۱۸/رمضان/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۰۹ پنجشنبه

صبح قزوین غفلت متولیان فرهنگی و هندوانه سربسته‌ای به نام مهدکودک
کد خبر: ۲۰۹۰۰۲ تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۵/۶ ساعت: ۱۲:۳۲ ↗ لینک کوتاه

گزارش؛

غفلت متولیان فرهنگی و هندوانه سربسته‌ای به نام مهدکودک

کودکانی که به دلایل مختلف مهدکودک می‌روند آموزش‌هایی را می‌بینند که برخی از آنها نه تنها سنخیتی با فرهنگ و نیازهای جامعه ما ندارد بلکه ضد ارزش‌های جامعه ایرانی- اسلامی است.

غفلت متولیان فرهنگی و هندوانه سربسته‌ای به نام مهدکودک
به گزارش سرویس اجتماعی صبح قزوین ، در بسیاری از کشورهای پیشرفته، مهدکودک زمینه تربیت کودکان و آمادگی آنان برای ورود به جامعه محسوب می‌شود. در کشور ما هم برخی از خانواده‌ها نیز مهدکودک را به عنوان یک مرکز اجباری نگهداری از فرزندان تصور می‌کنند. با تعدد مهدها این سؤال برایشان پیش آمدهاین کودکان در مهدکودک‌ها چه چیزهایی آموزش می بینند؛ متاسفانه کودکانی که به دلایل مختلف مهدکودک می‌روند آموزش‌هایی را می‌بینند که برخی از آنها نه تنها سنخیتی با فرهنگ و نیازهای جامعه ما ندارد بلکه ضد ارزش‌های جامعه ایرانی- اسلامی است.
در روزگاری زندگی می کنیم که تامین معاش از مسایل مهم و غیر قابل انکار خانواده‌ها به حساب می‌آید و حل این مشکل به ناچار باعث تغییر ساختاری خانواده‌ها شده است.
دختر و پسر بزرگ می شوند و به مرحله ازدواج می‌رسند و درنهایت با هزار و یک مشکل پیش روی پایشان وارد زندگی مشترک می‌شوند.
دغدغه‌های بزرگ زن خانواده که مجبور است همسرش را برای تامین معاش یاری دهد و بنابراین خارج از محیط خانواده فعالیت را آغاز می‌کند، با آمدن فرزنداین دل نگرانی‌هاجدی‌تر می‌شود.
کودکی که به هر دلیلی وارد زندگی مشترک دو زوج جوان شده است و نیازمند ارتباط متقابل با پدرومادر است و بر خلاف میل غریزه‌اش آغوش مادر را لمس نمی‌کند و به مربیانی سپرده می‌شود که برای تامین معاش خود حاضر شده‌اند به تیمار کودکان مردم بنشیند.
دلسوزی غریزی یک زن نسبت به کودک از نعمتهای غیر قابل انکار و موهبت الهی است و به همین دلیل است که مربیان مهدکودک‌ها از قشر زنان انتخاب می‌شوند.
اما مسئله ای که چالش برانگیز است آستانه صبر و تحمل یک زن تا چه حد می تواند ادامه داشته باشد؟
زنی که با گره‌های کور زندگی خویش دسته پنجه نرم می‌کند و صرفا بخاطر تامین معیشت خویش حاضر به نگهداری از چندین کودک خردسال شده است، تا چه اندازه می‌تواند دلسوز کودک خردسال بی‌خبر از همه جا شود؟تا چه اندازه می‌تواند نقش مادر کودک را بازی نماید؟! قطعا لذتی که یک کودک در محیط خانوادگی و در آغوش مهر مادر می‌برد، نمی تواند جایگزینی داشته باشد.
شاید تعداد بسیاری از زنان شاغل به دلیل وجود مشکلات مالی ناچار به کار در محیط بیرون از منزل هستند اما در جامعه‌ای که درگیر مدرنیته و سنت شده‌است و نمی‌تواند با هجوم نا به‌هنگام فرهنگ جدید غربی مقابله کند، زنانی پرورش پیدا می‌کنند که کودکان خود را فدای بحران بی‌هویتی خود می‌کنند و روان پاک کودکانشان را با در اختیار گذاشتن آن‌ها به دیگران، دچار مشکلات فراوانی می‌کنند.

درست است که این نوع نگرش جدید در زندگی اجتماعی و خانوادگی ما اختلال بوجود آورده است اما اگر به استعدادهای دختران دیروز اهمیت داده شود و در کنار آن زنانگی را آموزش ببینند، هیچ‌وقت موجودی بی‌زبان را فدای امیال شخصی خود نمی‌کنند.
اگرزنی در مواجه با استعدادیابی خویش قرارگیرد و نتواند به مهم‌ترین آرزوهای خویش برسد، نمی‌تواند نگاه اسلامی به فرزندآوری و مهر مادری داشته باشد.
شایدشادی ازدست رفته زنانی که از کودکیشان فقط تور عروسی رابه یاد می آورند با آمدن فرزند تامین می‌شود ،اما به مرور زمان و مواجه با مشکلات تربیت فرزند بروز پیدا می کند و برای تامین نیازهای دوران نوجوانی و کودکی خودبه اجتماع روی می آورد و درآمدزایی را برای حل مشکلات روحی خود دنبال می‌کند.
مادربودن و فعالیت اجتماعی نقض‌کننده هم نیستند وخیلی از زنانی که در اجتماع حضور موثر دارند، فرزندان باهوش وباتربیت اسلامی به اجتماع تحویل می دهند، اما مشکل زمانی بوجود می آید که فرزند فدای جایگاه اجتماعی و درآمدزایی مادر می‌شود.
در اینجاست که کودک دوساله بی‌نوا، هروز صبح با روحی افسرده و چهره‌ای خواب آلود همراه با کوله پشتی به دست وارد محیط مهدکودک می شود.
مهدکودک‌هایی که نه تنها بحران روحی کودک را درمان نمی‌کنند، بلکه با روش‌های نادرست به تخریب شخصیت کودک نیز می‌پردازند؛ بارها خبر تخلفات مهدوکودک‌ها به گوش‌مان رسیده است؛ تخلفاتی که ضربه محکمی به ساختار روانی کودک وارد و زندگی آینده وی را دگرگون می‌کند.
خبر رسیده است که مربیان به اصطلاح دلسوز برای آرامش روحی خود، امانت مردم را با قرص‌های خواب‌آور خواب می‌کنند؛ وقتی کودک اندکی شیطنتش گل می‌کند با ترفندهای وحشیانه‌ای ترس و لرز را به جان کودک بی‌نوا تزریق می‌کنند.
و از تمام اینها که بگذریم آموزش‎های خارج از عرف اسلامی و دینی است که گوش عالم را کر نموده‌است؛ اغلب این تخلفات یا درجنوبی‌ترین ناحیه شهرهای بزرگ و کوچک و یا شمالی‌ترین نقاط تهران بزرگ اتفاق می‌افتد.
شنیده شده است؛در مناطق به اصطلاح روشنفکر تهران،به کودکان آموزش رقص‌های دونفره داده می شود؛ رقص‌هایی که الزاما نیاز به حضور دو جنس مخالف است.
اینگونه تربیتها حاصل تفکر غیر اسلامی ایست،که قبح شکنی آن از ابتدا برای کودک بوجودآورده می‌شود.
وقتی کودک، درون یک استخر مختلط قرار می‌گیرد در ذهن خود خط بطلانی بر مباحث محرم و نامحرم درآینده می‌کشد و آینده کشور را با همان تفکری غیر اسلامی می‌سازد؛ اما این آموزه‌های غیراسلامی بی‌شک تاثیر دراز مدت خواهد داشت و جامعه ایرانی اسلامی را به زوال می‌کشاند.
جامعه مملو از قشرجوان و کودک است که آینده ایران به دست کودکان امروزی خواهد بود، آنها سازنده فرهنگ و اخلاق جامعه ایرانی هستند و رکود فرهنگی درمیان آنها بشدت روبه افزایش است.
استقبال بی‌سابقه مادران و پدران جوان کنونی از مهدکودک‌ها دلیل سو استفاده عده‌ای سودجو شده است.

از شواهد کنونی معلوم است مسوولین داخلی کشور، به دنبال فرهنگ‌سازی دراز مدت اقشار مختلف نیستند؛ این نوع فجایع اخلاقی درجامعه حاصل از برنامه‌ریزی دراز مدت دشمن است و برای مقابله با آنها نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و هوشمندانه هستیم.
مهدکودک‌هایی که حتی به حضور افراد با لیاقت و تحصیلکرده اتکا نمی‌ کنند و حتی در مورد کوچیکترین مسوولیت موجود، روابط را برضوابط ترجیح می‌دهند؛ این‌ها نمی توانند دایه کودکان زخم‌خورده از بی‌تدبیری خانواده‌ها باشند.
وقتی محصلان و دانشجویان در دانشگاه‌ها برطبق اصول اسلامی و ایرانی آموزش نمی بینند و روانشناسان برطبق اصول جنسی فرویدی پرورش می‌یابد، مهدکودک‌هایی در ایران بوجود می آید که آزادی بی حد و مرز جنسی را به کودکان آموزش می‌دهند و سرکوب کشش و جاذبه بین دو جنس را نتیجه بی‌اخلاقی جنسی در جامعه می‌دانند.
ورود نابه‌هنگام مدرنیته در اواسط دوره رضاخان بوجود آمد و اروپایی شدن از اهداف اصلی آن قرارگرفت اما بخاطر استحکام خانواده‌های ایرانی این نوع نگرش غرب‌پسند با شکست سنگینی مواجه شد.
اما به مرور زمان و در اوایل دهه هشتاد این نوع نگرش بر روی تفکر ایرانی اسلامی جامعه تاثیر گذاشت؛ زن‌ها پوشش را زورگویی اسلامی و مردها محدودیت اخلاقی را کوته فکری دانستند و بر حقوق غیراسلامی خود پافشاری کردند.
دراین میان نوجوانانی حاصل از این تفکر نادرست پرورش یافتند که تنها دغدغه‌شان ارتباط با جنس مخالف است و حتی در این نوع دیدگاه، اعتقادی به محدودیت و تک زوج محوری ندارند؛ امانیسم و خودمحوری جایگزین دیدگاه اسلامی، فداکاری و از خودگذشتگی خانواده‌ها می‌شود و حاصل آن تولید نیروی انسانی افسرده و نا امیداز آینده است.
انسان‌های پوچی که هر روز رکورد استفاده از قرص‌های اعصاب را در دنیا می‌شکنند و در راستای تفکرات و فرهنگ غربی فرو می‌روند و دیگر اسلام، خدا و دین برایشان بی‌معنا می‌شود.
بوجودآمدن مهدکودک‌ها را می‌توان تنها دلیل وجود اومانیسم در جامعه ایرانی اسلامی دانست.
جامعه‌ای که نه می‌تواند بخاطر وجود تهمانده‌های غیرت و تعصبات خانوادگی، باتفکر خودمحوری یکسان شود و نه می‌تواند ساختار سنتی قدیمی خود را فراموش کند دچار رکود فرهنگی فرآوانی خواهد شد.
اگرساختار خانواده همچنان بر طبق اصول واقعی خود چیده شود هیچ‌وقت شاهد افزایش ظرفیت مهدکودک‌ها نبودیم و در این دوره زمانه تنها تفکری که می تواند نجات دهنده جامعه ایرانی شود؛ تفکر اسلامی است؛ تفکر اسلامی اولین و آخرین دستاویز برای رسیدن به یک جامعه آرمانی و الهی است.
انتهای پیام/2002

منبع: شاخص نیوز

دیدگاه ها

سرباز رهبر / ۰۵ مرد ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۰

موضوع مطلبتون واقعا عالی بود متنش هم خوب بود خداقوت خبرنگار خدا کنه که میخ آهنین اثر کند بر سنگ
اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان