به گزارش سرویس سیاسی
صبح قزوین ، عقاید دینی و مناسک اعتقادی جزو لاینفک اعتقادات و آداب باطنی و ظاهری همه مسلمانان بوده و مناسک دینی اگر دستخوش تغییراتی خارج از شرایط لازم و مقتضیات طبیعی زمان و بدون در نظر گرفتن خطوط قرمز دینی شود مسلما بسیار خطرناک خواهد شد.
از این رو از دیرباز همواره بین عقاید و اصول معرفتی و مناسک و آداب ظاهری دینی بحثهای بسیار گسترده و بعضا جنجالی در بین طرفداران دین حتی در ادیان دیگر اعم از فقیهان، متدینین با روشنفکران به اصطلاح دینی در طول سدهها انجام گرفته است و هرکدام اولویت را به بخشی از این موارد میدادند. هرچند عده ای از روشنفکران با تلقی خود یا دین را اساسا قبول نداشته و یا تلقی کاملا فردگرایانه ای از دین ارایه میدادند.
به ندرت بودند کسانی که توانستند پیوند منطقی و ناگسستنی بین عقاید و اصول دینی با مناسک ظاهری برقرار کنند و اولویتها را بشناسند و یکی را بخاطر دیگری ذبح نکنند.
مسیحیت زمانی به قربانگاه رفت که دین از شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه حذف شد و افکار عمومی به این اغنا رسید که دین چیزی نیست جز انجام چند آداب ظاهری مانند نماز،روزه، قربانی دادن، غذای نذری و تمامی این موارد زمان و موقعیت خاصی در محلی خاص چون صومعه و خانقاهها دارد و از این رو تنها در عبادتگاههایی چون کلیسا دین اجازه خودنمایی دارد.
از طرفی محرک اصلی که باعث مشتعل شدن این تفکر شد تا دین از صحنه اجتماع حذف شود مبارزه روشنفکران دینی چون مارتین لوتر یهودی بود که علیه تفکر کلیسا اقدام کرد و مذهب پروتستان را بنیان نهاد و باعث شد کسانی چون ژان کالون سوییسی با اندکی تغییر مسیر لوتر آلمانی را ادامه دهند.
کشیشی چون لوتر که خود دانش آموخته رشته الهیات بود، تعالیم کلیسا را به حق منحطانه دیده و معتقد بود کلیسا و شخص پاپ علاوه بر تعالیم ناصحیح دینی از مردم درآمدزایی میکند.
اما بحث اساسی طی سالهای اخیر در ایران در مدلی از دینداریست که اگرچه داعیه پذیرفتن اصول معرفتی و آداب ظاهری دین را دارد اما در باطن اصول و مناسک را مبتنی با شرایط روانی و نگاه شخص محورانه با هر توجیهی پیگیری میکند.
بر این مبنا باید گفت متاسفانه در سالهای اخیر مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) تقریبا تبدیل به یک فستیوال شده است، فستیوالی پر از مظاهر فخرفروشانه، خودنمایانه و بعضا رفتارهای هنجارشکنانه مذهبی که هیچ قرابتی با مفهوم اسلام و فلسفه عزاداری ندارد و با این رویه، طی سالهای آتی جز ظواهر دینی پوچ چیزی از عزاداری اصیل باقی نمیماند.
در حال حاضر وضعیت هیاتها به نحوی است که اکثر سخنرانیها مبتنی بر شرایط روز نبوده و در بسیاری از موارد تکراریست، از طرفی سخنرانها بجای پرداختن بر اولویتها و بازگشت به شیوه تبلیغی علمای سابق و فعلی که در هیاتها و حسینیهها از روش انذار دادن و بشارت دادن بهره میگرفتند و میگیرند و قبل از سخنرانی چند مساله و احکام را طرح میکردند تا نشان دهند مسیر عرفان از فقه میگذرد اما در حال حاضر سخنرانها اول بسم الله سر اصل مطلب رفته و معمولا بدون در نظر گرفتن نیازهای مخاطب بحث خود را طرح می کنند و بجای انذار دادن مردم از گناه نکردن و عقوبت اعمال ناروا صرفا بحث رحمان و رحیم بودن خداوند را مطرح می کنند،فلذا امروزه هیاتها مخصوصا در کلان شهرهایی چون تهران یک چند دسته گی در شیوه برگزاری مراسم عزاداری وجود دارد.
۱.دسته ای از هیاتها مباحث و سخنرانیهای دینی را صرفا در گزارشی از حوادث کربلا و شهادت امام حسین بدون طرح مسایلی چون ظلم ستیزی حضرت و احیای امر به معروف و نهی از منکر دانسته و معتقدند راه امام حسین را از این طریق می توان شناخت و سپس با یک عزاداری سنتی مانند زنجیرزنی و پخش غذای نذری تکلیف انجام می شود که تا حدودی تفکرات انجمن حجتیه در آن موج میزند.
۲.دسته ای علاوه بر این موارد(گزارشی از مباحث تاریخی کربلا)٬ مباحث اجتماعی و سیاسی و مبارزه با طاغوت را الهام گرفته از مسایل عاشورا می دانند و معتقدند شمر و خولی،فقط برای ۱۴۰۰ سال پیش نبوده و باید شمر زمانه را شناخت و با ظلم و ستم مبارزه کرد و در واقع به معنای حقیقی کلمه کل یوم عاشورا،کل ارض کربلا.
۳.دسته ای سخن گفتن از عاشورا را مبتنی بر توهین و نفرین به دشمنان اهل بیت دانسته و لعن دشمنان خدا را به غیر از دستورات وارده ای چون خواندن زیارت عاشورا، گریه بر مصایب حضرت و شیوههایی چون قمه زنی دانسته که در سالهای اخیر این جریان فعالتر دنبال میشود و متاسفانه سرویسهای بیگانه سرمایه گذاری جدی بر روی آن انجام داده اند که دشمنام دادن به مذاهب دیگر اسلامی به بهانه دوست داشتن و تولی اهل بیت شاه بیت رفتارهای آنان است.
۴.دسته آخر که اگرچه مانند جریان سید صادق شیرازی ترویج قمه زنی ندارد اما به عقیده ی نگارنده بسیار خزنده تر ،مرموزتر و
خطرناک تر در سالهای اخیر جریان عزاداری را آلوده کرده که این شیوه فردگرایانه ظاهری جذاب و دلربا دارد به نحوی که در اکثر هیاتها: بی حجابی و پوشیدن لباسهای مهیج توسط بانوان و دختران جوان در روزهای محرم با رنگهای مشکی، آوردن قلیان در هیاتها، رقابت بین مداحها برای بیشتر مراسم اجرا کردن و رقابت و بحثهای افراطی بین طرفداران آنها به منزله ی صدای زیباتر آنها،استفاده از سازهای غیر متعارف موسیقی چون ارگ و پیانو و نواختن آهنگهای غیر شرعی،بیش از اندازه مانور دادن بر روی تجهیزات هیاتها بجای خاکی نشان دادن هرچه بیشتر خیمه و حسینیه امام حسین و…همه از مواردیست که چندسالیست متاسفانه هیاتها را آلوده کرده است که بنظر مقصر اول جریان روحانیت است که نتوانسته روشنگریهای لازم را در این عرصه داشته باشد.
شاید در نگاه اول گفته شود این موارد سرایت کلی به همه هیاتها نداشته و بعضا جزیی اند اما باید در نظر داشت اولا این موارد خیلی هم جزیی نبوده و هرکدام از این موارد بصورت موردی یا بصورت تمامی موارد در اکثر هیاتها وجود دارند، در ثانی بافرض کم بودن این موارد نمیتوان پذیرفت که صحنه را رها کرد چرا که ویروس وقتی وارد بدن میشود به مرور زمان انسان را زمین گیر کرده تا جایی که پس از مدتی درمان اثر ندارد و مانند بی حجابیهای امروزه میشود که در زمانهای اولیه پس از انقلاب با مظاهر بی حجابی در دهه هفتاد با تسامح برخورد شد و سالهاست مسئولین شعار کار فرهنگی را میدهند ولی فارغ از جدی نبودن آنان در این شعار که نتوانستند و نخواستند این شعار را عملیاتی کنند و باید پذیرفت که در حال حاضر هم کار فرهنگی بعضا در مواردی اثر ندارد.
استمرار این حرکت و این نوع عزاداری فردگرایانه، فرهنگی را در آحاد جامعه تولید خواهد کرد که اولا عزاداری موضوعی شخصی است و دین را سیاسی نکنیم هرچند این تفکر از گذشتهها هم موجود بود ولی با این روش شدت بیشتری میگیرد، در ثانی در مسایل مهم اجتماعی و سیاسی وقتی یک بچه مذهبی به معنای واقعی انقلابی،ترویج فرهنگ سکولار را در هیاتها ببیند و نتواند آنرا تحمل کند مجبور است برای احیای عزاداری اصیل کار فرهنگی و مبارزه کند که این خود منجر به درگیریهای سیاسی اجتماعی بین جماعت سکولار به ظاهر مذهبی با بچه انقلابیها شده و جالبترین اینکه جریانها و تفکراتی که عزاداری را صرفا شخصی میدانند آن هم نه در حوزه تجربه دینی هر فرد بلکه به عنوان یک نسخه کامل و کل حرکت اباعبدالله،خود در بزنگاهها،سیاسی شده و در مواقع حساس برای ضربه به ولایت در کف خیابانها با افراد انقلابی چیزی مشابه سال۸۸ درگیر میشوند و کار به زدو خورد میکشد.
در واقع اسلام رحمانی تقریبا الگویی شده است که هر سخنرانی که بیشتر از آن بگوید منبرها پرجمعیت تر شده و بر عکس هرکس حرف حق را بزند و از عقوبت گناهان بگوید و روش واکسینه کردن را در پیش بگیرد که گناه نکنیم که مجبور باشیم توبه کنیم خواه مخاطب بپسندد و یا نپسندد قطعا پا منبری کمتری دارد چرا که مفهوم توبه در این سخنرانیها چنان رقیق می شود که گویی فرضا من حق دارم در طی سال دروغ بگویم،تهمت بزنم،مخالف خود را بکوبم،رباخواری بکنم و…سپس در ایام محرم با چند قطره اشک و پختن غذای نذری همه گناهانم بخشیده می شود بدون آنکه توبه ی واقعی کرده و حق الناس را برگردانم.
این تلقی از محرم و دین مانند همان چیزیست که در مسیحیت هم وجود داشت که شخص گناه میکرد و به شخص پاپ اعتراف کرده و او از جانب آن فرد از خدا طلب مغرفت میکرد بدون اینکه چیزی جبران شود و بعضا فرد گناهکار با پرداخت پول جریمه گناه خود را میداد و حتی فرد حق نداشت خود به درگاه خدا طلب مغفرت کند چرا که او صلاحیتی نداشت و فقط پاپ به نمایندگی از او حق این کار را داشت.
یا در یهودیت،فرد گنهکار گناه خود را در گوش بز یا گوسفندی اعتراف کرده و با آتش زدن گوسفند و رها کردن آن در بیابان به خیال خود گناهانش پاک میشد.
تقریبا ۲۰ سالیست که تجدیدنظرطلبان سکولار با شعار اصلاح طلبی، مارتین لوترهای ایران شده اند و منطقیست که در ایام محرم جو به ظاهر مذهبیست اما قاطبه ی همین مردم مذهبی که میبایست از تمام حسین هم در صحنه های سیاسی الگو بگیرند و راه اسلام را بهتر بشناسند بعضا در انتخابات و مسایل سیاسی اسیر موج سواری جریان سکولار داخلی می شوند چرا که طبیعیست،این دین ارایه شده به مردم پس از مدتی قطعا کارکرد خود را از دست خواهد داد و پیامبران اصلاح طلب جای پیامبران الهی را میگیرند.
دور از ذهن نیست بلایی که مسیحیت سر حضرت مسیح(ع) آورد ما هم بر سر حسین بن علی بیاوریم و یکبار دیگر مانند شمر سر حضرت را ببریم.
به قلم: نعیم کیانی انبوهی
منبع:
کیوسناانتهای پیام/2002
دیدگاه ها