می‌زند و خودش جای راننده می‌نشیند و وقتی به خیابان عارف می‌رسد دور میزند و به سمت دانش آموزان که هنوز در حال شعار دادن بودند می‌رود و با آنها برخورد می‌کند که در آن برخورد ۱۱ نفر از دانش‌آموزان شهید و زخمی می‌شوند و این خودرو از روی جنازه بعضی از این دانش آموزان عبور می‌کند و به سمت پادگان می‌رود.

مردم جنازه‌ها را به بیمارستان شاه اسماعیل آن زمان (شهید رجایی امروز) می‌برند و از آن تعداد ۴ نفر به نام‌های زهرا کلانتری یکتا، افسر عباسی شهرستانکی، حمید اعرابی و امیر اردکان که بین ۶ تا ۱۱ سال بیشتر نداشتند به شهادت می‌رسند.
به مرور زمان بقیه مجروحین به جز یک دختر بچه 16 ساله که معلول می‌شود بهبود پیدا می‌کنند در تاریخ ۲۸ اسفند همان سال آن گروهبان خاطی که با ماشین نظامی بچه‌ها را زیر گرفته بود به دار مجازات آویخته می‌شود.

حسن شکیب زاده درباره ماجرای اعدام سرگروهبان خاطی می‌گوید: در باب سرنوشت آن سرگروهبان هم به نام حسین کربلایی که قزوینی هم نبود و در لشگر ۱۶ زرهی کار می‌کرد یادم هست که همان روز مردم به جلوی در لشگر ۱۶ می‌روند و شعار می‌دهند و خواستار محکومیت و اعدام او می‌شوند و فرمانده آنجا اعلام می‌کند که او را دستگیر کردیم و خیالتان راحت باشد که با او برخورد می‌کنیم که مردم در آن لحظه به سمت تشییع شهدا می‌روند.

بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با بقیه استان‌ها دادگاه انقلاب تشکیل شد و در تاریخ ۲۸ اسفند همان سال آن گروهبان به دار مجازات آویخته می شود.

اتفاقات آن دوران و شهادت کودکان معصوم باعث شد تا این جریانات بازتاب گسترده‌ای در کشور و حتی جهان داشته باشد؛ روزهای بعد مردم در شهرهای مختلف در خلال راهپیمایی‌ها این برخورد نظامی‌ها با کودکان قزوین را محکوم می‌کردند.

این ماجرا از نظر احساسی تاثیر بسیاری را در حرکت انقلابی شهرهای دیگر داشت و در مسیر نابودی رژیم شاهنشاهی نقش مهی را ایفا کرد.

انتهای پیام/9003

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان