فاصله ی آدما، مثل شب و روز شده هر کی چراغ بدسته، گل زده پیروز شده
«بستر عشق»
فاصله ی آدما، مثل شب و روز شده هر کی چراغ بدسته، گل زده پیروز شده
اونکه چراغ نداره، دل و دماغ نداره تو باغچه ی زندگی، درخت غم می کاره
میگن که عمر آدم، بی اقتصاد باطله هر کی حریف شب نیست، من نمیگم جاهله!
اونکه میترسه از شب، افتاده توی چاله زندگی و وجودش، تو جاده ی زواله
یکجا سیاهی و غم، زندگی های مبهم یکجا به عیش و عشرت، غرق شده نسل آدم
تو جاده ی زندگی، هر کی به فکر خویشه گاز میده و می تازه، اونکه نداره ریشه
هر کی که ریشه داره، بی خیال بشر نیست تو پیچ و خم دنیا، بدنبال خطر نیست
نه تند میره نه آروم، منطق او به حقّه پخته به علم و عشقه، کی میگه کلّه شقّه
چاله رو رد میکنه، با وسعت نگاهش خرد میشه خطّ او، نه قدرت و سلاحش
اونکه سوار کاره، انگار دوگانه سوزه هر کی که ساده میره، تو زندگی می سوزه
فاصله آدما رو، از خودشون گرفته برده تو شیب مبهم، از اونا جون گرفته
عمق ریاء کاری مون، چشمای ما رو بسته نمی بینیم سر راه، چقدر یتیم نشسته!
امّا عزیز جونم، تاریکی ها میگذره خواب از سر همه مون، به یکباره می پره
گفتم چراغ بدسته، گاز میده و می تازه باور نکن عزیزم، آخرش اون می بازه
ساده برو تا هستی، تویی که حق پرستی تو محضر الهی، ببین کجا نشستی؟
فاصله ها رو کم کن، پای شبو قلم کن بیا تو بستر عشق، زندگی رو علم ک
یه زندگی تا خورشید، بی فاصله با امیّد بسازیم با دلامون، برنگ سبز و سپید
«رهگو» از این فاصله میگذره و می خنده
شب رو سحر میکنه، راه غم و می بنده
«غلام حسن رهگوی»
انتهای پیام/3007/خ
دیدگاه ها