صبح قزوین ،---- علی تقوایی
آثار فاخر جوهره هنر انقلاب
در عرف سریال و فیلم سازی صداوسیما و سینمای ایران، اصلاحی به نام «آثار فاخر» وجود دارد که همانگونه که از نام آنها برداشت میشود این آثار واقعا فاخر، ارزشمند و در خدمت بیان مفاهیم دینی و ملی هستند.
از این میان، سریالها و فیلمهای سینمایی چون: «سیمرغ»، «مردان آنجلس»، «امام علی(ع)»، «یوسف پیامبر» و «مختارنامه» در صداو سیما و «راه ابریشم»، «چ» و «محمد رسول الله(ص)» در سینما از جمله مطرحترین و بارزترین تولیدات فاخر تلویزیونی و سینمایی کشور محسوب میشوند.
آثار فاخر با اهداف ارزشمندی چون نمایش و تبیین عبرتها و برهههای حساس در تاریخ کشور، نمایش سبک زندگی و نمایش زندگی و زمانه شخصیتهای دینی ساخته میشوند. بنابراین فی نفسه تولیداتی از این دست نه تنها برای فرهنگ ایران اتفاق ارزشمندی است بلکه فراتر از آن، اتفاقی لازم و ضروری به شمار میآید.
به ویژه آنکه دشمنان این کشور صنعت سینما را به طور عام یکی از مهمترین حربههای خود برای تغییر سبک زندگی و اندیشه در ایران قرار دادهاند مسئلهای که پیش تر در سه دهه قبل به درستی توسط شهید آوینی به ما گوشزد شده بود.
چنانکه شهید آوینی در دهه شصت به ما گوشزد کرد که: «... مراقب باشید اگر صدام میخواهد با توپ و تانکهای غربی و دلارهای عربیاش وارد خانههای ما شود همین حالا هم غرب از طریق سینما و فیلمهایش وارد خانههای ما شده است... اما علاج و نحوه دفاع در این نبرد نامحسوس چیست؟»
او معتقد بود که در جنگهایی از این دست باید با همان اسلحهای که دشمن با آن سراغ ما آمده است با او جنگید از این رو طرح «سینمای اسلامی ایران» را بنیان مینهد، سینمایی که حقایق را در فرمی قدسی بیان کرده و معتقد است که سینمای اسلامی ایران «... در میراث مستضعفین است همانگونه که زمین به وعده الهی در میراث آنهاست».
آوینی پس از طرح این فضا نتیجه میگیرد: «سینما و تلویزیون ایران پاک ترین صنعت سینما و تلویزیون جهان است». قضاوتی که البته بسیاری از روشنفکرنمایان را خوش نیامد اما بعدها تاریخ ثابت کرد که آثار برخواسته از متن انقلاب پاک ترین آثار سینمایی در جهان هنری هستند.
از این رو طرح تولیدات فاخر از دولتهای پیشین و زیر نظر مبانی فکری نظام در دستور تولید و تهیه مسئولین و کارگردانان متعهد قرار میگیرد که ماحصل آن نیز آثار فوق بودند که ذکر شد.
در این بین سریال صد قسمتی «کیمیا» آخرین مورد از تولیدات فاخر صداوسیما است که طی هفتههای اخیر از رسانه ملی در حال پخش است.
اما این سریال با وجود همه نقاط قوت - که فاخر بودن و جذب مخاطب با توجه به اوضاع وخیم صداوسیما در این عرضه مهمترین ویژگی آن است- مانند بسیاری دیگر از آثار فاخر و نیز تولیدات رسانه ملی دارای نواقصی نیز هست.
کیمیا بالاتر از «معمای شاه»
سریال کیمیا در قیاس با سریال «معمای شاه» که اگر منصف و دلسوز انقلاب باشیم باید آنرا سریالی نازل و شکست خورده بنامیم اثر قویتر و جذابتری محسوب میشود بنابراین عملا تفاوتهای آشکاری میان این دو سریال فاخر وجود دارد.
کیمیا فیلم نامهای حرفهایتر و کارگردانی منطقیتر دارد؛ بنابراین مخاطبان وسیعی به خود جذب کرده است اما معمای شاه فیلم نامهای شعاری، اغراق شده و سراسر ناسزاست به رژیمی که میشد از طریق فیلمنامه و کارگردانی حرفهای تر، خیانتهای آشکار و پنهانش را بهتر و بیشتر برای مخاطبان آشکار کرد.
بنابراین کیمیا حتی در یک مقایسه کوتاه نیز در قیاس با این سریال معمای شاه در جایگاه برتری قرار میگیرد اما این سریال با وجود بودجه هنگفت و رسالتهای ارزشمندی که برایش تعریف شده است نواقص و معایب غیرقابل کتمانی دارد.
همه چیز فدای صد قسمتی شدن
یکی از مهمترین این معایب اصرار بر صد قسمتی بودن این سریال است که گویا در رقابت با سریالهای ترکیهای تاکید خاصی بر این صد قسمتی بودن وجود داشت.
صد قسمتی بودن کیمیا عملا از حد توانایی کارگردانی و فیلمنامه این سریال خارج است به گونهای که قسمتهای حشو و زائد متعددی در این سریال به مخاطب عرضه میشود. قسمتهایی که اگر حذف شود، خللی به روند و کلیت فیلم وارد نخواهد شد.
از سویی نیز تجربه ثابت کرده است که سریالهای ایرانی غالبا ظرفیت طولانی شدن را ندارند چرا که مهارت ساخت سریالهای طولانی که از ابتدا تا انتها و یا دستکم تا اواسط پخش، کماکان برای مخاطب جذاب و گیرا هستند، هنوز در رسانه ملی ما تجربه نشده است.
اصولا بهترین سریال سازهای ایرانی نیز مانند: محمدحسین لطیفی، سیروس مقدم، حسن فتحی، مهدی فخیم زاده و دیگرانی از این دست، هرگز ریسک این اقدام سنگین را نپذیرفتهاند چرا که به درستی میدانند که سریالهای طولانی و چندین فصلی عموما برخاسته از تجربه بسیار قوی غربیها در قصه و شخصیت پردازی ماهرانه است و نه نوع قصه و شخصیت پردازی سریالهای ایرانی که بدون تعارف در غالب موارد ضعیف بوده است.
بنابراین کیمیا عملا وارد پروسه کش دار شدن شده است چنانکه فی المثل سرعت روایتها و خرده روایتهای فیلم بسیار کند و کش دار به مخاطب عرضه میشود.
در حالی که این کش دار بودن برای معرفی شخصیتهای داستان مثلا شخصیت کیمیا و خانواده «فرخ پارسا» که محور این فیلم هستند، نیست چرا که نوع شخصیت پردازی و برهههای زمانی زیست آنها در سریال به هیچ وجه پیچیده نیست که فیلمنامه نویس و کارگردان بخواهد اثر را تا این حد کش دار و مطول به تصویر بکشند مگر اینکه تاکید خاصی بر صد قسمتی شدن این سریال وجود داشته باشد که یقینا وجود داشته است.
فاخر بودن بلای جان سریال
از سویی نیز نفس فاخر بودن بلای جان این پروژه شده است چرا که فاخر بودن یک سریال میتواند به مثابه تیغ دو لبه از سویی به دلیل برخورداری از بودجههای کلان و امکانات متعدد موجب ارضای خاطر و از سوی دیگر سبب توجیه سهل انگاریهای عوامل فیلم شود و همین مسئله اثر را به تباهی بکشاند.
اینکه در میانه فیلم خودروی پژو 206 در خیابان مشاهده میشود، اینکه برهههای تاریخی فیلم بعضا هیچ تطابقی با تاریخ انقلاب ندارد و حتی دکور و طراحی لباسها امروزی و در برخی موارد خارج از چهارچوب حجاب اسلامی و عرف جامعه ایرانی مینماید، ناشی از این است که عوامل سریال تنها به بودجه سنگین اثر دلخوش کرده و وقت چندانی برای مطالعه و دقت بیشتر صرف نکرده اند.
انقلابی ملی یا عاشقانهای شخصی؟
سینما، رسالتی برای بیان تاریخ ندارد و تاریخ تنها میتواند درون مایه فرم سینمایی قرار گیرد اما زمانی که عوامل و بانیان یک اثر، فیلمی را با داعیه روایت متعهدانه تاریخ معاصر ایران از دهههای قبل و بعد از انقلاب آغاز میکنند، باید دستکم به استانداردهای این تاریخ و این داعیه خود نیز پایبند باشند.
اما سئوال اینجاست، کیمیا تا چه حد تاریخ ایران را در دو برهه حساس انقلاب و دفاع مقدس روایت میکند؟ آیا صداوسیما بودجه ملی را برای ساخت یک اثر تاریخی و فاخر هزینه کرده یا برای ساخت اثری عاشقانه و شخصی؟
پاسخ این سئوالات در متن سریال کیمیا نهفته است تا جایی که به نظر میرسد عوامل فیلم کیمیا برای ساخت یک فیلم تاریخی با مضامین انقلاب و دفاع مقدس از صداوسیما بودجه گرفته اند اما در اصل اثری عاشقانه و شخصی تولید کردهاند بگونه که حجم وسیعی از فیلمی که قرار است انقلابی و جنگی باشد به روابط عاشقانه و خانوادگی شخصیت های اثر اختصاص یافته است.
بنابراین تاریخ انقلاب و دفاع مقدس صرفا یکی از ویژگیهای جنبی این اثر و روایت روابط عاشقانه و خانوادگی، روایت اصلی کیمیا است که این مسئله فی نفسه مانعی ندارد اما مشکل اینجاست که فیلم فاخر ما با داعیه روایت حوادث و ابعاد پنهان انقلاب و دفاع مقدس از صداوسیما بودجه گرفته و به مخاطب معرفی شده است.
ساده سازی انقلاب اسلامی
تقلیل انقلاب اسلامی ملت ایران به روایتهای جنبی و شخصیتهای سطحی موجبات یکی دیگر از معایب سریال را فراهم آورده است.
ساده سازی انقلابی عظیم که وقوع آن به تعبیر«میشل فوکو» فیلسوف پست مدرن فرانسوی در طول تاریخ بشریت بی سابقه بود، یکی دیگر از دستاوردهای سریال کیمیا است!
چنانکه کل این انقلاب عظیم در سریال کیمیا در حد چند حادثه در کوچهها و دیالوگ شخصیتها خلاصه میشود و حالا این مخاطبان نسل سوم و چهارم انقلاب هستند که باید وقوع این حادثه بزرگ را از تمهید این حوادث خرده پا و دیالوگهای خرده پاتر دریافت کنند.
اما در مقابل همانگونه که ذکر شد روابط عاشقانه و خانوادگی زائد فیلم، بسیار بیشتر از بخشهای اصلی انقلاب و دفاع مقدس برای مخاطب عرضه میشود.
در این میان حتی شخصیت کیمیا که قرار است بخش قابل توجهی از تاریخ انقلاب و دفاع مقدس از طریق زندگی او به بینندگان ارائه شود شخصیتی کاملا شخصی و سطحی است که به هیچ وجه نمیتواند الگوی یک زن انقلابی برای دختران نسل سوم و چهارم انقلاب باشد.
آیا می توان با کیمیا به جنگ سریالهای ترکیهای رفت؟
سریالهای ترکیهای طی سالیان اخیر مهمان ثابت بسیاری از خانوادههای ایرانی بودهاند همانگونه که پیش از آنها نیز سریالهای غربی و شرقی طیف وسیعی از مخاطبان ایرانی را به خود جذب کرده بودند.
صرف نظر از شبکههای خبری و علمی ماهوارهای اگر تنها شبکههایی که سریالهای ترکیهای را برای مخاطبان ایرانی پخش میکند را در نظر بگیریم، درمییابیم که جدا کلاه صداوسیما از نظر جذب مخاطب در پس معرکه قرار دارد.
در این بین سریال کیمیا با همه معایت غیرقابل اغماضش دستکم برای حفظ مخاطبهای صداوسیما اثر ارزشمندی بود که میتوانست با بخشی از سریال های ترکیهای رقابت کند.
اما گذشته از این ویژگی، سایر معایب این سریال فاخر به حدی جدی است که جذب مخاطبان توسط کیمیا، آنها را تحت الشعاع قرار نداده است. از این میان گذشته از ایرادهای فنی و تخصصی، ساده سازی و به محاق کشاندن انقلاب و دفاع مقدس نقیصهای است که نمیتوان به راحتی و بدون اغماض از کنار آن رد شد.
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها