صبح قزوین ؛
آزموده را آزمودن صواب است!
«تیم فوتبال راه آهن تهران به قزوین منتقل خواهد شد». خبری که انتشار آن دوباره خاطره انتقال تیم پیکان به قزوین را زنده کرد و چه خاطره انتقالی! که از همان ابتدا نیز انتقالی روی نداده بود.
هرچه بود تنها حیف و میل بودجه و پتانسیل قزوین بود برای تیمی که باشگاه داری و پرورش استعدادهایش در تهران و برای تهرانیها شد و منت و بودجه برگزاری مسابقات و تفریح بازیکنانش برای قزوین و قزوینیها.
تیمی بدون ریشه، غیربومی و بی تماشاگر که عملا پس از مدتی با ته کشیدن بودجه قزوین دوباره به آغوش تهران عزیز خودش بازگشت و این استان را با جیبهایی خالی و خاطراتی تلخ تنها گذاشت.
اما اکنون این تجربه آزموده دوباره در حال تکرار است و این بار با تیم راه آهن در لیگ برتر سال 94- 95 و البته تجدید نظر در این مثل که گفتهاند: آزموده را آزمودن خطاست!
بحرانی به نام لیگ برتر برای اقتصاد ملی
شاید برای تحلیل دستاوردهای انتقال تیم فوتبال مذکور به قزوین ابتدا لازم باشد با عبور از تجربه شکست خورده تیم پیکان قزوین به سئوالاتی از این دست پاسخ دهیم.
تیم فوتبال راه آهن برای چه کسانی به قزوین منتقل میشود؟ آیا برای فراهم آوردن مشارکت قزوین در لیگ برتر این انتقال صورت میگیرد؟ نَفس پرداختن به مقوله ورزش در کجای این انتقال قرار دارد؟
اگر پاسخ این سئوالات مثبت و یا با دیدی مثبت است پس باید بدانیم که لیگ برتر فوتبال کشور نه تنها به پایان خود رسیده بلکه با انبوهی از لابیهای درهم پیچیده و فسادهای سازماندهی شده یکی از معضلات هم اکنون در اقتصاد کشور است.
در نتیجه آنچه در این لیگ حتی کمترین اهمیت و ارزشی ندارد ورزش، فوتبال، افتخارآفرینی و تفریح سالم جوانان است. چنانکه به عنوان مثال: آقای گل لیگ برتر ما در سال گذشته، یعنی لوسیانوادینیهو پس از انتقال به تیم السیلیه قطر به دلیل ناکارآمدی از لیگ قطر اخراج محترمانه میشود.
تعداد تماشاگران پرطرفدارترین تیم 4 دوره لیگ برتر ایران و یکی از پرطرفدارترین تیمهای آسیا یعنی تراکتورسازی با افت 70 درصدی مواجه است و در دو تیم استقلال و پرسپولیس نیز همین شرایط حاکم است.
از سویی نیز هر روز خبرهای تازهای از فساد و تباهی مربیان، داوران، بازیکنان و حتی خبرنگاران فوتبالی نویس! در لیگ برتر ایران به گوش میرسد و البته دلالان همیشگی که دیگر جای خود را دارند.
در نتیجه لیگ برتر به حدی ضعیف شده که سرمربی تیم ملی تا اقصا نقاط آسیا و اروپا به دنبال بازیکنانی است که یکی از اجدادش احتمالا نسب ایرانی داشته باشد.
گوشت قربانی باندهای فساد، عنایت پایتخت به قزوین
در این بین شرایط زمانی بدتر میشود که بدانیم در همین لیگ بیمار، تیم راه آهنی که قرار است با هزارویک منت و غرور مثال زدنی به شهر قزوین منتقل شود یکی از بحران زدهترین و ضعیفترین تیمهای لیگ برتر است.
ضعیف است، چرا که در جدول 16 تیمی لیگ برتر به زحمت جایگاه سیزدهم را دارد و بحران زده است، چرا که راه آهن برای مدتهای مدیدی گوشت قربانی باندهای فساد در فوتبال ایران بوده و چه بسا که هنوز نیز باشد.
به گونهای که بخش عمدهای از سهام این تیم پیش تر در اختیار بزرگترین مفسد اقتصادی ایران، بابک زنجانی قرار داشت و پس از دستگیری وی نیز این باشگاه در تصرف قوه قضائیه قرار میگیرد و بارها و بارها نیز باندها و لابیهای لیگ برتر از موقعیت بلاتکلیفی این تیم برای دلالیهای خود سواستفاده میکنند.
اما حالا که قرار است پایتخت خود را از شر این ته مانده خلاص کند چه استانی بهتر از استان قزوین که یک تیر و چند نشان است هم تمرکززدایی از پایتخت شده بیآنکه واقعا سرسوزنی هزینه شود، هم از شر این ته مانده دردسرساز رها شدهاند.
متروی دو خطه به گرمسار 38 هزار نفری رسید، تیم بابک زنجانی به قزوین
در شرایطی که مسئولان قزوین در نهایت مسرت، افتخار و البته منت! خبر انتقال تیم بحران زده راه آهن را به استان اعلام میکنند که در جریان اختصاص منابع پایتخت به استانها، مسئولین بسیاری از مناطق از جمله شهر کوچک گرمسار جلوتر از مسئولین قزوین عمل کردهاند.
چنانکه مسئولین همین شهر کوچک توانستند در رقابت با استان قزوین امتیاز و بودجه ساخت متروی 140 کیلومتری تهرانپارس به گرمسار را اخذ کنند حال آنکه متروی 70 کیلومتری هشتگرد- قزوین عملا با بیتوجهی و بهانههای بنی اسرائیلی دولتهای پیشین و فعلی مواجه است.
و این بیعدالتی در شرایطی روی میدهد که گرمسار تنها 38 هزار نفر جمعیت دارد و پس از این شهر نیز کویرهای لم یزرع مرکزی ایران قرار دارد در حالی که استان قزوین با یک میلیون و 300 هزار نفر جمعیت تحت پوشش مستقیم و پوشش غیرمستقیم بیش از 20 میلیون نفر از جمعیت شمال غرب کشور باید از این امتیاز بیبهره باشد.
از سویی نیز متاسفانه هر سال صدها و هزاران نفر از هموطنان در اتوبان قزوین- تهران براثر تصادفات کشته و زخمی میشوند در حالی که طرح ملی متروی قزوین- هشتگرد برخلاف متروی تهران –گرمسار از سوی دولت بدون صرفه و توجیه ناپذیر خوانده میشود.
بنابراین در کمال ناباوری شاهدیم که متروی 140 کیلومتری این شهر کوچک از دل تهران به صورت دو خطه با اعتباراتی نجومی به سرعت در حال ساخت و اتمام است اما متروی 70 کیلومتری هشتگرد به قزوین عملا در محاق تبعیض پایتخت نشینان و بیاعتنایی و یا به تعبیر بهتر تغافل بسیاری از مسئولین استانی قرار دارد.
اما ما در عمل چه داریم؟ امتیاز یک تیم در لیگ برتر فوتبال! طبیعتا میتوان با سروصدای این اقدام دشمن کورکن بسیاری از تبعیضهای پایتخت و تغافلهای استان را توجیه کرد.
انتقال تیم راه آهن مهمتر است یا سرپناه کودکان کار؟
حالا فرض کنید اصلا این لیگ برتر در حد بوندس لیگا و لالیگا ظاهر شده است و از ریز و درشت آن در فساد و تبانی غرق نشدهاند و از سویی نیز متروی هشتگرد به قزوین نیز اجرایی شد.
اما باز سئوالات متعددی در اینجا مطرح است چنانکه چگونه استانی که برای انتقال تیم راه آهن تهران پول دارد برای ساختن سرپناه کودکان کار و کمپهای اعتیاد زنان پول ندارد؟ اصولا انتقال یک تیم بحران زده به استانی صنعتی که با تعطیلی 70 درصد واحدهای تولیدیاش خود در شرایط فوق بحرانی قرار دارد، چه معنایی میتواند داشته باشد؟
و حالا پس از انتقال تیم چه مقدار از وامهایی که میتواند صرف وام و اشتغال جوانان سالم و جلوگیری از اعتیاد و فساد آنها شود باید خرج بنز، آرایش و تاتوی فوتبالیستها شود؟ و یا در جریان لابیگریها فوتبال تبدیل به پول سیاه شود و عاقبت در کشورهای همسایه سرمایه دلالان شود برای پولشوییهای نامشروع؟
البته میتوان به این سئوالات پاسخ نداد و با بی اعتنایی از کنار آنها رد شد و به حضور این تیم پرافتخار لیگ برتری در استان قزوین افتخار کرد اما رد شدن از کنار این سئوالات انتزاعی همانا و رد شدن از کنار واقعیتهای عینی چون شیوع اعتیاد، خودکشی، افسردگی و متاسفانه این اواخر پدیده زنان خیابانی نیز همانا...
کدام لیگ برتر؟ کدام فوتبال؟
استان قزوین با وجود اینکه کمتر از یک درصد از وسعت ایران را به خود اختصاص داده است در کنار استانهای پهناوری چون اصفهان و فارس و استانهای نفت خیزی چون خوزستان و بوشهر جزء 5 استانی است که بیشترین درآمدها را عاید خزانه کشور کردهاند که جای افتخار ملی دارد؛ اما به همان ترتیب نیز نحوه برخورداری قزوین از بودجههای ملی بگونهای است که باید گفت جای خفت برای استان است.
چنانکه استان قزوین جزء 4 استانی است که کمترین بودجه سالانه به آنها پرداخت میشود در حالی که استان اصفهان با جمعیت 4 میلیون و 500 هزار نفری خود دهها برابر بیشتر از استان قزوین از بودجه برخوردار است!
اما با کمال ناباوری و بیخبری همه شهروندان قزوین، مسئولان استانی از شخص محترم استاندار و سایر مدیران کل قزوین برای انتقال ته ماندههای یک تیم حاشیه دار و فسادزده به قزوین سینه سپر میکنند و گویا قرار است همان مقدار اندک بودجه استان نیز صرف انتقال این تیم و اقداماتی از این دست در استان شود.
حال آنکه پایتخت نشینان و مسئولین استان اگر دلسوز مردم قزوین هستند حق مسدود شده متروی هشتگرد- قزوین که فراتر از این استان، حق ملی مردم شمال غرب است را از پایتخت مطالبه کنند، پزشکان متخصص، اساتید دانشگاه و یا سرمایه گذاران را به قزوین انتقال دهند و نه یک تیم بحران زده از یک لیگ بحران زدهتر را.
و در این بین البته واضح و مبرهن است که قزوین، لیگ برتر و تیم راه آهن؛ مونیخ، بایر مونیخ و بوندس لیگا نیست که درآمد حاصل از باشگاه داریاش به اندازه کل درآمدهای کشور افغانستان باشد از قضا لیگ و استان ما در حد لیگهای عربی هم نیست که دلارهای نفتی بی امان حامی این لیگ و این تیم باشد.
قزوین یک استان بحران زده است که نیاز به اشتغال و تولید دارد از سویی نیز لیگ برتر ایران چیزی جز باندبازی و دلالی برای کشور به ارمغان نیاورده است. بنابراین این استان زخم خورده از رکورد، تبعیض و کمبود بودجه دیگر مجالی برای حمایت و تامین مالی یک تیم لیگ برتری ندارد.
همانگونه که جوان بیکار قزوینی نیز در صورت خوش شانسی اگر از مبارزه با اعتیاد و فقر سربلند بیرون آمد دیگر مجالی برای دیدن بازیهای سطح پایین و کسالت بار لیگ برتر ندارد.
پی نوشت: مضمون و دغدغه این یادداشت نه اداره ورزش و جوانان است و نه استانداری بلکه این نوشتار، یادداشتی است با دغدغه عدالت اجتماعی در ورزش.
"علی تقوایی"
انتهای پیام/2002
دیدگاه ها