۱۱/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۲/۰۱ شنبه

صبح قزوین تغییر حساسیت‌های جامعه با رسوخ نحله‌های پست‌مدرن در برنامه‌سازی رسانه ملی
کد خبر: ۱۶۹۰۳۲ نویسنده: mamiri تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱/۳۱ ساعت: ۰:۰ ↗ لینک کوتاه

تغییر حساسیت‌های جامعه با رسوخ نحله‌های پست‌مدرن در برنامه‌سازی رسانه ملی

تغییر حساسیت‌های جامعه از زیست سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیکی ترازِ انسانِ مسئول به انسانِ فردی، صنفی، قومی، غیرایدئولوژیک و متساهل از جملۀ کارکردهای این جریان فکری پست‌مدرن در رسانۀ ملّی است.

تغییر حساسیت‌های جامعه با رسوخ نحله‌های پست‌مدرن در برنامه‌سازی رسانه ملی

خبرگزاری صبح قزوین ـ این روزها دربارۀ برخی انحرافات در تلویزیون یادداشت ها و تحلیل هایی منتشر می‌شود؛ نظر نگارنده که ممکن است نادرست بوده و موجد سوء‌تفاهم هم باشد این است که آن گفتارها چنانکه به آن اشاره خواهد شد باید در زمینه‌ای فراتر و اندیشه‌ای مورد ارزیابی و نقادّی قرار گیرد.

... نگارنده یکسال را در سازمان مرکزی تلویزیون سپری کرد؛ آن موقع وزارت کشور بودم؛ وقتی دوم خرداد شد غالب همکارانم در وزارت کشور که از  طیف دوم خرداد بودند همانند رویه‌های همفکران خود در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی که مع‌الاسف تا کنون هم ادامه دارد خیال می‌کردند در ایران "انقلاب" شده! هر چه آقای ناطق نوری و کسانی که به او رأی داده بودند در برابر نتایج انتخابات نجیبانه‌تر برخورد می‌کردند آنها امّا خشن‌تر و رادیکال‌تر می‌شدند!

 مدیرکل جدید سیاسی صدایم کرد و گفت برو! ما فقط سه، چهار کارشناس و مدیر از سی و چند پرسنل اداره کل سیاسی بودیم که به شکلی مدنی و اسلامی با آنها همسو نبودیم، گفتم من کارشناس رسمی وزارتخانه‌ام! امّا او می‌گفت "کارشناس" باید با "دولت جدید" هماهنگ باشد و نظرات تو با رئیس‌جمهور منتخب هماهنگ نیست! به زور و تهدید از آنجا موقتاً اخراج و با رغبت به بخش سیاسی تلویزیون مأمور شدم، منظورم این است که از آن هنگام تاکنون ساختارها و مأموریت‌های رادیو و تلویزیون را می‌شناسم لذا قبل از ورود به بحث به وسع شناخت خود برآنم که مدیر کنونی رسانه ملّی به دلیل ویژگی‌های مهمِ فردی از جمله انضباط در کردار و رفتار وتسلّط بر مبانی سیاستگذاری‌های رسانه‌ای و بخصوص آراستگی‌های روحی و اخلاقی خواهد توانست رسانۀ ملّی را در تراز انقلاب اسلامی به تغییر و تحوّل سوق دهد.

این روزها امّا رسانۀ ملّی از چند جهت تحت فشار است، دولت محترم خیال می‌کند رسانۀ ملّی جزوی از ابواب جمعی اوست؛ رفتارش با این رسانۀ فراقوه‌ای و میان قوه‌ای مثل یک وزارتخانه یا یک استانداری است، از دیگر سو مضایقی جدّی از حیث اعتبارات بر آن وارد کرده است، رسانۀ ملّی از حالت بسط ساختاری – رسانه‌ای (البته این تحلیل لزوماً در معنای موافقت با تکثر و کمیت شبکه‌ها نیست) اجباراً به قبض رسانه‌ای میل پیدا کرده و در این مسیر بعضاً به جز نقض منافع ملّی و فراملّی انقلاب اسلامی و نظام سیاسی جمهوری اسلامی، رسانۀ ملّی ناخودآگاه به نقض آرمان‌های از قبل تعیین شده در سبک زندگی نیز کشانیده شده تا خود را "اداره" کند با  این وصف و نیز با وجود تکثر شبکه‌های اجتماعی مجازی و تعاملی و همچنین هجوم سیاست‌های سازمان یافتۀ شبکه‌های ماهواره‌ایِ ضدانقلاب اسلامی، این روزها رسانۀ ملّی بعضاً از شأن و تراز دانشگاه عمومی به وضعیتی مشابه برخی مراکز آموزش عالی غیردولتی و برخی مدارس انتفاعی و واگذار شده به بخش خصوصی تقلیل پیدا کرده است؛ از این روی سازمان آگهی‌ها، برنامه‌هایی با محوریت آموزش موسیقی و مسابقات مربوط به آن، مسابقات پخت غذا، رقابت‌های بازیگری، جادوی صدا، مسابقه در گزارشگری‌های ورزشی، مسابقات پانتومیم و استندآپ کمدی و رقابت‌های لبآهنگی و ... توأم با رقابت‌های پرهزینه درون برنامه‌ای در به رخ کشاندن دکورها و دیگر زرق و برق‌های رسانه‌ای و افاده‌های اجرا کنندگان به گفتمان غالب رسانۀ ملّی تبدیل گردید، ممکن است کسی بگوید چرا از شبکۀ افق چیزی نمی‌گویید که بر تعداد شبکه‌ها افزوده شد! می‌گویم وقتی قوای عاقله ملّت و جامعۀ ایرانی آماج نوعی لمپنیزم پست مدرنی باشد جایی برای شبکه حاوی برنامه‌های محدود و ضبط شده و نیمروزی افق باقی نمی‌گذارد.

... برای اینکه یادداشت به درازا نکشد و از ذکر مطالب تکراری و البته مهم این روزها خودداری شود تأکید می‌کنم که در این میان پیروزی نهایی این روزهای تلویزیون، همانا داّل مرکزی برنامه‌های مذکور است که از نظر نگارنده به جنبش‌های پست مدرن در رسانۀ ملّی موسوم و متعلق می‌باشد، جنبشی که حالا دیگر از پوستۀ پنهانی‌اش خارج شده و دورۀ انقلابی و رادیکالیتۀ خود را آغاز کرده است.

وضع به گونه‌ای مغلوبه است که حتی او و آنها که بنا بود معمای شاه و نظام شاهنشاهی را از حیث سیاست و حکومت نزد مردمان باز کنند، آشکارا به اسارت گفتمان پست‌مدرن (از حیث جلوه‌های بصری و لوکیشن ها ) درآمدند، و اینگونه حقیقت مطلق و رایج و بین‌الاذهانی ابتناء یافته بر امر واقع در بین  ایرانیان حول خاندانِ حکومتگر پهلوی با عبور از خوانش محوری این سریال که باید بر ناکارآمدی رژیم در ادارۀ کشور متمرکز و تصویرسازی می شد پیرامون مُد و لباس و بازسازی گفتارهای تصویری پورنو و اخلاق جنسی شاه زمینگیر شده و لاجرم آن همه ظلم و فلاکت به یک خرده‌گفتمان تبدیل شد؛ فراروایتی مقبول، حقیقت‌گرایانه و واقع‌گرایانه دربارۀ پهلوی که اینک به مسائل جنسی و افاده‌های فردی غیرسیاسی تبدیل شده است.

آری! اکنون به نظر می‌رسد نویسندگان برنامه‌هایی که پیشتر به بخشی از آنها اشاره شده از موضعی پست‌مدرن و نیز مجریان هنرپیشۀ آنها با همین خاستگاه، خود در حال تحمیل یک فراروایت بررسانۀ ملّی هستند که از نظر نگارنده در این مسیر حتّی توفیقات زیادی بدست آوردند؛ نویسندگان و مجریانی که ظاهراً اگر با ایشان گفت‌وگو کنید اصلاً نمی‌گویند که به جنگ ارزش‌های مطلق و ساختارهای رسمی نظام جمهوری اسلامی آمدند، بلکه برآنند که عمیقاً غیرسیاسی‌اند و کاری با این دولت و آن دولت و یا این جناح و آن جناح ندارند و قضاوت‌های متکثر از برنامۀ ایشان ربطی به حقیقت کارشان ندارد، خواهند گفت حتّی دربارۀ ارزش‌های جامعه هم سخن گفتند و میهمانانی با اسامی دهان پرکن انقلابی هم داشته‌اند و صد البته این کارشان هم در سنخیت با سیاستِ پست‌مدرن صورت می‌گیرد سیاستی که بنا دارد این بار فراروایت‌های حقانی، فطری، جهانشمول و فلسفۀ تاریخی انقلاب اسلامی را در سبک زندگی مورد چالش قرار داده و به روایت‌هایی متکثر و نسبی تبدیل کند، امّا این چند نویسنده، کارگردان و چند مجری هنرپیشه، رفته رفته، خود و خوانش خود را از انسان و عالَم با کمک ناخودآگاه مدیران رسانه بر تلویزیون و افکار مردمان  استیلا می‌بخشند.

آنها ظاهراً با مذهب و ایدئولوژی رسمی کاری ندارند امّا راه و رسم جدیدی را تبلیغ می‌کنند و هدف شان دگرگونی در ارزش‌هاست آنها مدیران حزبی نیستند و ظاهراً به این حزب و یا آن حزب تعلق ندارند امّا خود حزب های جدید پست مدرنی آورده‌اند که مبلغ فردیت، تساهل و نحوی ایمان فردی غیرسیاسی و سکولار هستند، نویسندگان و کارگردانان محقق این برنامه‌ها میل زیادی به بازتعریف هویت‌ها دارند و بدون زحمت و مضایق فردی، شوربختانه امّا قدرت تلویزیون را برای نشاندن تلقّی خود از هویت و ارزش‌های جدید پست مدرن بر سپهر افکار عمومی به خدمت گرفته و در تحمیل آن از ابزارهای جدید استفاده می‌کنند؛ استفاده از ورزش بخصوص صنعت فوتبال و پرستیژ معاضدت با محیط زیست و حیوانات و هنر از جملۀ ابزارهای این طبقه نوظهور و فرماندهان این "جنبش های خودبیانی" در تصرف تلویزیون و لاجرم افکار عمومی است.

آنها امّا اکنون دیگر میل به جنبش دارند همانند سالهای قبل تحفّظ لسانی پیشه نمی‌کنند، ظاهراً کمیک و طنّاز هستند امّا اصلا نمی‌پسندند که دربارۀ آنها چنین نگره‌ای بوجود آید بلکه همانند آموزگاران جریان شبه روشنفکر و تئوریسن‌های یک جنبش گفت‌وگو می‌کنند، فرمان صادر می‌کنند، اطلاعیه می‌دهند و در حوزه‌های  اجتماعی ریل‌های جدید می‌گذارند.

جنبش های خودبیانی (experessive movements) که اینک بصورتی جدی در سطوح نویسندگی و برنامه سازی در تلویزیون ما رسوخ کردند از حیث اندیشۀ سیاسی، جزوی از نحله‌های پست مدرن هستند و در حد فاصل جامعه‌شناسی سیاسی،  اندیشه سیاسی و روان‌شناسی سیاسی – اجتماعی در حال آیند و روند هستند و در این حوزه ها بصورت جدّی قابل مطالعه می باشند، به نظر نگارنده تغییر حساسیت‌های جامعه از زیست سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیکی ترازِ انسانِ مسئول به انسانِ فردی، صنفی، قومی، غیرایدئولوژیک و متساهل از جملۀ کارکردهای این جریان فکری پست‌مدرن در رسانۀ ملّی است که تلاش می‌کند با امکانات خودِ نظام و با ابزارهای تعاملی نظیر گفت‌وگوها و نظرسنجی‌ها، جامعۀ ایرانی را در خدمت این اندیشه و ذائقۀ جدید درآورد؛ عجیب اینکه هر از گاهی مجریان این اندیشه با ظاهری متساهل و مداراگر، امّا از نظر من در قالب فرماندهان یک جنبش رادیکال پست مدرن تلاش کرده و می‌کنند تا تمرینات ایدئولوژیک خویش را در قالب رقابت‌های اجتماعی به آزمون گذارند و با ا ینکه خود تکذیب می‌کنند امّا نشانه‌گذاری‌های سیاسی هم در این حرکت‌های جنبشی و اجتماعیِ ظاهراً غیرسیاسی از خویش در یادها گذاشته‌اند، همانند نشانه‌گذاری و مهندسی یی که در جریان مسابقۀ استندآپ کمدی و نسبت بازیگران آن با حوادث سال 88 در سپهر افکار عمومی نشست و یا جریان پرهیاهوی ربط صنعت فوتبال و کارگزار عالی وزارت خارجه که مدیریت رسانۀ ملّی را به چالش کشید و موجی از قرائت‌ها را در جامعه پدید آورد! وانگهی به نظرم آنچه در سیاست پست مدرنی تراشیدن موی سر در استودیوهای ظاهراً طنز نمایی شکل گرفته و می‌گیرد و اخیراً نیز از حالت دستوریِ انفرادی در شکل خانوادگی بر صفحۀ تلویزیون ظاهر شده است نیز عجیب می‌نماید، برنامه‌ای حاوی نحوی رفتارهای خشن ایدئولوژیکی – پست مدرنی که به ظاهر بر ضرورت اندیشۀ تغییر در رفتارهای صرفاً فردی جامعۀ ایرانی سخن می‌گوید، هم او که می‌گوید یک نواختی و پایداری و عدم تغییر نوعی تعصب، تحجر و لجبازی است؛ بیانیه‌ای کاملاً سیاسی که به بهانۀ دست‌یابی به آزادی، رواداری و تساهل و سخت نگرفتن؛ رفتار خشن و رادیکال خود را خوب و تمیز و دموکرات‌مآبانه جلوه می‌دهد. سَبکی از سیاست که ارادۀ ضمیر مخاطب را اینگونه اداره می‌کند که از چه روی جمهوری اسلامی پافشاری می‌کند، تغییر ندارد و پایداری می‌کند، حداقل اینکه این اندیشۀ پست مدرن (بخوانید سیاست شبه‌ پست‌مدرن) تلاش می‌کند تا در حرکتی رادیکال و بنیاد گرایانه بقبولاند که هیچ امر حقیقی و پایداری در زیست اجتماعی و سیاسی وجود ندارد و همه چیز باید تغییر کند، باید از کلیات دست کشید، و به نسبیت در اخلاق و داوری های اجتماعی و سیاسی رضایت داد، باید به جای هویت‌مندی‌های پر زحمت در بین‌الملل اسلامی و تأکید بر داّل های نهایی همانند مبارزه با ظلم جهانی و حمایت از فلسطین و مظلوم به اموری تهی از اضطراب همانند جمع‌آوری زباله از محیط زیست روی آورد و شاید از همین نشانه‌گذاری های جنبش‌های یاد شده است که برخی سیاستمداران مشهور هم در زمینه‌ای دیگر فریب خورده و با عدم اِشراف کافی به فنون جنگ‌های آینده که همانا "جنگ‌های پست مدرن" است تصور کرده‌اند که موشک نشانه و نماد جهان فردا نیست؛ چون جهان، جهان گفتگوی تمدن ها و حداقل گفتگوی گفتمان هاست و ...

نگارنده بر آن است، برخی اعتراضات اجتماعی و نافرمانی‌های مدنی که روند رادیکالیزه‌شدن آنها درسالهای گذشته با فرماندهی برخی احزاب در سطح خیابان‌ها شکل و صورت می‌یافت اینکه در پستوهای چند لایۀ اندیشۀ پست‌مدرن و بر بستر شبکه‌های  اجتماعی و مع‌الاسف در خلال برنامه‌های تلویزیونی خودنمایی می‌کند، وضعیتی که در مقاطع گوناگون خود توانسته است روند جنبشی و نیز رادیکالیته‌ای از خود به نمایش بگذارد و ...

... راه تعمیق پیوند مردم و رسانۀ ملّی، ارتباطات دو سویه و تعاملی و گفت‌وگوهای نقادانه در حوزه های تعلیم و تربیت و سبک زندگی و کسب و کار است وانگهی یکی از راههای پیشرفت ایرانِ اسلامی بی‌شک مربوط به آمادگی تولید و اجرای برنامه‌های انتقادی بر بستر تلویزیون است؛ سیاستی که باید به همۀ حوزه‌های گفته شده در رسانۀ ملی تسری یابد و داّل مرکزی تمامی برنامه‌ها، فیلم‌ها، سریال‌ها و ... باشد امّا باید دانست این گفت‌وگوی انتقادی اگر بر بنیاد اندیشۀ پست‌مدرن صورت‌پذیرد قهراً به شلختگی و تشویش خواهد انجامید؛ چنانکه بنا بقول یکی از اساتید مکرم دانش مدیریت برای تولید  اندیشه‌ای نو (که اینک به نظر می‌رسد رسانۀ ملّی سخت بدان محتاج است) باید از "دیکتاتوری روش" و نیز از "شلختگی روش" پرهیز کرد.

مجتبی زارعی

عضو هیئت علمی اندیشه سیاسی اسلام دانشگاه تربیت مدرس

منبع: سیاسی فارس

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان