به گزارش خبرنگار اجتماعی
صبح قزوین ....اعظم میرزایی؛
پیدا نشدن یک خانه نقلی برای شروع زندگی، آنهم از نوع اجارهای گویا به یک نگرانی مشترک برای زوجهای جوان شهرمان تبدیل شده است.
موضوع از جایی برایم جالب شد که یکی از اعضای یک گروه تلگرامی با چندصد عضو اعلام کرده بود که اگر منزلی برای اجاره و رهن سراغ دارند معرفی کنند؛ از باب همان کنجکاویهای خبرنگاری سر صحبت را با او باز کردم.
میگفت: یک سال است که عقد کردهام و قرار است شهریورماه ازدواج کنم، موضوعی که حتی فکرشم را هم نمیکردم برای من و همسرم تبدیل به معضل شود، همین هفت خان پیدا کردن مسکن بود.
بعد از هر جمله با فرستادن شکلکهای گریهدار و غمگین سعی میکرد تا عمق ناراحتی و خستگیاش از تلاشهای بی فایده خود و همسرش برای پیدا کردن یک منزل اجارهای را به درستی منتقل کند.
میگفت: از چند هفته قبل به همراه همسرم تمام شهر را برای پیدا کردن منزلی برای اجاره زیرو رو کردهایم، تقریبا همه صاحبخانهها اجاره ماهانه میخواهند و کمتر کسی قبول میکند که رهن کامل دریافت کند.
دلیل تمایل صاحبخانهها به دریافت اجاره ماهانه را که پرسیدم گفت: "هیچی! سودای بانکی اومده پایین".
گفتم: "نمیتونید بیشتر اجاره بدید؟"
میگفت: همسرم ماهانه یک میلیون و دویست هزارتومان حقوق میگیرد، اجاره یک واحد پنچاه، شصت متری در یک منطقه معمولی شهر ماهانه نزدیک به هفتصد هزار تومان است، با کلی قرض و قسط بعد از ازدواج حتما باید مثل گیاهان فتوسنتز کنیم!
حرفهای این نوعروس باعث شد تا برای بررسی بیشتر موضوع به چند مشاور املاک سری بزنم و دلایل این مشکل را از زبان آنان نیز بشنوم.
وارد دفتر یکی از مشاوران املاک شدم، بنگاه پر بود از آدمهایی که هر کدامشان برای منظوری آمده بودند.
"آقا، همینو قولنامه کن، بری برگردی دیگه نیستا"، "نه، نه حاج آقا تخفیف میدن، شما نگران نباش"، "ببین داداش این خونه بیشتر از اینا ارزش داره، نخری از دستت میره"
این جملات را تحلیل میکردم که صدایی مردانه گفت: "بله بفرمایید خانم؟"
گفتم: " ببخشید خونه برای اجازه با حدود 15 میلیون رهن و نهایت 200 هزار تومن دارین؟"
مشغول ورق زدن دفتر بزرگی که روی میزش بود، شد و پرسید: " چند نفرید؟ "گفتم" دونفر"
سرش را تکان داد و گفت: "نه، بیشتر موردایی که داریم کمتر از 10 میلیون رهن میخوان؛ البته فعلا خونه زیادی هم برای اجاره نداریم"
گفتم: " از کوچه کنار بنگاه شما که میاومدم خیلی از واحدهای نوساز سر خیابون خالی بودن، یعنی اونارو اجاره نمیدن؟"
از پشت میزش بلند شد و روبرویم نشست، پاهایش را روی هم انداخت و گفت: " نه خانوم با این اوضاع صاحب خونهها راضیان خونشون خالی بمونه ولی اجاره بدن"
با تعجب پرسیدم: " چه اوضاعی؟"
مکث کوتاهی کرد وگفت: "بهانه الانشون که پایین اومدن سود بانکیه، صاحبخونههایی هم که خونه نوساز دارن میگن ارزششو نداره با این سودای پایین رهن بگیریم و بعد از یک سال پول مستاجرارو پس بدیم و خونه هم هزارجور مشکل پیدا کرده باشه، صاحب خونههای قدیمی هم که دیگه رهن پایین میخوان، کلا بازار خیلی خرابه"
یکی از مشتریهایی که متوجه صحبتهای ما شده بود، گفت: "چند سال پیش با کلی دوندگی تونستم یه واحد مسکن مهر بخرم، اما الان بعد از یک سال مجبور شدم برگردم قزوین و در به در دنبال خونه بگردم، از طرفی یه قسط به قسطهام اضافه شده و از طرفی مجبورم دوباره مستاجر بشم"
از مشکلات مسکن مهر قزوین چندان بی خبر نبودم، پرسیدم" چرا مجبور به برگشت شدید؟"
نیشخندی زد و گفت:" امکانات پایین، سختی رفت و آمد، محیط نامناسب و هزار جور مشکل دیگه مجبورمون کرد که برگردیم، نه تنها ما، خیلی از همسایههای ما هم یا برگشتند و یا قصد برگشت به قزوین رو دارند."
مسئول مشاور املاک با تایید حرفهای مرد، گفت: " درسته، تا الان موردهایی که از مسکن مهر برگشتن زیاد داشتیم، به نظرم یکی از دلایل کمبود خونه همین مهاجرت معکوس باشه."
یکی از خانمهایی که با پسرش در بنگاه حضور داشت، آهی کشید و گفت: "همسرم سال گذشته فوت کرد، به خاطر مشکلات مالی بچههام، خانه را فروختیم و با صاحب جدید توافق کردیم که یک سال در منزل سابقمان زندگی کنیم، امسال برای اولین بار درد مستاجرها را درک کردم."
چادرش را از روی زمین جمع و جور کرد و نشست کنارم، لیوانش را از کیفش بیرون آورد، از پارچ روی میز کمی آب ریخت، بعد از تعارف به حاضرین و خوردن آب دوباره شروع به صحبت کرد: "اصلا نمیدونم چه نظارت و منطقی برای این نرخ اجارهها وجود داره، بعضی از صاحب خونهها یا به قیمت خرید یه واحد نقلی رهن کامل میخوان یا اصلا رهن نمیخوان."
بحث داغی در مشاور املاک شکل گرفته بود، هرکس نظری داشت و از مشکلاتش برای یافتن منزل سخن میگفت.
از ابتدای شروع صحبتهای ما پیرمردی روی آخرین صندلی بنگاه معاملات ملکی، کنار شیشه نشسته بود و بیرون را تماشا میکرد تا اینکه یکی از مستاجرها با لحنی تندی صاحب خانهها را بی انصاف خطاب و شروع به گلایه کرد.
پیرمرد که حسابی از این قضاوت مرد ناراحت شده بود، به طرف جمعیت برگشت و با صدایی که به گوش همه برسد گفت: "همه صاحبخانهها هم بی انصاف نیستند، من بازنشسته یکی از شرکتهای منحل شده شهرصنعتی البرز هستم، با ارث پدری دو واحد خانه خریدم که در یکی زندگی میکنم و یکی را هم اجاره میدهم، با اجارهای که میگیرم و حقوق بازنشستگی در ماه یک میلیون و 700 هزار تومان درآمد دارم، دو پسر دانشجو دارم و کمرم زیر اقساط جهیزیه دخترم خم شده."
با ناراحتی صورتش را دوباره به سمت بیرون چرخاند و گفت: " اما خدا میداند که همیشه خونمو کمتر از بقیه اجاره دادم و با مستاجرام راه اومدم."
بحث همچنان ادامه داشت و هرکس یک دنیا حرف و گلایه برای گفتن اما تقریبا هوا تاریک شده بود، مجبور بشدم تا از حاضرین خداحافظی کنم.
برای نوشتن گزارش این اتفاقات، تمام حرفهایی که شنیده بودم عدم مدیریت صحیح تنظیم بازار مسکن را نشان میداد، مسالهای که سالهاست مشکلات زیادی را برای به وجود آورده و این روزها به اوج خود رسیده است.
خانههای خالی و مستاجران بدون خانه، کاهش نرخ سودهای بانکی و نداشتن توجیه اقتصادی دریافت رهن کامل برای صاحبان خانه، درآمد پایین و نداشتن بضاعت مالی برای پرداخت اجاره ماهانه توسط مستاجرین، مهاجرت معکوس از شهرک مهرگان و روستاها، نبود نظارت کافی بر نرخهای اعلام شده از سوی مشاوران املاک و بعضا بازارگرمیهای بنگاهداران در کنار هم باعث شده تا طی ماه گذشته از این طرف و آن طرف خبرهایی مبنی بر کمبود منزل اجارهای در شهر بشنویم.
حل مشکلات جوانان در حوزههای اقتصادی یکی از وظایف اصلی دولتهاست، وظیفهای که حصول نتیجه درست آن مستلزم داشتن هماهنگی بین دستگاههای مرتبط و همسانسازی نیازها و تقاضاها و در ابتداییترین و مهمترین مرحله توجه ویژه به زیرساختها با نگاهی کارشناسانه و علمی است.
صبح قزوین ، پیگیر پاسخ مسئولین شهری در خصوص مشکل به وجود آمده خواهد بود.
انتهای پیام/9003
دیدگاه ها