۱۰/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۳۱ جمعه

صبح قزوین "پشت بام تهران" با چه نسلی همزادپنداری می‌کند؟!
کد خبر: ۱۳۸۷۸۸ نویسنده: ندا حبیبی تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۱/۲۵ ساعت: ۹:۱۵ ↗ لینک کوتاه

یادداشت روز؛

"پشت بام تهران" با چه نسلی همزادپنداری می‌کند؟!

آیا مخاطب جوان امروزی، که در سخن گفتن روزمره اش، از ابتدا و انتهای کلامات فاکتور می‌گیرد، می‌تواند با کلمات عجیب و غریب غیاث داستان ارتباط برقرارکند و در خود همزادپنداری ایجاد کند؟!

 "پشت بام تهران" با چه نسلی همزادپنداری می‌کند؟!
صبح قزوین ،---- ندا حبیبی.
امروز در فضای رسانه ملی رقابت فیلم سازان سریال ساز در غیاب کارگردانان مطرح تلویزیون بیش از گذشته خود نمایی می‌کند اما کماکان کارگردانان نسل جدید دچار فقر فیلم نامه هستند و مدت زمان طولانی سریال‌های ایرانی به کیفیت پایین آنها کمک بسزایی می‌کند.
هم اکنون سرمایه هنگفتی که برای ساخت اینگونه سریال‌ها پرداخت می‌شود، نشان دهنده سواد پایین رسانه‌ای تهیه کنندگان آن است.
عدم انتقاد سریال‌های ایرانی مانع پیشرفت آنها می‌شود و ذائقه مخاطب ایرانی را به خوراک ساده و به دور از چالش عادت می‌دهد.
اگرچه در چند سال اخیر با درگیری مخاطب در محیط‌های مجازی، قلم نقدنویسان رسانه به حرکت درآمد و این بار برای سریال شبانگاهی "پشت بام تهران" نوشته‌اند و به تحسین معدود بازیگران این سریال و تنبیه پیرنگ کلی داستان، پرداخته‌اند.
در ابتدا با توجه به سابقه "سعید نعمت الله" می‌توان به نویسندگی در سریال‌هایی از قبیل "میکاییل" "مدینه" "جراحت" اشاره کرد و با بازگشت و مرور این سریال‌ها به عدم پیشرفت قلم این نویسنده اعتراف کرد.
این نویسنده پر کار به محکم‌گویی دیالوگ‌ها و جلوه دادن زبان گفتار شخصیت‌های داستان عادت دارد و مانند برادرش"حمید نعمت الله" کارگردان وضعیت سفید، علاقه‌ای به زبان گویا و عامیانه از خود نشان نمی‌دهد.
شاید دلیل خاص بودن نوشتار وی همین کلمات درشت و ارتباط دادن در به تخته است و همین تفاوت به مخاطب خاص کمک می‌کند نویسنده مورد علاقه‌اش را در اولین کلام قهرمان داستان پیداکند، اما از نکات منفی این سبک آشنا به قلم، تمایز ندادن کاراکترهای داستان و یک رنگ سازی شخصیت‌ها است.
کلام و نحوه سخن گفتن اختر داستان (آزاده صمدی) به عنوان شخصیت منفی تفاوتی با مادربزرگ داستان نمی‌کند و تنها تفاوت آنها شاید نوع پوشش و رفتارهای خاص آنها باشد.
این یکرنگی در کلام کارکترهای داستان موجب سردرگمی مخاطب و عدم شناخت درست شخصیت مورد علاقه‌اش می‌شود و تکرار این نوع دیالوگ گویی، موجب نوعی انزجار و دورافتادن مخاطب از سریال خواهد شد.
این سوالی است که می‌توان از نویسنده داستان پرسید، آیا مخاطب جوان امروزی، که در سخن گفتن روزمره اش، از ابتدا و انتهای کلامات فاکتور می‌گیرد، می‌تواند با کلمات عجیب و غریب غیاث داستان ارتباط برقرارکند و در خود همزادپنداری ایجاد کند؟!
اگر قرار است یک سریال عامه پسند با محتوای اخلاقی به مخاطب تزریق شود، باید حداکثر نزدیکی مخاطب از راه کلام و رفتار ایجاد شود و مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.
بی شک "پشت بام تهران" نقطه قوت خود را مدیون بازیگرانی است که با هنر خود نجات دهنده داستانی بی‌جاذبه هستند و دیالوگ‌های سنگین و خارج از عرف جامعه را به دوش می‌کشند.


