به گزارش سرویس اقتصادی
صبح قزوین ، بحث اقتصاد ایران یکی از مباحث بسیار پیچیده ای است که همواره محل نزاع بین کارشناسان اقتصادی، روزنامه نگاران، اصحاب سیاسی و مردم عام بوده است و نه فقط در ایران بلکه در تمامی کشورهای جهان این نزاع وجود داشته و این نزاع البته در بین کشورهایی که مسیر پیشرفت را انتخاب میکنند و مورد هجمههای مختلف سیاسی و اقتصادی از طرف بیگانگان و عمال داخلی هستند و از نظر اقتصادی متکی به نفت هستند قطعا بیشتر است.
تحلیل کلیت جریان اقتصاد مانند خیلی از پدیدهها در ایران قطعا در این تک نوشتار امکان پذیر نبوده ولی میتوان در باب مساله ارز و جریان شناسی برای فهم صورت مساله تا حدودی موضوع را واکاوی کرد و از این نظر، تحلیل این پدیده ضروری هم بنظر میرسد.
طی روزهای اخیر بحث گرانی دلار و ارز در رسانهها مطرح شده و تحلیلهای مختلفی از سوی کارشناسان و اصحاب رسانه مطرح میشود که در این میان اکثر کارشناسان متمایل به دولت، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و سهم نفتی کشورها در بازار اوپک را عامل اصلی دانسته و عده ای دیگر که منتقد اصلی دولت هستند عامدانه بودن اینکار از طرف دولت را مصداق این امر یعنی گرانی ارز میدانند.
هرچند شاید به ظاهر تحلیل هر قشر در نوع خود صحیح باشد که اما به عقیده بنده، متاسفانه میبایست جریان سومی را در این موضوع در نظر بگیریم که ناچارا از موضع سیاسی است.
بدون تردید از دیرباز و قبل از انقلاب تا بحال جریان بازار در ایران بسیار قدرتمند بوده و بازاریان قدیمی تهران اعم از: صرافان، صنوف پارچه فروشان، صنف خشکبار، صنف طلا و … از اعضای تاثیرگذار قیمتها بر بازار بوده تا حدی که حتی قبل از انقلاب با اینکه حکومت پادشاهی اداره میشد و شاه و درباریان بزرگترین کارتلهای اقتصادی کشور بودند و صدها کارخانه و موسسه را زیر سلطه خود میبردند اما در زمان اعتراض مردم کوچه و بازار و مبارزات انقلابی، برای فشار به رژیم پهلوی وقتی بازار تعطیل میشد عملا اقتصاد کشور فلجتر شده و جریان دولت آن زمان هم متضرر میشد چرا که بافت اقتصادی جامعه ایران مبتنی بر رویکرد سنتی کشاورزی، دامپروری، پارچه و بعضا اقلام غذایی چون خشکبار بوده و جسته گریخته از طلا هم در بازار و معاملات استفاده میکردند و اگرچه در آن دوران صنف به معنای خاص کلمه به شکل امروزی وجود نداشت اما بازاریان به لحاظ موقعیت اقتصادی در رده بالایی قرار داشتند که کماکان پس از انقلاب هم با نزدیکتر شدن این صنوف به جریان دولتها که طبیعی هم بود این صنوف قدرتمندتر هم شدند چرا که از رانت دولت هم استفاده میکردند و خصوصیسازی برای آنان زیاد معنا نداشت.
هرچند همواره به ظاهر موافق این امر (خصوصی سازی) بودند و واقعا هم در پارهای مواقع از فعالین قدیمی و بنام آن دوران که در حال حاضر هم موجودیت دارند موافق پیاده شدن اصل۴۴ قانون اساسیاند اما به دلایلی که از ساحت بحث به دور است قاطبه این جریان مایل به خصوصیسازی نیست و یکی از دلایل اصلی آن ظهور چهرههای جدیدتر در این بازار پس از انقلاب خصوصاً از دهه هفتاد به بعد و پررنگتر شدن نگاه دولتی در عرصه اقتصاد است.
با این اوصاف بنظر میرسد در تحلیل نوع اول که عدهای میگویند نفت و انتخابات اخیر آمریکا عامل گرانی ارز است، جدا از دادن آدرس غلط به مردم، این گروه یک نگاه همسو با جریان اپوزیسیون خارج از کشور و سیاستمداران غربی دارند به این ترتیب که از مدتها قبل حدود یک ماه قبل از انتخابات امریکا زمزمههایی مبنی بر گران شدن دلار در صورت انتخاب شدن ترامپ مطرح بود و عدهای از هردو جناح با کم و کیف مختلف هیلاری کلینتون را به دلایل مختلف از جمله بحث ارز و عدم جنگ طلبی و مساله برجام برای ریاست جمهوری بهتر میدانستند و این موضوع را از طریق نشریات و
خبرگزاری ها پمپاژ میکردند و عدهای هم که آمدن ترامپ را بی تاثیر در روابط ایران و آمریکا و بحث قیمتها می دانستند و استکبار را همچنان استکبار میدانستند.
پژواک آنچنانی در عرصه عمومی نداشتند، به هر تقدیر با انتخاب ترامپ پس از چند هفته که همچنان وی دولت را تحویل نگرفته است مساله ارز به نفع جریانی پیش رفت که چنین تحلیلی را از مدتها قبل پیش بینی کرده بود و در صدد القا آن بود.
در صورتی که به لحاظ اقتصادی هم اگر بخواهیم تحلیل کنیم درست است که مساله گرانی دلار مساله جهانی است ولی اولاً دلار در سطح جهان با افزایش قیمت روبه رو نبوده در ثانی اگر هم باشد دولت و جریان حامی دولت چرا مساله انتخابات امریکا و نفتی که پس از دو هفته در ۱۰ آذر ماه در اوپک بحث شد را قبلا مطرح کرده و از چند روز گذشته دلار رو به گرانی رفت؟!! اگر بحث التهاب بازار قبل از جلسه اوپک را علت اصلی بدانیم، جدا از مساله جلسات اوپک و بازار نفت باید پرسید که طبق توافق ۱۰ آذر سهم نفت ایران نه تنها کم تر نشد و اتفاقا کما فی السابق جایگزینی و کسری بودجه داخلی هم از طریق خام فروشی نفت صورت میگیرد!!
در تحلیل نوع دوم که منطقیتر بنظر میرسد اگرچه گفته میشود دولت با رهاسازی قیمتها قصد نرمالیزه کردن و سپس تک نرخی کردن قیمت ارز را دارد اما باید گفت متاسفانه اگرچه این تحلیل شاید بر روی کاغذ صحیح باشد ولی در عمل دولتها ثابت کردهاند با رهاسازی قیمتها نمیتوانند بحث گرانی ارز را کنترل و آنرا تک نرخی کنند و از آنجا که برخلاف تحلیلهای رایج که گفته میشود گرانی ارز کالاهای معیشتی را گران میکند باید گفت این هم آدرس غلطی است که دیروز یکی از معاونین اسبق بانک مرکزی و مشاور وزیر اقتصاد آن را طی مصاحبهای اعلام کردند.
اصولا چیزهایی که با دلار بصورت مستقیم و با واسطه در تماس هستند گران میشوند و این دقیقا نقطه کور اقتصاد ایران است که بیثباتی قیمتها اکثرا به اموری برمیگردد که از نظر اقتصادی توجیه اقتصادی ندارد، منظور از توجیه اقتصادی این است که ساختارهایی طبیعی که باعث گرانی کالا و ارز میشود و در سیستمهای اقتصادی قابل هضم است و میتوان با کنترل آن عوامل به صورت روتین تورم و گرانی ارز را کنترل کرد.
به عنوان مثال بنده میپذیرم گرانی دلار دست دلالان را به نحوی باز میگذارد که با سوداگری در بازار و مابهالتفاوت قیمت ارز اجناس داخلی را شوک داده و اقلام معیشتی مردم اعم از گوشت، مرغ و حتی قطعات مکانیکی هم گران شود اما نکته اینجاست که اولا نقش دولت در تنظیم بازار و مقابله با سوداگری در صورت رهاسازی قیمت ارز کجاست؟
در ثانی خود بحث دلالی فیالنفسه مساله اقتصادی به معنای خاص کلمه نیست؛ چرا که متاسفانه در ایران هر موضوعی خارج از بحث عوامل تشدیدکننده قیمتها بازار را ملتهب میکند و قیمتها بالا و پایین میرود هرچند در سرفصلهای علم اقتصاد بحث سوداگری و دلالی هم به عنوان یک مساله کلی و مبهم مطرح است که اگر مبهم نبود راحت میشد آن را کنترل کرد که این موضوعات بیش از اینکه توجیه اقتصادی داشته باشد عامل بی ثباتی قیمتی دارد که هر روندی در ایران با یک تکانه ساده افزایش قیمت ایجاد میکند، مانند وضعیت اسفناک اقتصادی در شوروی سابق که ارزش پول چنان پایین آمد که هرچقدر هم روی پول ملی صفر اضافه میکردند ارزش آن از یک پول محلی کشور همسایه پایینتر بود و یا وضعیت آلمان غربی سابق که به علت مساله جنگ جهانی دوم بود. پس اقتصاد را زمانی میتوان فهم و برنامهریزی کرد که عوامل خارج از دلایل متقن قیمتها آن را بالا و پایین نبرند. از طرفی طی سه سال اخیر به طور مستمر قیمتها و اجناس معیشتی مردم گران میشد پس چگونه است که گرانی اخیر دلار را بتوان به گرانی اقلام دیگر در روزهای آتی پیوند داد الا اینکه با این بهانه آماده سازی مردم برای گرانی اقلام غذایی مردم در پیش باشد!!
و اما بنظر میرسد در موضوع اخیر دلار و ارز، آن چیزی که بیشتر خودنمایی میکند و نه فقط در بحث دلار بلکه چند سالیست تبدیل به قطب اقتصادی برای تکانههای اقتصادی و سیاسی شده است و بنده آن را جدیتر از دو جریان و دو تحلیل گفته شده میدانم، همسویی جدی جریان بازار با تحولات غرب است به نحوی که جریان بازار برای سود اقتصادی خود رو به توجیه کردن افکار عمومی برای انتخاب هیلاری کلینتون و بهتر بودن وی برای دولت یازدهم آورد که در صورت رای نیاوری هیلاری، التهاب بازار ارز و افزایش قیمتها را به همراه خواهد داشت و از این طریق همراه با دولت قیمتها را دستکاری کرده تا هزینههای سیاسی دولت را بپردازند، با این توجیه که اگر هیلاری انتخاب شد برجامهای دیگر ادامهدارتر باشد و فضای کسب و کار برای سرمایه گذاری خارجی چه در ایران و چه در اروپا فعالین اقتصادی را اسیر تندروها نکند و اگر ترامپ برنده شد مردم بدانند التهاب بازار تقصیر دولت جدید آمریکاست و ناچارا ارز باید گران شود ولی دولت آقای روحانی همچنان میبایست سرکار باشد تا فضای اعتدالی پیش آورده را ادامه دهد و مردم با انتخاب مجدد روحانی در انتخابات ۹۶ کمک شایانی به دولت کنند و با این رویه سرمایهسالاران در هر دو نوع سود خود را ببرند.
قدرتمند بودن جریانهای اقتصادی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی حتی برای تعیین دولتهای آینده مساله کوچکی نیست کما اینکه در اکثر کشورها اینگونه است.
در مجموع گرانی اقلام دیگر خیلی مرتبط به دلار نبوده و دولت و کارشناسان بجای دادن آدرسهای غلط، روشهای متنوعی در کنترل ارز را دارا هستند اما همگان خوب میدانیم که قاطبه مردم با ارز سروکار ندارند و قیمتها بیش از آنکه منوط به افزایش قیمت دلار باشد منوط به بی ثباتی در اقتصاد ایران، جریان قدرتمند بازار، اعضای اتاق بازرگانی ایران و سوداگری دولتیهاست.
به قلم: نعیم کیانی انبوهی
منبع:
کیوسنا
دیدگاه ها