۰۷/شوّال/۱۴۴۵

-

۱۴۰۳/۰۱/۲۸ سه شنبه

صبح قزوین هشت سال جنگ کافی نبود؟!!
کد خبر: ۱۳۱۵۴ تاریخ انتشار: // ساعت: : ↗ لینک کوتاه

یادداشت روز؛

هشت سال جنگ کافی نبود؟!!

نمی دانم تا حالا صدای برخورد موشک را با زمین شنیده اید؟ کمی با موسیقی پاپ و راک و رپ فرق دارد ولی تا دلت بخواهد حال و هوای آدم را عوض می کند، می بینید حتی موسیقی ما با شما تیره و تار است و از دهان هیچ کس صدایی نمی آید، می بینیم حتی روزگار ما با روزگار شما کمی فرق دارد.

هشت سال جنگ کافی نبود؟!!

صبح قزوین؛

آقا یا خانم محترم!

نامه ای که قصد داشتید بنویسید، اما ننوشتید به دستم رسید.
نیازی هم نبود بنویسید؛ از این نامه های نانوشته گه گاهی به دست ما می رسد.
با رنگ سفید بر روی کاغذ هایی از جنس حیرت نوشته بودید چرا جنگ؟!

جنگ نرم دیگر چیست؟! هشت سال جنگ بس نبود؟

 دوست خوبم بگذار کمی در مورد جنگ خودمان و جنگ شما بگویم.
جنگ ما که هشت سال طول کشید و جنگ شما که اسمش را گذاشتند جنگ نرم، البته فرقی نمی کند اسمش چه باشد، مهم این است که بدانی هست.

Masoulim

من سن شما را نمی دانم، ولی نسل ما نسلی نبود که حساب و کتاب بلد باشد.
مشکل ما این بود که وقتی جنگ شروع شد، وقت نداشتیم چون و چرا کنیم.

جنگ سخت و نرم با هم تفاوت هایی داشت.
آداب جنگ دیروز و جنگ امروز را می توان در موارد زیر مورد بررسی قرار داد:

 در بحث جنگ دیروز فراخوان نیرو بود چون حمله به کشور، مرز و استان ها را در برنامه خود قرار داده بودند، آماده باش نیروها، تثبیت نیروها و سازماندهی، اعزام نیروها به جبهه، آموزش و آمادگی در گردان و تیپ ها، آموزش نظامی، دینی و شرکت در عملیات ها و پیروزی، سنگر زدن خاکریزها.

کشته این میدان شهید، اسیر و بازمانده و جانباز بود.

 در این جنگ این بازماندگان ارزش پیدا می کردند و نتیجه اش کرامت انسان ها بود.
مردم به هم نزدیک تر و دلسوزتر می شدند، رنگ خدایی پیدا می کردند، امر به معروف و نهی از منکر ارزش داشت، این جنگ پایانی دارد، و ما تجربه کسب کردیم که امام گفتند این جنگ یک دانشگاه انسان سازی است.

 امروز پس از 34 سال از آن جنگ مقایسه ای اگر کنیم البته در مثل مناقشه نیست، با آن همه ایثار و تجربه و گذشت، ما را وارد جنگی کردند که رهبری فرمود شبیخون فرهنگی است که مواردش به این مباحث ختم می شود:

82_759

حمله به ایمان به مردم، فراخوان ندارد، در فضای مجازی کار می کند و در فضای جامعه پخش می شود.

ثبت نام و سازماندهی ندارد- اعزام به مکان خاصی وجود ندارد.
(اعزامی عمومی است)، آماده باش برای حمله و عملیات نیست؛ بلکه به دین، ارزش های جامعه و باورها هجوم خاموش می شود.

 این جنگ نیاز به سنگر، و خاکریز زدن نیست چون این جنگ هم خودش خاکریز و هم سنگر است که مقام معظم رهبری فرمودند: شما خاکریزها و سنگرهای دشمن را بگیرید.

1028-military-pc-mouse

 در این جنگ نوع کشته، اسیر و سلامت آن پنهان است، در زمان جنگ شهید و زخمی را با چشم می دیدیم و لمس می کیردیم.
این جنگ انسان ها را بی ارزش می کنند، کرامت را از ما می گیرد، کم تقوا و کم ایمان می شویم، در این جنگ مردم از هم فاصله می گیرند و رنگ خدایی خود را از دست می دهند.

در این جنگ به خاطر ترس حمله دیگران، امر به معروف و نهی از منکر صورت نمی گیرد.

در این جنگ مردم اعتماد و باورشان کوبیده می شود و رو به ضعف گرایش پیدا می کند.
منکرات و زشتی ها نادانسته زیبا می شود.

جنگ دیروز پایانی داشت ولی جنگ امروز پایانی ندارد.
در این جنگ یکی از پارامترهایی که ما را مصمم و امیدوار کرد به دست آمدن بصیرت بود که شاید تنها دستاوردش همین بود.

یک روز سرمان را بلند کردیم و دیدیم آسمان پر از هواپیماهای بعثی است، باور کنید فرصت بحث و جدل نبود وگرنه شاید ما هم کمتر از شما با جنگ مخالف نبودیم!

دفاع مقدس11

ما هنوز بالغ نشده بودیم که روی دوشمان سنگینی جنازه دوستانمان را حس کردیم! هنوز قد و وزن خودمان را نمی دانستیم که فهمیدیم سلاح کلاش سبکتر از ژ3 است، قبول کنید کمی فرق است بین نسلی که صدای انفجار را فقط شب های چهارشنبه سوری می شنود با نسلی که گوشش پر است از صدای خمپاره و نعره راکت!

ما هنوز داخل آدم های بزرگ حساب نشده بودیم که هفته ای یک بار وصیت نامه می نوشتیم و برای چند دفتر و کتاب و دوچرخه همیشه پنچرمان، وارث تعیین می کردیم!

 حامد، حسین، جواد، من هنوز اسم کسی را نمی شنوم که مرا یاد یکی از دوستان شهیدم نیندازد!

حالا برویم سر وقت جنگ شما؛ راستش را بخواهید جنگ شما هم پیداست.
یک جورایی با همه دنیا جنگیدیم، شما هم دارید با همه دنیا می جنگید، اما کمی جنگ ما با جنگ شما فرق داشت.
زخمی جنگ ما عزت داشت، زخمی جنگ شما ذلت دارد!

28941

کشته ی جنگ ما می شود شهید، کشته جنگ شما می شود آدمی که هویتش را باخته باشد و خودش نباشد! جنگ شما مثل توپ 135 خمپاره هایش بی صداست، موجش خیلی بی صدا آدم را می گیرد، جنگ شما در همین خیابان ها و کوچه ها و خانه هایی است که باید در آن زندگی کنید.

البته شاید همه تان با میهمان ناخوانده خود، یعنی ماهواره ها عجین شده اید! اصلا راستش را بخواهید جنگ شما با خود شماست!

با خود خودتان.
ما هم که جنگیدیم، 11 ماهش با خودمان بود یک ماهش با دشمن! در جنگ نرم هویت را می زنند، ارزش ها را برایت بی ارزش می کنند، ببازی تو می مانی و خود بی هویتت و بلاتکلیف!

نمی دانم تا حالا صدای برخورد موشک را با زمین شنیده اید؟ کمی با موسیقی پاپ و راک و رپ فرق دارد ولی تا دلت بخواهد حال و هوای آدم را عوض می کند، می بینید حتی مویسقی ما با شما تیره و تار است و از دهان هیچ کس صدایی نمی آید، می بینیم حتی روزگار ما با روزگار شما کمی فرق دارد.

مختصات جنگ نرم

مثلا غم های شما خیلی لطیف است، شما غصه لایه ازون و رطوبت هوا در پاسارگاد و خشکی دریاچه را می خورید که خیلی هم خوبند، اما ما نگران تانک هایی بودیم که اگر از آنها چشم برمی داشتیم همین حالا باید در همین سبزه میدان خودمان پیدایشان می کردیم.

حالا از همه این حرف ها که بگذریم، می خواهم بگویم جنگ ما و شما ندارد، امروز اگر جنگی هست همه باید پشت هم باشیم.
راستی اگر اجازه بدهید و ما را قبول داشته باشید می توانیم با شما در یک سنگر بجنگیم.

فقط باید یکی از شما زحمت کپسول اکسیژن ما را بکشد خودتان که می دانید کربلای 4 ماسک به تعداد بچه ها نداشتیم!

 یک چیزی هم باید بپرسم راستی تا به حال شده شما وصیت نامه بنویسید؟

یادتان باشد در جنگ نرم باز هم سلاح همان ایمان و باور قلبی است.

"رزمنده دیروز، همسنگر امروز"

انتهای پیام/2002

دیدگاه ها

اخبار استان قزوین
اخبار ایران و جهان