یکی از نقاط قوت داستان رفتار مادرانه "ثریا قاسمی" است که گره گشای تمام پیرنگ‌های سخت داستان است و عامل اطمینان مخاطب به حل مشکلات خانواده ای درهم پاشیده است.
مادری ایرانی که مهم ترین نقش را به عنوان عاقل مرد داستان ایفا می‌کند، ثریا قاسمی تنها کارا کتری است که توانسته است با دیالوگ‌ها سخت "سعید نعمت الله" ارتباط برقرار کند و در غالب مادری ایرانی در ذهن مخاطب شکل بگیرد.
اگر "کامبیز دیرباز" را به عنوان قهرمان داستان بدانیم، انتخاب وی معجزه‌ای برای نجات سریال تکراری و بی جاذبه خواهد بود.
بازیگری خاص وی و زبان طنز و کودکانه‌اش در مقابل بزرگترهای سریال‌هایش معروفترین ویژگی هنری اوست، که البته دیالوگ‌های سنگین سریال مانع استفاده صحیح این بازیگر از هنرخود شده است.
غیاث داستان، جوانی است که به خاطر بی مهری وکم لطفی پدر و نامادریش سرنوشت شومی را برای خود رقم می‌زند و انتخاب نادرست مسیر زندگی‌اش گواه از سادگی بی‌حد و اندازه این مرد سی و پنج ساله است.
دیدگاه شومی که کاراکترهای دیگر داستان نسبت به این شخصیت خاکستری دارند، نگاه جامعه به بزهکارانی است که نه از روی خباثت و کینه بلکه به دلیل عدم شناخت درست جامعه، در مسیرنادرست قرار می‌گیرند.
انتخاب درست "کامبیز دیرباز"در نقش غیاث بخاطر زبان کودکانه‌اش مورد قبول بیننده واقع شده است، اما مشکل زمانی بوجود می‌آید که سنگین گویی و رجزخوانی تاریخی کاراکترهای داستان مانع ایجاد این جاذبه کودکانه می‌شود و وی رابه اندازه بی اشتباه ترین شخصیت‌ها بزرگ می‌کند.
میمیک‌های تکراری چهره‌ها و اکشن‌های فیزیکی هرکدام از کاراکترها در مقابل وقایع سریال، علاقه تکراری کارگردان‌های سریال ساز تلویزیون است که کشش و جاذبه لازم را از مخاطبان می‌گیرد و آنها را به سمت سریال‌های ترکیه‌ای بی محتوا گرایش می‌دهد.
همچنین شباهت گریم‌ها و پوشش شخصیت‌ها به این یکرنگی دامن می‌زند و تمام شخصیت‌ها را محکوم به یک رفتار خاص می‌کند.
بازی مصنوعی کاراکترهای داستان و گریم وآرایش اغراق آمیز شخصیتی مانند هاله در هنگام فوت پدرش رفتاری به دور از فرهنگ ایرانی است و اینگونه آرایش‌های غلیظ مصنوعی نه تنها کمکی
به فهم رفتارهای شخصیت نمی‌کند بلکه وی را از مسیر اصلی داستان دور کرده و به حاشیه می‌‎کشاند.
از دیگر نکات منفی فیلم نامه تصمیماتی است که خارج از فرهنگ و درک جامعه ایرانی است.
برگزاری مراسم عقد در زمانی که پدرعروس فوت کرده تناقضی است که برای جامعه ایرانی قابل درک نیست.
از نقاط قوت این سریال می‌توان به تدوین خلاقانه و به دور از فضای کلیشه‌ای تدوین‌های دهه هفتادی اشاره کرد.


استفاده از رنگ‌های سردوگرم برای جلوه دادن حالت ویژه بازیگر از نکات مهمی است که رنگ و لعاب سریال را افزایش داده و به عنوان عاملی برای انتقال حس به مخاطب استفاده شده است، البته ناگفته نماند نباید تدوین مناسب پوششی برای ضعف فیلم ساز به حساب آید زیرا مخاطب هوشیار به تمام نقاط ضعف فیلم ساز اشراف دارد.
در نهایت عدم توجه مسولین صداوسیما به کیفیت سریال‌ها موجب ریزش مخاطب خاص و عام شده است، از دلایل این اتفاق نافرجام تلویزیونی، عدم اعتماد به فیلم سازان جوان کشور و توجه به افراد خاصی از هنرمندان است.
وقتی تمام توجه مسئولین و هنرمندان کشورمان به موکت قرمز جشنواره مانکن‌های فجر باشد توقعی بالاتر از تلویزیون نمی‌رود. شاید سال‌های متمادی باید طی شود تا ما شاهد سریال‌های قوی از نسل "وضعیت سفید" به کارگردانی"حمید نعمت الله"باشیم.
انتهای پیام/2002

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان